روانشناس قلابی

مردی که به بهانه روان‌درمانی زنان را به شکنجه‌گاهش می‌کشاند و پس از آزار و اذیتشان دست به اخاذی می‌زد، توسط پلیس دستگیر شد.

به گزارش مشرق، شگرد عجیبی را انتخاب کرده بود، اما عجیب‌تر از آن، طعمه‌هایی بودند که به راحتی در دام این مرد شیاد گرفتار می‌شدند. مردی که به بهانه روان‌درمانی و انرژی‌درمانی زنان و دختران را به شکنجه‌گاهش می‌کشاند و پس از آزار و اذیت و تهیه فیلم سیاه، دست به اخاذی می‌زد. اما این تنها شگردش نبود. مرد تبهکار در یک روش دیگر زنان و دختران را به پارک‌های خلوت می‌کشاند، آن هم با کیفی پر از طلا؛ به بهانه این‌که طلا انرژی مثبتی دارد و درمانی برای افسردگی است، قربانیانش را در پارکی خلوت خفت می‌کرد و دست به زورگیری می‌زد.

این روانشناس قلابی با این شگردها توانست ده‌ها زن و دختر را در خلوتگاه‌های ترسناکش هدف زورگیری و اخاذی قرار دهد. او تنها با یک خانه اجاره‌ای در مرکز تهران و تماس تلفنی می‌توانست قربانیانش را به خلوتگاه بکشاند. او که حالا از سوی پلیس دستگیر شده است، در گفتگو با خبرنگار جزییات نقشه‌های هولناکش را روایت کرد.

چند سال داری؟
٢٨ سال.

از چند وقت پیش تصمیم گرفتی که این سرقت‌ها را انجام دهی؟
چند ماه پیش بود که شروع به انجام این کار کردم.

چه شد که تصمیم به انجام این سرقت‌ها گرفتی؟‌
می‌خواستم روشی پیدا کنم که بتوانم از زنان و دختران سرقت کنم؛ کلی فکر کردم تا این نقشه به ذهنم رسید. یک‌بار چند وقت پیش بود که از طریق تماس تلفنی یک مرکز مشاوره به من تبلیغ شده بود. برای همین تصمیم گرفتم خودم همین کار را انجام دهم.

یعنی از طریق تماس تلفنی با طعمه‌هایت آشنا می‌شدی؟
بله؛ تلفن را برمی‌داشتم و به صورت اتفاقی شماره‌گیری می‌کردم اگر مرد تلفن را جواب می‌داد، به بهانه این‌که اشتباه گرفته‌ام قطع می‌کردم، ولی اگر زنی تلفن را جواب می‌داد، خود را روانشناس تلفنی معرفی می‌کردم و می‌گفتم اگر مشکلی دارید، بفرمایید تا شما را راهنمایی کنم. می‌گفتم اولین مشاوره تلفنی رایگان است. آن‌ها هم مشکلات خود را بیان می‌کردند و بعد از کمی صحبت و جلب اعتمادشان، می‌گفتم بقیه صحبت‌ها و مشاوره‌ها باید حضوری باشد. می‌گفتم موسسه خیریه دارم و از این طریق آن‌ها را به خانه می‌کشاندم.

وقتی به خانه‌ات می‌آمدند، چه اتفاقی می‌افتاد؟
در خانه‌ای که از قبل اجاره کرده بودم و خالی از وسایل بود، دوربین کار گذاشتم. وقتی به خانه‌‎ام می‌آمدند با تهدید آن‌ها را آزار و اذیت و فیلم‌شان را تهیه می‌کردم. بعد از آن با تهدید این‌که فیلم‌ها را به شوهر یا بستگان‌تان نشان می‌دهم، از آن‌ها طلا می‌گرفتم.

چقدر طلا گرفتی؟
یادم نمی‌آید؛ ولی معمولا اگر متاهل بودند، سرویس طلای عروسی‌شان را به من می‌دادند، ولی یادم نمی‌آید چقدر طلا گیرم آمد.

از چند نفر با این شیوه سرقت و اخاذی کردی؟
فکر می‌کنم بالای ١٠ مورد بود.

فقط با همین روش دست به سرقت می‌زدی؟
نه شگرد دیگری هم داشتم. گاهی اوقات وقتی زن‌ها می‌گفتند که افسردگی دارند، به آن‌ها می‌گفتم هر چه طلا دارند داخل کیف‌شان بگذارند و به یک پارک یا فضای سبز خلوت بروند. به آن‌ها می‌گفتم طلا انرژی بسیار مثبتی دارد و اگر در کنار طلا و فضای سبز باشند، تمام انرژی‌های منفی درون‌شان از بین می‌رود. به همین بهانه وقتی آن‌ها به پارک می‌رفتند از آن‌ها آدرس می‌گرفتم تا به آن‌جا بروم و انرژی‌درمانی کنم. وقتی به آن‌جا می‌رفتم با تهدید چاقو تمام طلای‌شان را می‌بردم.

سابقه داری؟
نه اولین‌بار است؛ مشکلات مالی باعث شد که دست به این سرقت‌ها بزنم.

درس خوانده‌ای؟
نه؛ مدرکم زیر دیپلم است.

یعنی از روانشناسی اصلا سر درنمی‌آوری؟
کتاب روانشناسی خوانده بودم؛ برای این کار باید کمی بر آن مسلط می‌شدم تا قربانی‌ها به من اعتماد کنند.

شاغل هم بودی؟
نه شغلی نداشتم. خیلی به دنبال کار گشتم، ولی فایده‌ای نداشت. به خاطر مشکلات مالی هم بود که تصمیم به انجام این کار گرفتم.

منبع: روزنامه شهروند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 3
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۱۷:۳۹ - ۱۳۹۸/۰۵/۳۱
    19 0
    خود روانشناسی مشکل زا برای جوامع است که به سبزه نیز آراسته شده
  • IR ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۸/۰۵/۳۱
    19 1
    این ادم کمتر از اعدام حقش نیست وجود کشور را از این بیشرفان پاک کنید
  • IR ۲۳:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۵/۳۱
    17 0
    واقعا این زنان و دختران به همین راحتی گول می خوردن و با کیف پر از طلا به پارک می رفتن یا بدون تحقیق و همراه به آپارتمان خلوت می رفتن..یعنی به اندازه سر سوزن عقل نداشتنو فکر نمی کردن...
    • IR ۰۷:۳۶ - ۱۳۹۸/۰۶/۰۱
      2 1
      گفتنش راحته عمل مهمه افسردگی غلبه سودا بر مغزه

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس