حجت الاسلام و المسليمن دكتر ناصر سقاي بي ريا در ابتداي اين گفت وگو درباره سفر گروهي از طلاب به غرب براي تحصيل گفت: سال 70، 71 بود 13 نفري كه بنا شد براي اولين بار به كانادا و دانشگاه مك كيل اعزام شويم، براي خداحافظي، ملاقاتي با حضرت آقا داشتيم. بعد از ماه مبارك رمضان بود كه خدمت شان رسيديم. ايشان بعضي از فرازهاي دعاي ابوحمزه را بيان كردند كه "ان لنا فيك املا طويلا" يعني ما خيلي به اين كاري كه شما مي خواهيد بكنيد، اميد داريم. گفتند شما برويد و تحصيلات تان را انجام دهيد و برگرديد و حوزه ها را در اين بحث ها غني كنيد و سرريزش به دانشگاه ها هم برسد؛ اين فرمايشي بود كه در ما خيلي تأثير داشت. يعني اين عنايتي كه حضرت آقا نسبت به اين گروه داشتند و كاملاً مورد تأييد آقا بود و با علم و اطلاع آقا چنين كاري در حال انجام است. بالاخره ما بورسيه ي جمهوري اسلامي شديم و شايد اولين گروهي بوديم كه از حوزه، بورسيه جمهوري اسلامي بوديم كه شخص آيت الله مصباح مسئول ما بودند و ما طي يك نامه كتبي به ايشان -البته قرارداد رسمي محضري نبود- تعهد كرديم كه دو برابر مدت تحصيل برگرديم و به وطن مان خدمت كنيم. اين را من عرض كردم كه روشن شود كه جهت گيري ما اين نبود كه برويم تا دستاوردهاي غرب را بياوريم و از آن الگو بگيريم.
بي ريا در مورد حضورش در امريكا نيز گفت: نمايندگي دائمي جمهوري اسلامي در سازمان ملل در نيويورك مستقر بود و آن موقع مسئوليت اش با آقاي خرازي بود، ايشان اصرار كردند كه سه مركز اسلامي در امريكا وجود دارد كه تحت نظر ماست و نياز به سرپرستي دارد. سه نفر از كساني را كه زبان شان بهتر است، از نظر علمي هم در رديف برجسته تري هستند، به اين جا اعزام كنيد، ما ترتيبي مي دهيم كه آن ها در اين جا دنباله ي درس شان را هم بخوانند، چون ما تازه يك سال و نيم از ورودمان به كانادا گذشته بود.
وي افزود: سه مركز بود. يكي در واشنگتن به نام مركز تعليمات اسلامي واشنگتن، يك مركز جديدالتأسيس در نيويورك به نام مسجد امام علي عليه السلام كه اين دو مركز بيشتر براي كارمندان بود. دفتر حفاظت منافع جمهوري اسلامي در واشنگتن است كه اين مركز تعليمات اسلامي در حقيقت پاتوق مذهبي و ديني بچه هاي دفتر حفاظت منافع بود. يك هيأت اعزامي به سازمان ملل هم داريم كه سفرايي داريم و سفير دائمي ما در آن جا مستقر است و با خانواده هايشان در نيويورك هستند. مسجد امام علي عليه السلام در حقيقت براي آن ها تأسيس شده بود، آن ها در آن جا يك مدرسه هم دارند. در هوستن و تگزاس هم يك مركز تحت عنوان مركز مطالعات اسلامي داشتيم كه از ميان اين سه مركز، آن مركز تعليمات اسلامي هوستن، بين المللي بود. در آن دو مركز بيشتر فارسي زبانان رفت و آمد داشتند و به ندرت غيرايراني ها در آنجا بودند. برنامه هاي رسمي غيرفارسي در آنجا برگزار نمي شد. البته معمولاً كسي كه آنجا بود يك بخشي از خطبه هاي جمعه را به انگليسي مي گفت. اما بقيه ي برنامه ها بيشتر فارسي بود. آن مركزي كه در هوستن بود برنامه هايش انگليسي بود چون همه ي مليت ها بودند و خيلي محيط جالبي بود. يعني ايراني ها، پاكستاني ها، هندي ها، تانزانيايي ها، آفريقايي ها بودند. حتي امريكايي هاي مسلمان هم بودند و بين المللي بود.
سقاي بي ريا درباره ديگر فعاليت هاي مركز اسلامي هوستون افزود: روز قدس آنجا مراسم برگزار مي شد. البته اوايل، مراسم روز قدس در امريكا در يك شهر بيشتر برگزار نمي شد و آن هم در واشنگتن بود و از همه ي شهرها و ايالت ها بودند كه از هر شهري تعدادي بودند، بيشتر هم دانشجويان ايراني مي رفتند و در واشنگتن تظاهرات برگزار مي شد. اما ديگر چندسال كه گذشت، كم كم در جاهاي ديگر هم تظاهرات شروع شد؛ از جمله در هوستن، مسلمانان مراسم روز قدس را برگزار مي كردند و مركز اين قضيه بود. تمام مسلمانان شهر را كه تعدادشان هم بسيار زياد بود و مساجد متعددي داشتند، دعوت مي كرديم و رو به روي پارك شهرداري آنجا تجمعي برگزار مي شد كه با توجه به جمعيت كم و اقليتي كه در آنجا هست، جمعيت خوبي جمع مي شد.
اما يكي از مهمترين خاطرات دكتر بي ريا از فعاليت در امريكا به روز قبل از 11 سپتامبر سال 2001 بر مي گردد كه قرار بود سلمان رشدي در هوستون سخنراني كند. وي در اين زمينه مي گويد: در خاطرم هست كه روز قبل از 11 سپتامبر كه هنوز هم ما عكس هايش را داريم و بر روي عكس ها نوشته شده هشتم سپتامبر، سلمان رشدي را به هوستن دعوت كرده بودند و آمده بود در يكي از سالن هاي تئاترآنجا سخنراني كند؛ همه ي مسلمانان نزديك آن تئاتر اعتراض كرده بودند و يك تظاهراتي هم آنجا برگزار شد و عده اي از جوانان داوطلب و واقعاً جان بركف، حتي به گونه اي هم اسلحه تهيه كرده بودند و بنا داشتند كه او را ترور كنند. حتي من مي دانم كه اسلحه را بردند و داخل آن تئاتر گذاشتند و بعد ديگر آن قضيه به هم خورد و فرداي آن روز قضيه برج هاي دوقلو و 11 سپتامبر پيش آمد؛ خيلي جالب بود كه قضيه به هم خورده بود. آن ها شك كرده بودند كه كارشان را ادامه دهند يا نه كه استخاره كرده بودند و خيلي بد آمده بود كه ادامه دهند.
وي افزود: بعداً ما فهميديم كه اگر اين كار انجام مي شد، اين قضايا را به هم مرتبط مي كردند، يعني قضيه اي كه براي سلمان رشدي در هوستن اتفاق افتاده بود و قضيه ي برج هاي دو قلو و... با هم تركيب مي شد و به ايران متصل مي كردند، چون بالاخره بچه هاي ايراني هم در اين قضيه بودند و به گونه اي خداوند متعال اين قضيه را درست كرد كه اين قضيه اتفاق نيافتد؛ ولي اينها به صورت جدي فعال شده بودند كه فرمايشات حضرت امام انجام شود، ولو اينكه ما فدا شويم. فعاليت ها، اجتماعي، فكري و فرهنگي بود. با كليساها جلسات بحثي داشتيم، البته من حدس مي زدم در بين برخي از فعالين كليساها، مأموران امنيتي امريكا هم هستند. مي آمدند ببينند كه در آنجا چه خبر است و ما چه مي گوييم، افكارمان چيست، اهداف مان چيست و چه كارهايي در دست داريم. الحمدلله ما آنجا يك تجربه اي داشتيم و آن اين بود كه كارمان را خيلي باز انجام مي داديم، در دفتر كار بنده عكس حضرت امام(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي بود و مأمورين اينها مي آمدند و عكس ها را مي ديدند، چون در اساسنامه مركز ما هم نوشته شده بود كه رهبر اين مركز، رهبر مسلمانان و شيعيان دنياست. عكس امام و آقا هم بود و مخفي نمي كرديم.
حجت الاسلام بي ريا درباره روابط شان با دفتر رهبر معظم انقلاب در زمان حضور در امريكا هم گفت: در جلسه اي كه در دفتر بين الملل حضرت آقا تشكيل شد و آن موقع كه ما به ايران آمده بوديم، به هر حال، نمايندگي امور حسبه را داشتيم، ابراز كرديم كه نمي شود از آنجا پول فرستاد، چون ممنوع بود و خلاف قانون به شمار مي رفت و به شدت جلوگيري مي كردند و به نوعي اين قضيه تحريم بود. حضرت آقا در آن جلسه اي كه در دفتر ايشان برگزار شد، بنا را بر اين گذاشتند كه به ما اجازه ي دريافت مصرف تام وجوهات را دهند و اين در امريكا بسيار پيچيده بود كه فلاني، نماينده ي آيت الله خامنه اي در امور خمس و زكات و اين گونه مسائل است. از جاهاي مختلف با ما تماس مي گرفتند و مي پرسيدند كه شما در اين امور نماينده ي آيت الله خامنه اي هستيد؟ ما مي گفتيم بله. چون مي خواستند وجوهات شان را حساب كنند و خمس شان را دهند و ما نه نمي گفتيم و آن ها قطعاً تلفن هاي ما را شنود داشتند، ولي چون احساس مي كردند كه ما مخفي كاري نمي كنيم، كاري نداشتند. از افرادي كه به مسجد مي آمدند، FBI با آنها مصاحبه مي كرد سؤال مي كردند كه فلاني چه كار مي كند و به كجا وصل است، پولش از كجا مي آيد، اين طور سؤالات را مي كردند ولي الحمدلله آنجا مردم مخارج آن مركز را خودشان تأمين مي كردند، خودشان از جيب خودشان مي دادند و واقعاً به جايي متصل نبوديم. آن خمس را هم مردم خودشان مي دادند و از دولت ايران چيزي دريافت نمي كرديم. خب اين هم بخشي از كار بود كه انجام شد. بنده 10 سال تمام در در همان مركز بودم. در طي اين 10 سال خداوند توفيق داد ما ساخت يك مدرسه تمام وقت را كه دو طبقه داشت، شروع كرديم كه به تدريج كلاس ها هر سال يكي دو كلاس اضافه مي شد و از كودكستان شروع كرديم، بعد اول دبستان، دوم دبستان همين طور هر سال اضافه مي كرديم تا اينكه رسيد به دوره ي راهنمايي و دوره ي دبيرستان؛ الآن تا پايان دبيرستان كلاس دارد.
دكتر سقاي بي ريا در مورد نحوه ي پذيرش سمت مشاورت رئيس جمهور در امور روحانيت نيز به نكات قابل توجهي پرداخت و بيان داشت: همان سال اول، تجربه هاي بعد از برگشت از وطن اين بود كه در زمينه ي انتخابات فعال شديم و آن تجربه ي اعزام هاي به خارج از مناطق كشور و سخنراني ها و اينها كه منجر شد، به روي كار آمدن دولت نهم و آن سمت مشاورت رئيس جمهور كه آن هم آن طور شد كه مشورتي كرده بودند با حضرت آقا كه من چه كسي را به عنوان مشاور رئيس جمهور در امور روحانيت قرار دهم، آقا فرموده بودند با آيت الله مصباح مشورت كنيد. حاج آقا هم به ما امر فرمودند.
وي افزود: من در طول اين زمان يعني از سال 54 تا 84 كه در خدمت شان بوديم، هيچ وقت نديده بودم كه اينطور محكم بگويند كه وظيفه اين است كه اين كار انجام شود. هيچ وقت امر نمي كنند يعني در طبع ايشان چنين چيزي نيست. مشورت مي دهند و مي گويند خود شما فكر كنيد و تصميم بگيريد، ولي اينجا فرمودند كه اگر ما اين كار را نكنيم چه كسي مي كند. شما وظيفه داريد كه برويد و ما هم اين قضيه را پذيرفتيم.
سقاي بي ريا درباره فعاليت هايش در دوران تصدي سمت مشاور رئيس جمهور در امور روحانيت نيز گفت: بنده به عنوان مشاور رئيس جمهور در امور روحانيت به خيلي از شهرها و استان ها رفتم. گاهي از طرف هيأت دولت مأموريتي به سفرهاي استاني داشتيم. همان جا بنده گفتم شخص آقاي احمدي نژاد مطرح نيست، او يك سرباز است. هشت سال ايشان تمام مي شود ولي اين حركت، حركت ادامه داري است. اگرچه شخصيت حقيقي و حقوقي آقاي احمدي نژاد را متفاوت مي دانيم. شخصيت حقيقي ايشان به عنوان رئيس دولت و رئيس جمهور بايد تا آخر محترم بماند ولي انتقادهاي ما نسبت به عملكردها، مسائل فرهنگي، جهت گيري ها، بعضي پشتيباني هاي مطلق و غيرمشروط سرجاي خودش هست و ما به شدت منتقد هستيم. با آن حلقه انحرافي كه در حاشيه دولت شكل گرفت، واقعاً با آن مخالف هستيم.
وي درباره دستاوردهاي دولت هاي نهم و دهم نيز گفت: دستاوردهايي كه دولت نهم و دهم داشتند، منتسب به فرد خاصي نيست، اين را نبايد اشتباه بگيريم. وقتي گفته مي شود حلقه ي انحرافي بعضي فكر مي كنند كه تمام كارهايي كه دولت نهم و دهم كردند، باطل است؛ نه. اين طور نيست. خيلي كارهاي مثبتي شد. اولاً كار را فقط رئيس جمهور انجام نداده است. من شاهد هستم كه خيلي از وزرايي كه بعضاً كنار گذاشته شدند، كارهاي خيلي بزرگي از خودشان به يادگار گذاشتند. آن كارها و تجربه ها متعلق به انقلاب است. متعلق به شخص نيست، اگرچه ممكن است در اسم منتسب به فردي باشد اما تجربه هاي انقلاب است و اين تجربه ها، تجربه هاي عزيزي است كه بايد بماند.
وي افزود: قدم هايي همچون سفرهاي استاني، ارتباط نزديك با مردم و در فكر برآوردن نيازهاي مردم بودن، در فكر خدمت صادقانه به مردم بودن، اينها چيزهايي است كه ما بايد مثل جان شيرين از آن مراقبت و محافظت كنيم. هيچ ربطي هم به افراد و اشخاص ندارد و همه سهيم بودند. بدنه دولت، هيأت دولت در بسياري از اين كارها همه سهيم هستند و من خبر دارم خيلي از همين افراد از همان اول با آن حلقه ي انحرافي ارتباط نداشتند و مخالف هم بودند. منتهي بنا بر مصالحي ابراز نمي كردند. اين دستاوردها، دستاوردهاي انقلاب و در حقيقت دستاوردهاي مردم است كه در مناسبات آينده و در انتخاب رؤساي جمهور آينده بايد حفظ شود. آيا اينكه كسي مردمي باشد، متواضع باشد، بد است؟ نه. اينها خوب است. اينها چيزهايي است كه بايد مدنظر باشد. در انتخابات آينده هم همان ملاك هايي كه آقا فرمودند، سرجاي خودش هست. منتهي اگر ضعفي هست، بايد بگوييم كه آن ضعف را نداشته باشد.
مشاور سابق امور روحانيت رئيس جمهور در مورد انحراف هاي جريان نفوذي در دولت نيز گفت: مسائل ديگري هم بود كه بنده و بعضي از اعضاي هيئت دولت آن وقتي كه راجع به سوابق ايرانيان و مكتب ايرانيان گفت وگو مي شد، آنجا صحبت كرديم، اتفاقاً يكي از آقايان كه آن وقت وزير نبود و بعد وزير شد، نكته ي جالبي مطرح كردند، او مي گفت من ايران قبل از اسلام را مطالعه كردم، ما چهره ي شاخصي از ايرانيان كه از دانشمندان، بزرگان و ادبا باشند نمي بينيم. تمام چهره هايي كه مانند حافظ، سعدي و ابن سينا داريم كه به عنوان مفاخر هستند و اسم شان در علوم، فلسفه، رياضيات و نجوم مطرح است، مربوط به بعد از اسلام است، يعني اسلام بود كه اينها را رشد و پرورش داده و قبل از آن ما چيزي نمي بينيم. اگر هم بودند آن قدر مهم نبوده است كه ذكر شود. مقداري در آداب سيستم هاي نظامي و از اين قبيل در تاريخ وجود دارد. بعدها آقا اين نكته را در جلسه با هيئت دولت هم تذكر دادند كه اگر درباره ايران مي خواهيد صحبت كنيد، به ايران بعد از اسلام بپردازيد. يعني در حقيقت به ايران نپردازيد؛ به تأثير اسلام بر ايران بپردازيد.
وي افزود: آماري ارائه شد كه حضرت امام كلمه ايران را بيش از اسلام بكار برده اند. يكي از وزاري روحاني دولت حرف جالبي زد، حالا نمي دانم در جلسه ي هيأت دولت اين حرف زده شد و يا بعد از جلسه بود كه گفت اگر امام هزار بار گفته باشند ايران ولي يك بار گفته باشند ايران فداي اسلام؛ اين چه معنايي خواهد داشت؟ عدد مهم نيست، كيفيت مهم است. اسلام هميشه در فرمايشات آقا مهم تر بوده است. مي گفتند هرچه ما داريم از اسلام داريم. ايران بايد فداي اسلام شود و ما همه بايد فداي اسلام شويم. امام و حضرت آقا هميشه مي گفتند در اسلام بود كه هم ايران عزيز شده است و هم شيعه؛ حالا ما بگوييم مكتب ايراني؟ كدام مسلمان در دنيا مي آيد پاي مكتب ايراني سينه بزند؟ الآن ما برويم مصر و بگوييم ايها الناس مكتب ايراني! نمي تواند ارتباط برقرار كند. بايد همين هنري كه امام فرمودند را به كار ببريم. امام فرمود "اسلام" و عزيز شد و اين كلمه در دنيا پراكنده شد. اينها بعضي از شواهدي است كه ما احساس مي كنيم كه آن حلقه انحرافي از جاهايي يك حرف هايي را با اهداف خاص القا مي كند.
دكتر سقاي بي ريا درباره نحوه جداشدن از دولت دهم نيز گفت: اين حلقه هاي فكري ناصواب و رفتارها را در گوشه و كنار مي ديدم، در جنبه هاي مختلف هم كارهايي مي شد كه با گروه خون انقلاب نمي ساخت؛ نگران بوديم. حتي فكر مي كرديم كه آيا ماندن ما مصلحت هست يا نيست؟ در اين بحبوحه سال گذشته در همين ايام بود كه حضرت آيت الله يزدي بنده را به جامعه مدرسين دعوت كردند. دعوت نامه اي دادند و در آن گفته بودند كه شما بياييد و دفتر جامعه را اداره كنيد، من گفتم مشورت مي كنم. من در كارهايم با حضرت آيت الله مصباح مشورت مي كنم. ايشان گفتند اشكال ندارد، مشورت كنيد. من با حضرت علامه مشورت كردم، اولاً فرمودند جامعه مهم تر است و بعد هم فرمودند ماندن تان هم ممكن است بلااشكال نباشد. بعد نظر خودم را خواستند؛ من هم گفتم به هرگونه كه وظيفه ام ايجاب كند، انجام مي دهم. درحالي كه از مشاورت رئيس جمهور منتقل شدن به رئيس يك دفتر ولو دفتر جامعه مدرسين باشد، ممكن است افت به نظر برسد.
وي، نظرش درباره آيت الله يزدي را هم اين گونه بيان كرد: من از همان اوايل انقلاب ايشان را مي شناختم و خدمت ايشان رسيده بودم. منتهي هيچ وقت همكاري يا فعاليتي در كنار ايشان نداشتم. چون ايشان مدت ها در قوه قضائيه بودند. بنده خيلي به ايشان ارادت داشتم و دارم و ايشان را از استوانه هاي انقلاب مي دانم. الحمدلله ايشان از شخصيت هاي بي نظير، محكم و اصولي هستند.
دكتر سقاي بي ريا در انتهاي اين گفت وگو درباره دليل حضور شاگردان آيت الله مصباح يزدي در انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي گفت: آن چيزي كه موجب شد حضرت آيت الله مصباح به رغم اينكه هيچ وقت مستقيم از اول نهضت تا پيروزي انقلاب و تا حالا ورود پيدا نكرده بود و شاگردهاي ايشان كارها را انجام مي دادند -اما اينجا ايشان احساس نياز كردند- اين بود كه نيروهايي ساخته و كادرسازي شده مثل تعداد زيادي از فارغ التحصيلان و دانش آموختگان، طرح هاي مختلف در بدنه كشور را با دانش آموزان و دانشجويان و مرتبطيني كه در اين سال هايي كه كارهاي اجتماعي انجام شده است را يك روزي به هم ديگر متصل كنند و يك جبهه واحد را به وجود بياورند. به رغم اينكه ما در اين 33 سال، افت و خيزهايي داشتيم و به قول آقا ريزش ها و رويش هايي داشتيم، اما الآن رويش ها طوري هستند كه مي توانند طرح جديدي را رقم بزنند. چه كسي بايد اين رويش ها و اين جوانان را به هم متصل كند و از آنها يك نيروي عظيمي را به وجود بياورد؟ بايد نيروهاي فكري و اجرايي به هم متصل شوند. من فكر مي كنم يك پيوند مباركي در اينجا شروع شده است. مسئله جبهه پايداري بسيار عظيم تر از مسئله انتخابات مجلس است، يعني در حقيقت يك ورود و اتصال جنبه هاي فكري و اجرايي نظام است. يك ورود جدي تر و جديد "فكر در مرحله اجرا" است.