یک اصل بدیهی و قابل ستایش هالیوودی می‌گوید: «فیلم‌ها برای بیست دقیقه آخرشان ساخته می‌شوند». این تعریف را می‌توان به جرات برای فیلم «میگرن» مانلی شجاعی فرد به کار برد

به گزارش مشرق ،سینما پرس در نقدی به قلم سیده انوشه میرمجلسی نوشت:

یک اصل بدیهی و قابل ستایش هالیوودی می‌گوید: «فیلم‌ها برای بیست دقیقه آخرشان ساخته می‌شوند». این تعریف را می‌توان به جرات برای فیلم «میگرن» مانلی شجاعی فرد به کار برد.

میگرن همانگونه که از اسمش پیداست قصه دردی مزمن است که در شرایط خاصی شدت می‌گیرد و زمانی رو به افول می‌نهد. آنچه بیش از هر چیز قابل توجه است، حضور پررنگ زنان در این فیلم است. فیلمی با دغدغه‌های خرد و کلان یک زن ایرانی که می‌کوشد تعادلی معقول بین زندگی اجتماعی و شخصی‌اش ایجاد کند.

میگرن دردی است که اکثریت زنان جامعه ایران آن را به خوبی درک می‌کنند. دردی نشات گرفته از تربیت دوران کودکی، ترس‌ها، حرفهای نگفتنی، خودساختگی و استقلال و همواره همراه و مطیع بودن. این سردرد‌های مزمن زمانی به اوج می‌رسد که زنان در برخورد با شرایط اجتماعی به جنگی نابرابر تن می‌دهند،جنگ هایی که از دعواهای کوچک خیابانی می تواند آغاز شود و تا مشکلات اقتصادی و تنهایی و مسئولیت های گوناگون را در بربگیرد. دردی که در فیلم تنها سهم زنان است و مردان استادانه خود را به بی‌تفاوتی می‌زنند. این جنس نگاه زنانه در تمامی لحظات فیلم همراه بیننده است. تعبیر کارگردان فیلم در این خصوص قابل تامل است: «استفاده دو منظوره از این کلمه (سردرد … دردسر.(



نقش مردان در میگرن در تقابل با حضور زنان کمرنگ و قابل گذشت است. چه آنجا که" آرش" به عنوان پدر دو فرزند قصد ترک ایران را دارد و دغدغه‌ای جز تعویض لامپ‌ها و سهل گرفتن زندگی ندارد. چه انجا که "حسن" به عنوان پسری مجرد در بافت خانواده‌ای سنتی تنها دغدغه‌اش تجربه کردن و عبور از خطوط قرمز خانواده در مواجهه با جنس  دیگر است. همینطور "آذری" مردی که درحضور چند صحنه ای‌اش تبدیل به قهرمانی می‌شود که‌گاه بودنش رنگ مزاحمت می‌گیرد. این حضور کمرنگ و دردسر آفرین مردان حتی در شخصیت کودک داستان" نیما " نیز دیده می‌شود آنجا که با بی‌تفاوتی هدیه پشت در خانه را بر می‌دارد و سراغی از" توکا" نمی‌گیرد.

نشانه‌های میگرن برای رعنا می‌تواند نشانه‌های آشنایی از دل جامعه باشد. از تیک تاک ساعت در نیمه شب تا پاشنه‌ای که چسبیده نمی‌شود و فرشی که مدام نامرتب است. وسواس فکری رعنا در مرتب کردن ریشه‌های فرش نشان از وسواس فکری شدید او دارد برای برقراری تعادلی مناسب بین کار و زندگی. و درست آنجایی که احساس می‌کند تعادلی برقرار شده، دست از مرتب کردن این ریشه‌ها برمی دارد و می‌گذرد.

در این فیلم اصرار عجیبی بر شلخته نشان دادن مردان وجود دارد. و اگر نظمی هست، اغراقی هم در پی آن می‌آید. درست مثل زمانی که آذری با وسواس عجیبی دستمالی را پهن می‌کند برای چیدن برگه‌های نامرتب و این وسواس نقطه مقابل شلختگی آرش و حسن است.

در فیلم‌های روانکاوانه تاکید بر جزئیات، اصل مهمی ست و میگرن با در نظر گرفتن جزئیات توانسته است تا حدود زیادی اثرگذار باشد.

این فیلم را شاید بتوان تا حدودی در کنار فیلم به همین سادگی و اینجا بدون من به خاطر آورد و در بخش‌هایی از آن بازی هنگامه قاضیانی یادآور به همین سادگی است.

اولین اکران فیلم در شرایطی برگزار شد که سالن برج میلاد کاملا مملو از تماشاگر بود و در بخش‌های پایانی فیلم شاهد تشویق حضار بودیم،‌‌ همان اتفاق خوشایندی که در بیست دقیقه پایانی فیلم باید انتظارش را کشید و این اتفاق برای میگرن در 14 بهمن 1390 در کاخ جشنواره ثبت شد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس