اینکه مرحوم هاشمی بین انتخاباتی با مشارکت بالا با حضور گسترده مردم -فارغ از نتیجه- با انتخاباتی کنترلشده برای دستیابی به نتیجه مطلوب، کدام را میپسندید.
بیشتر بخوانید:
«هاشمی رفسنجانی» دوم خرداد ۷۶ از چه کسی حمایت میکرد؟
موسوی خوئینیها در آن مصاحبه پا را فراتر گذاشت و از "مهندسی انتخابات" توسط هاشمی سخن گفت: " این روزها یک تعبیری به کار میبرند برای این کار به اسم «مهندسی انتخابات». آقای هاشمی آن زمان را در نظر بگیرید با آن روابط و امکانات و قدرت نه آقای هاشمی سالهای آخر را. آقای هاشمی آن زمان میتوانست انتخابات را جوری مهندسی کند که آن نتیجهای که میخواهد گرفته شود البته ممکن هم هست که آن نتیجه گرفته نشود یعنی تضمینی نبود ولی او دنبالش میرفت. مثلاً فرض کنید همان سال ۷۶، اگر رهبری هم نظرشان این بود، میگفتند من میخواهم که آقای ناطق رئیسجمهور بشود و شاید هم مایل بودند انتخاب شود اما با رعایت همه معیارهای انتخاباتی، به طوری که همه مردم باور کنند واقعاً انتخابات جدی است بنابراین پای صندوق رأی بیایند. اما آقای هاشمی نظرش متفاوت بود، میگفت ما همه سازوکارها را جوری طراحی کنیم که این آقا رأی بیاورد حالا به جای بیست میلیون، ۱۵ میلیون بیایند پای صندوق رأی."
عبدس عبدی معتقد است هاشمی در عمل خواهان مشارکت "محدود، برنامهریزی شده و کنترل شده" بود
در سالگرد دوم خرداد ۷۶، مجله اندیشه پویا گفتگویی با برخی چهرههای اصلاحطلب داشته و از آنها درباره موضع مرحوم هاشمی در زمان دوم خرداد پرسیده است. یکی از این افراد عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب است که پیشتر نیز انتقاداتی به هاشمی رفسنجانی داشته است و او نیز همان حرف موسوی خوئینیها را تکرار میکند" آقای هاشمی بهدنبال انتخابات با مشارکت مردمی بالا نبود. یک انتخابات هدایت شده و برنامهریزی شده را مدنظر داشت. بنظرم این تفاوت آقای هاشمی با مقام معظم رهبری است. رهبری همیشه بهدنبال حداکثر مشارکت بودند ولی آقای هاشمی در عمل خواهان مشارکت محدود، برنامهریزی شده و کنترل شده بود که قاعدتاً نتیجه آن باید از قبل مشخص میبود."
مانند همین حرف را محمدعلی ابطحی رئیس دفتر دولت اصلاحات بصورت ضمنی در گفتگو با همین مجله چنین میگوید "آقای هاشمی بعد از رحلت امام جناح چپ را نابود کرد و نقش محوری در حذف این جناح از کشور داشت. طبیعی بود که نگران باشد چپها به قدرت برسند و انتقام بگیرند. از ناطق نیز میترسید که بیاید و نقد سیاستهای دولت سازندگی را در دستور کار بگذارد. بنابراین مطلوبش این بود که یک انتخابات غیررقابتی برگزار شود و روحانی یا حبیبی رئیسجمهور شوند. هاشمی دوست داشت این موضوع را به گردن رهبری بگذارد اما ماجرا آنجور که باید پیش نرفت."
حال باید پرسید، چرا اصلاحطلبان که همواره نظام را متهم میکردند که مانع از برگزاری انتخابات آزاد میشود، سالها شخصیتی را مورد حمایت قرار دادند که اساساً اعتقادی به انتخابات آزاد نداشت و بهدنبال برگزاری کنترلشده و یا مهندسی شده انتخابات بود و یا اینکه چرا در زمان حیات آن مرحوم چنین نقدهایی را مطرح نمیکردند تا وی تغییری در دیدگاههای خود ارائه دهد؟