حضور سفیر بولیوی در مراسم عزاداری هیات هنر

هیات هنر در یک کلام، متفاوت است؛ متفاوت از دیگر هیات‌ها. همیشه حرف جدید دارد، از سخنران تا کسانی که هیات را برگزار می‌کنند و تعدادشان به ۱۵۰ نفر می‌رسد، ۱۵۰ نفری که با عشق کار می‌کنند.

به گزارش مشرق، شاید تعبیر هیات در ذهن همه نشان از این باشد که سخنرانی گوش دهیم و بعد هم مداحی و تمام.اما خب برخی هم هستند که واژه هیات را جور دیگری معنا کرده‌اند.هنر را کنار هیات قرار داده‌اند و از آن ترکیب جذابی درست کرده اند: «هیات هنر» برنامه‌هایشان در قالب هنر است و در سال‌های اخیر کاری کرده‌اند متفاوت با دیگر هیات‌ها.

 با حسین تا همیشه

روی دیوار زده‌اند: «از آدم تا حسین... با حسین تا همیشه...» زیر آن هم نوشته‌اند: «معلمم می‌گفت: اولین گریه‌کن آقا امام‌حسین(ع) حضرت آدم بود. عزاداری اباعبدالله، رسم ما انسان‌ها است.» و من پس از پاسخ، پیوسته با خودم می‌پرسم: «آن کس که آدم بر او گریه کرد، آن امام که آسمان بر او غم می‌بارد، آن مظلوم که سنگ‌ها بر مصیبتش آب می‌شوند. چگونه دل دشمن آمد که سر مبارکش را از تن جدا کند؟ عشق حسین، همچون نفس کشیدن برای انسان، حیاتی است... .»



 ۱۵ سال با هیاتی که متفاوت است

از این متن‌ها زیاد است که بر در و دیوار هیات زده شده است. ۱۵ سال است که هیات هنر را برپا کرده‌اند و به قول علی حیاتی که مسئول هیات هنر و گرافیست انقلابی است: «اساس تشکیل هیات هنر و حماسه، روایت واقعه کربلا به‌گونه‌ای متفاوت است. اگر ذکر مصائب اهل‌بیت(ع) و تلاش‌هایی را که برای هدایت ما کرده‌اند در یک زبان زیبا «روضه» بدانیم، بنابراین ما با داشتن پتانسیل هنرهای مختلف در دانشگاه هنر، همه می‌خواهیم برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) روضه‌خوانی کنیم، بنابراین تئاتر، نقاشی، گرافیک و دیگر رشته‌های هنری هر یک روضه‌خوان می‌شوند. این ریشه شکل‌گیری هیاتی به نام هیات هنر و حماسه است. هیات هنر و حماسه از این منظر با دیگر هیات‌ها فرق دارد.»

 هیات هنر چگونه شکل گرفت؟

اینکه چطور این هیات شکل گرفت و حالا به یکی از مراکز مهم عزاداری در بین هیات‌های بزرگ تبدیل شده است، به سال ۱۳۸۴ برمی‌گردد. حیاتی در این‌باره می‌گوید: «در سال ۱۳۸۴ یک اردو در دانشگاه هنر تحت عنوان هنر در عرصه اندیشه برگزار شد. حاج‌آقا پناهیان مسئول نهاد وقت بودند و به همت ایشان این اردو به راه افتاد. ایده این اردو این بود که ۱۵روز بچه‌های دانشگاه را به یک اردوگاه بسیار خوش آب‌وهوا در مکانی با فاصله ۴۰ دقیقه‌ای با مرکز مشهد می‌بردند. بعد در آنجا اساتید برجسته حوزه علوم و معارف اسلامی می‌آمدند و برایشان صحبت می‌کردند و کار دیگری هم که انجام شده بود این بود که دانشجویان، یک واحد معارف در آنجا پاس می‌کردند. برخی دانشجویان می‌گویند کلاس‌های معارف در رشته هنر زیاد جذاب نیست و با استقبال روبه‌رو نمی‌شود. در حقیقت می‌خواستند آن کلاس‌هایی را که این‌گونه بود و منفعل برگزار می‌شد، به این شکل برگزار کنند و البته انصافا هم اتفاقات خوبی رخ می‌داد.

در آن زمان موبایل زیاد رایج نبود، اما موبایل‌هایی هم که بود آنتن نمی‌داد و شما ۱۵ روز از تمام عالم دور بودید. اسمش هم اردوی مشهد بود، اما ممکن بود شما هر دو یا سه روز یک بار حرم بروید. اساتید مختلفی هم می‌آمدند. برای مثال شما در آنجا استاد پناهیان را به مدت ۱۵ روز در اختیار داشتید و این برای خود ما بسیار جذاب بود و سوال‌های بسیاری از ایشان می‌پرسیدیم. یک‌سری مباحثی شکل گرفت و فضای خوبی ایجاد شد. نکته این بود که برای مثال ما در دانشگاه هنر مشکلی به اسم سلسله جزایر دانشکده‌ها را داریم، چراکه ما دانشکده سینما و تئاتر را در کنار ورزشگاه شهید شیرودی داریم یا دانشکده تجسمی، موسیقی و معماری و شهرسازی را در کرج داشتیم. در تهران نیز دانشکده هنرهای کاربردی را در چهارراه ولیعصر داشتیم و اینها مانند مجموعه‌جزایر بودند و بچه‌های این دانشکده‌ها همدیگر را نمی‌دیدند. در این اردو اتفاق خوبی که می‌افتاد این بود که بچه‌ها همدیگر را می‌دیدند و اینها کسانی بودند که تم مذهبی نیز داشتند.

این آشنایی شاید مقدمه شکل‌گیری هیات بود، چراکه در آنجا مذهبی‌ها که جمع ۴۰-۳۰ نفره بودند همدیگر را می‌دیدند. بعد از آن اردو که رابطه‌های بسیار خوبی در آن شکل گرفت، بعضی از این افراد دور هم نشستند و گفتند چرا محرم که می‌آید ما یک هیات نداشته باشیم؟ ایده آنها این بود که در دانشگاه، مراسمی را برای بچه‌های دانشگاه برگزار کنند. آنها پیش حاج‌آقا پناهیان رفتند و ایشان به آنها گفت که چرا در حد دانشگاه؟ در حد شهر یا کشور برگزار کنید.

این موضوع و این نگاه ایشان بسیار مهم بود. این هیات با رهنمودها و نگاه‌های ایشان قوی‌تر شد که البته خود حاج آقا گفتند بروید و بگویید همه هنرمندان به این هیات بیایند. من هم حرف دارم و شما هر کار که می‌توانید بکنید. برای‌ همان سال اول خاطرم هست که برای دعوت از تک‌تک هنرمندان دعوتنامه فرستادیم. برای مثال ما به خانه حمیده خیرآبادی رفتیم و دعوتنامه بردیم. لیستی هم از هنرمندان سینما ترتیب دادیم و تک‌تک‌شان را دعوت کردیم. خانم هدیه تهرانی، آقای محمدرضا فروتن، محمدرضا شریفی‌نیا و...را دانه‌به‌دانه دعوت کردیم. من یادم هست روز دوم یا سوم هیات آقای اصغر همت به مجلس آمدند.»

کارگروه‌هایی متفاوت برای هیات ۱۵ کارگروه دارند؛ از خوشنویسی و صنایع‌دستی تا عکاسی و گرافیک و...کارگروه‌هایی که فقط به اسم نیست و هر کدام کاری انجام می‌دهند. آن هم کارهایی که در طول یک سال فعال است و فقط محدود به ایام محرم نمی‌شود. حیاتی درباره این کارگروه‌ها می‌گوید: «یکی از کارهایی که برای این هیات تعریف شد، تشکیل کارگروه‌های هنری با رشته‌های مختلف بود که ما اینها را به چند نیت تعریف کردیم؛ یکی این بود که هرکس در هر رشته‌ای در دانشگاه هنر درس می‌خواند و یک هنری دارد، بتواند زمینه‌ای برای او فراهم باشد تا بتواند بیاید و عرض ارادتی کند و کاری انجام دهد و این خلأ برای بچه‌مذهبی‌ها وجود داشت. مثلا من آرزو داشتم یکی از اساتید ما بیاید و بگوید الان چون محرم است یک پوستر با این مناسبت کار کنید، در حالی که چنین چیزی وجود نداشت، چون ما هم سفارشی هستیم. ‌نهایت کار این بود که برای هیات خودمان کار می‌کردیم، بنابراین کارگروه‌ها براساس همین فعالیت‌ها شکل گرفت. یکی دیگر از کارهایی که برای کارگروه‌ها تعریف شد، تولید محصول برای عزاداری و عرض ارادت به ساحت آقا اباعبدالله(ع) بود. برای مثال ما در سال اول گرافیک را شکل دادیم و در سال دوم گرافیک و تصویرسازی و صنایع‌دستی را و... و این مساله تا سال‌های بعد ادامه پیدا کرد و تا امروز چیزی حدود ۱۳، ۱۴ کارگروه هنری در رشته‌های مختلف مشغول فعالیت هستند و در هر کارگروه ۷۰ تا ۱۰۰ عضو وجود دارد و فعالیت‌های حرفه‌ای یا غیرحرفه‌ای خود را انجام می‌دهند. برای مثال در بعضی از این کارگروه‌ها بعضی‌ها خیلی حرفه‌ای هستند و واقعا در سطح جامعه شناخته شده‌اند.»

 عشق، حسین گمنام را مشهور می‌کند

هیات هنر در یک کلام، متفاوت است؛ متفاوت از دیگر هیات‌ها. همیشه حرف جدید دارد، از سخنران تا کسانی که هیات را برگزار می‌کنند و تعدادشان به ۱۵۰ نفر می‌رسد، ۱۵۰ نفری که با عشق کار می‌کنند و هدف‌شان فقط حسین است و حسین...  .

نگاهم به روایت دیگری می‌افتد که روی دیوار نقش بسته است: «و بنگر که چگونه اصحاب کهف زمانه، پس از خواب ۳۰ساله خود، در جست‌وجوی یار دیرین بازگشته‌اند و من این شب‌ها، زیر لب مدام می‌گویم: عجب نیکو امامی است حسین(ع)، که بی‌کفن در دشت کربلا جان داد، ولی جوانان پیرو خود را بی‌کفن، به وطن بازنگرداند! عشق حسین(ع) گمنام را مشهور می‌کند... .»

*فرهیختگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس