کد خبر 95981
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۰

من هم خیلی دوستش داشتم ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. ولی من فقط دوستش داشتم...

به گزارش مشرق به نقل از شفاف ، اکبرعبدی می‌گوید: یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن. گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟! کاپشن خوشگلت کو؟

گفت: کاپشن قشنگی بود، نه؟ گفتم: آره! گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. ولی من فقط دوستش داشتم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۸:۳۲ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۳
    0 0
    تکراری تکراری تکراری
  • یاور ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۰/۱۱/۱۳
    3 0
    خدا بیامرزدش شادی روحش صلوات
  • مهدی IR ۱۳:۲۴ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
    0 0
    روحش شاد مرد بزرگ

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس