رمان برنگرد - کراپ‌شده

من در این داستان می خواستم مظلومیت این افراد را یادآوری کنم. افرادی که حتی برای آبرویشان و وضعیت کاری شان، نمی توانند به یک مشاور مراجعه کرده و برای آن ها درد دل کنند.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر مشرق، نشست نقد و بررسی داستان «برنگرد» نوشته مجید قنبری، با حضور منتقدین وجیهه سامانی و سهیلا عبدالحسینی و همچنین جمعی از مخاطبان کتابخانه شهید باهنر تجریش، برگزار شد.

در این نشست، ابتدا یکی از حاضران، خلاصه ای از داستان برنگرد ارائه داد و گفت: برنگرد، داستان فردی به نام حمید است که پدرش به شهادت رسیده و در خانواده ای مذهبی بزرگ شده است. حمید بعد از سالها وارد مجموعه ای اطلاعاتی و امنیتی می شود و مورد طعمه یکی از جاسوسان خارجی قرار می گیرد اما تربیت دینی و مذهبی او باعث می شود پایش نلغزد.

سهیلا عبدالحسینی، نویسنده و منتقد، در این بخش از نشست با اشاره به خلاصه داستان برنگرد گفت: به نظر می رسد نویسنده در بیان اتفاقات سال ۸۸ به جزئیات زیادی پرداخته و چون بار زیادی بر دوش داشته، نتوانسته در این حجم از کتاب، از عهده بیان همه آن ها بربیاید. به نظر من این بخش از کتاب نیاز به شخصیت پردازی بیشتری دارد و تحلیل کاملی به مخاطب ارائه نمی شود. حمید، عاشق جاسوس انگلیسی می شود اما چون مسائل زیادی به صورت فشرده بیان شده، این رابطه در فهم مخاطب نمی نشیند. این گونه راه بردن و شعار دادن، ما را به جایی نمی رساند.

این نویسنده افزود: گاهی داستان اکشن می شود و نویسنده مهارت خوبی در به تصویرکشیدن این لحظات داشته اما مخاطب را قانع نمی کند. به نظر من در این کتاب شاهد «دفاع بد» هستیم و نویسنده باید داستانش را با نکات بیشتری پیش ببرد.

وجیهه سامانی در ادامه گفت: برنگرد به لحاظ فرم از ۵ فصل تشکیل شده؛ شهر سحر، غبار، نفوذ، سفر عشق و فصل آخر. فصل اول به سال ٦٤ برمی گردد و بعد با یک پرش بلند ٢٤ ساله وارد فصل غبار می شویم که حوادث سال ٨٨ را در برمی گیرد. با توجه به حجم رمان، این پرش زمانی پذیرفته نیست و از طرف دیگر می بینیم که قصد نویسنده از آوردن فصل اول، فقط دادن اطلاعاتی خاص به مخاطب است. نویسنده می توانست با یک ترفند خلاقانه مثلا استفاده از فلاش بک یا دیدن یک خواب و یا مرور و تداعی یک خاطره، اطلاعات لازم در فصل اول را در دل سایر فصل ها بگنجاند.

این نویسنده و منتقد ادبی افزود: فصل دوم کتاب به جریانات سال ۸۸ می پردازد که برای همه جذابیت خاصی دارد و ناخودآگاه حواس ها را جمع می کند. سال ۸۸ بخشی از خاطرات مشترک و ماندگار جمعی ما شده و انتظار من این بود که با فضای دیگری در این بخش روبرو شویم. تعقیب و گریزها در این بخش از داستان خوب بود اما از فضای عمومی جامعه، چیزی در آن دیده نمی شد. ما اثر را فقط برای مخاطب امروز که شناخت ضمنی از ماجراها دارد، نمی نویسیم و باید مخاطب آینده را هم در نظر داشته باشیم که ممکن است هیچ پیشینه ذهنی در این مورد نداشته باشد و نداند این فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی برای چه بوده.

سامانی تصریح کرد: سالها بود در تلویزیون به غیر از سریال های عشقی و اجتماعی نمونه دیگری نداشتیم و سریال گاندو در این میان، یک اتفاق خوب بود. تعقیب و گریز فی نفسه برای ما جذاب است  و خارج از فضای آپارتمانی تعریف می شود اما این تعقیب و گریزها تا حدی می تواند برای مخاطبان جذاب باشد. این صحنه ها به نحو زیادی ریزبافت و با ذکر تمام جزییات در داستان آمده و باعث خستگی و ملال مخاطب می شود.

وی افزود: اتفاقات در پیرنگ داستان نباید بر اساس تصادف پیش می رفت و بیان منطق برای آن ها لازم بود. از فصل غبار تا نفوذ، ۶ سال فاصله زمانی دیده می شود که شخصیت های داستانی هیچ ارتباطی با هم ندارند و اقدامی نمی کنند و برای همین موضوع دلبستگی شخصیت اصلی به خبرنگار جاسوس دور از ذهن و سئوال برانگیز است.

نویسنده کتاب خواب باران ادامه داد: ما در سال ۸۸ هیچ ردی از عشق نمی بینیم. تعقیب و گریزها هم گاهی خسته کننده می شود اگر چه اطلاعات خوبی به خواننده می دهد. البته انتظار داشتیم پس از این همه تعقیب و گریز به نتیجه ای برسیم در حالی که با پایان فصل دوم مشخص نمی شود فرد مذکور بالاخره دستگیر می شود یا خیر و این موضوع تقریبا در فصل بعدی بهش اشاره می شود که معلوم می شود فقط بازجویی و سپس آزاد شده است. در مبحث شخصیت پردازی هم ما یا با تیپی از افراد سر و کار داریم، یا با شخصیت هایی که خوب پرداخت نشده اند و لذا کنش و عملکردشان برای مان باورپذیر نیست.

در بخش بعدی این نشست، برخی از حاضران به بیان نظراتشان درباره داستان برنگرد پرداختند؛
* در رد و بدل کردن اتفاقات امنیتی شاهد مسائلی معمولی هستیم که عدم فهم آن ها از سوی نیروهای امنیتی عجیب است. به نظر من بهتر بود حمید و الیزابت در کربلا به یک خانه می رفتند و نه به یک هتل. عشق باقیمانده بین حمید و الیزا در فاصله ۶ سال برای من باورپذیر بود.
* این داستان، مردانه بود و احساسات زنانه را تحریک نمی کرد.
پردازش شخصیت ها در داستان ضعیف است و عجیب است که حمید با توجه به پرورش در یک خانواده مذهبی، از خودش ضعف نشان می دهد. قطع این کتاب استاندارد نیست و اشتباهاتی نیز در متن فیپای آن دیده می شود. من از جلد و نام کتاب راضی نبودم و نشان دهنده محتوای آن نیست.
* داستان برنگرد جز در فصل اول، خواندنی و پرکشش است. شخصیت سید خوب پرداخته نمی شود. فصل اول داستان دافعه دارد و خواننده احساس می کند در فضایی کاملا ایده آل و غیر واقعی قرار گرفته است. بازگشت به عشق قدیمی برای من تا حدودی باورپذیر بود.

مجید قنبری نویسنده داستان برنگرد هم در انتهای نشست ضمن تشکر از نظرات همه حاضران گفت: من ابتدا این کار را با نیست فیلمنامه نوشتم اما یکی از بزرگان سینما توصیه کرد آن را در قالب کتاب ارائه کنم. شغل من در زمینه پدافند غیر عامل است و اطلاعاتی یا امنیتی نیستم. البته من از بچگی به شغل پلیس علاقه داشتم و این در نوشتن داستان هایم بی تاثیر نبوده.

وی افزود: افراد اطلاعاتی همواره خودشان را در معرض کنترل می بینند و به همین خاطر در ایران جرأت نمی کنند برخی تجربیات را داشته باشند. متاسفانه آمار طلاق های ثبتی و عاطفی زیاد است. پدر و مادر حمید با این که مذهبی بودند اما نتوانسته بودند طریق حل مسائل زندگی را به فرزندشان آموزش بدهند. شخصیتی که در ذهن من بود از جمله افرادی است که به خاطر آبرویشان حاضرند زندگی شان را به هر قیمتی ادامه دهند و از راه حل طلاق استفاده نمی کنند.

او در ادامه افزود: بسیاری از مطالبی که در داستان آمده منابع خارجی دارد و کاش بر روی جلد کتاب از عنوان «داستان مستند» استفاده می کردم. شخصیت اصلی داستان هم زندگی پر فراز و نشیبی دارد اما مجبور است خودش را پنهان کند. من در این داستان می خواستم مظلومیت این افراد را یادآوری کنم. افرادی که حتی برای آبرویشان و وضعیت کاری شان، نمی توانند به یک مشاور مراجعه کرده و برای آن ها درد دل کنند. در انتها باید اشاره کنم که هدف من بیان این موضوع مهم بود که همه ما در زندگی هایمان مشکلاتی داریم که می توانیم با اکسیر امام حسین علیه السلام و با استفاده از کشتی نجات آن حضرت، نجات پیدا کنیم.

در پایان مراسم، لوح یادبود این نشست امضا شد و همه حاضران عکس دسته جمعی گرفتند. کتاب برنگرد را انتشارات کتابستان معرفت منتشر کرده و به تازگی چاپ دوم آن روانه بازار شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۹
    0 0
    یاد فیلم به رنگ ارغوان افتادم!
  • IR ۱۵:۴۴ - ۱۳۹۸/۰۶/۳۱
    0 0
    عجب

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس