به گزارش مشرق، مجتبی رحماندوست مشاور سابق رئیس جمهور در امور ایثارگران که دبیرکلی جمعیت دفاع از ملت فلسطین را سالهاست که عهدهدار است در گفتوگو با فارس درباره چگونگی تشکیل مشاورت ایثارگران رئیس جمهور، نگاه دولتها مختلف به معقوله ایثارگران، خدمات دولت نهم، اقدامات حلقه انحرافی درون دولت و غیره مطرح کرد که در ادامه به آن اشاره میشود:
رحماندوست که مدیریت مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری و معاونت فرهنگی و هنری بنیاد مستضعفان و جانبازان از جمله مسئولیتهای گذشته وی محسوب میشود هماکنون در عین تدریس در دانشگاه تهران یکی از اعضای فرهنگستان هنر و دبیرکل جمعیت دفاع از ملت فلسطین است.
رحماندوست از سال 1376 در 2 دوره ریاست جمهوری خاتمی و همچنین دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد مشاور رئیس جمهور در امور ایثارگران بوده که نهایتا در سال 1389 به دلیل مواضع وی که عمدتا در مخالف حلقه نفوذ کرده در کنار رئیس جمهور بود، پس از 13 سال از این سمت برکنار شد.
اهم اظهارات وی به شرح زیر است:
رحماندوست از سال 1376 در 2 دوره ریاست جمهوری خاتمی و همچنین دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد مشاور رئیس جمهور در امور ایثارگران بوده که نهایتا در سال 1389 به دلیل مواضع وی که عمدتا در مخالف حلقه نفوذ کرده در کنار رئیس جمهور بود، پس از 13 سال از این سمت برکنار شد.
اهم اظهارات وی به شرح زیر است:
ناهنجاریهای فرهنگی در دولت اصلاحات
*این موارد کم نبودهاند؛ البته بنده مجموعه مکاتباتی را که در دولت هفتم و هشتم انجام دادم حدود 30 هزار صفحه است که با دستگاهها، ریاست جمهوری و وزارتخانهها داشتم؛ سه هزار صفحه از سی هزار صفحه یعنی حدود یک دهم از آنها را دسته بندی موضوعی کردیم و خلاصه این مکاتبات را در سی و چهار جلد که عملکرد مشاورت امور ایثارگران رئیسجمهور در دولت هفتم و هشتم به شمار میرود را به تعداد محدود تکثیر کردیم یک نسخه از آن در کتابخانه ملّی است و جاهای دیگر مانند کتابخانه نهاد ریاست جمهوری فرستادیم، در آن مقطع درگیریهای زیادی داشتیم که یکی از آنها مربوط به سهمیه ایثارگران در دانشگاهها میشد.
* دو- سه مصوبه از دولت خاتمی در مورد ایثارگران بیرون آمد که من از آنها خیلی بدم آمد؛ از این رو به رئیسجمهور نامه ای نوشتم مبنی بر اینکه من عضو دولت شوم تا در آنجا از مسائل ایثارگران دفاع کنم اما آنها با یک مرحله پایینتر موافقت کردند و من عضو دو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی دولت شدم؛ وقتی متوجه شدم که بعضاً از کمیسیون دیگری غیر از فرهنگی و اجتماعی نیز مسائل ایثارگران به شکل غیر کارشناسی در میآید دوباره پیشنهاد کردم که به دولت بیایم که قرار شد در روزها و ساعاتی که دستور کار هیات دولت و یا دستور جلسات کمیسیونهای دیگر هم مربوط به ایثارگران است مرا دعوت کنند.
*برای نظام جمهوری اسلامی ایران بسیار خجالت دارد فردی که هیچ وظیفه سازمانی حضور در جبهه را ندارد ارتشی، سپاهی و عضو نیروی انتظامی نیست و یک کارگر ساختمانی یا بقال یا دانش آموز یا شاگرد مغازه یک سال در جبهه داوطلبانه جنگیده است و از هیچ جا حقوق نمی گیرد و بنیاد شهید هم به او خدماتی نمیدهد و اکنون در وضعیت مالی بدی قرار دارد و یک نفرش هم برای من قابل تحمل نبود چه رسد به اینکه 33 هزار نفر باشند.
*به تمامی مقاماتی که باید دستور دهند یعنی رئیسجمهور، رئیس سازمان مدیریت برنامه ریزی وقت، رئیس بنیاد شهید و بنیاد جانبازان، سپاه گفته شد اما تا آخر دولت اصلاحات تصویب بودجه لازم تحقق پیدا نکرد.
*یادم هست در آخرین روزی که بودجه سال 83 بسته میشد در حرم امام رضا (ع) بودم که باخبر شدم جلسه علنی مجلس بودجه کل کشور را تصویب کرد و کار را به پایان رساند پرسیدم بودجه رزمندگان تصویب شد؟ که در پاسخ گفتند خیر، از این رو گفتم اگر خودکشی سیاسی مفهوم درستی باشد روز خودکشی سیاسی من همین روز است؛ همچنین در آن زمان از رئیسجمهور وقت پیگیری میکردیم تا رزمندگان یک سازمان خاص داشته باشند چرا که نپذیرفتند که خدمات دهی به رزمندگان مخصوصاً رزمندگان موثر در بنیاد شهید و امور ایثارگران قرار گیرند.
نامهای که خاتمی از آن ناراحت شد؟
*رئیس جمهور ظاهراً نوشته بود با تشکیل سازمانهای متعدد و موازی موافق نیست اما اگر لازم است سازمان رزمندگان برای رسیدگی به امور رزمندگان تشکیل شود؛ رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی وقت آقای شرکا گفته بود بودجه نداریم؛ از این رو یک نامه صریح به رئیس جمهور نوشتم که شروع نامه اینگونه بود خدا را شکر که بازی برزگان را نیاموختم و در واقع منظور این مطلب بود که شما سیاسیون حرفی را میزنید و دستور ها را صادر میکنید اما به عمل منجر نمیشود که رئیسجمهور بسیار از این نامه ناراحت شد؛ بنده هم در آن دولت و هم در دولتهای بعدی در بحث امور ایثارگران با کسی معامله و مماشات نمیکردم.
*نامه دیگر در خصوص بحث آموزش عالی بود، اعتقاد ما این بود که در حق رزمندگان اجحاف میشود؛ ظاهراً گفته میشد ایثارگران 40 درصد سهمیه را دارند اما هیچگاه بیشتر از 5 درصد سهمیه آنها پرنشده بود و در واقع قانون ناقص اجرا میشد این یک بحث فنی دارد و ما یک استدلال فنی نسبت به آن داشتیم اما این مکاتبات و پیگیریها جواب نداد.
خاتمی میگفت گلایه من را به "آقا" کردی؟!
*در دولت هشتم به جز بنده، آقای دکتر عباس پاکنژاد نیز به عنوان مشاور رئیسجمهور امور ایثارگران منصوب شد که خود آزاده و برادر شهید نیز بود؛ در آن زمان نامهای را خطاب به مقام معظم رهبری نوشتیم و از اینکه ایثارگران متضرر میشوند و هیچ گوش شنوایی نیست از دولت شکایت کردیم؛ یکی- دو روز بعد از آن نزد رئیسجمهور رفتم وی با برآشفتگی گفت شما چغلی من را پیش آقا بردهاید که در جواب گفتم چند نامه به شما نوشتم اما هیچ کاری انجام نشد مجبور شدم با آقا مکاتبه کنم؛ من هیچ محدودیت مکاتباتی برای خود نداشتم.
دعوای روزنامهای در دولت اصلاحات
*در بحث آموزش کارمان به همین جا ختم نشد، به نام دفتر خودم به شکایت از سازمان سنجش در روزنامه ها نامه میدادیم؛ در واقع دو بخش از دولت در روزنامههای سراسری با یکدیگر دعوا میکردند اما هدف ما رعایت مصالح ایثارگران بود که باید اجرا میشد؛ حتی در دولت هفتم رئیس جمهور، طهماسب مظاهری را برای هماهنگی امور مشاوران خود منصوب کرده تا مکاتبات از طریق وی صورت گیرد اما بنده از طریق این هماهنگ کننده مکاتبه نکردم.
نوشتم؛ مهاجرانی نه انقلاب را فهمیده نه دفاع مقدس را
*عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد وقت برای توجیه موضوع گفتوگوی تمدنها این موضوع را مطرح کرد که اگر ملت ایران و عراق از یکدیگر شناخت داشتند چنین جنگی اتفاق نمیافتاد و بنده در مصاحبهای با روزنامه کیهان عنوان کردم که وزیر ارشاد نه انقلاب را فهمیده و نه دفاع مقدس را شناخته است چرا که این جنگِ آمریکا و صهیونیستها علیه ملت ایران بود هر چند که دولت صدام با مزدورانش به جنگ ما آمدند؛ فردای همان روز وی در کیهان به من جواب داد البته مشخص بود که عقبنشینی کرده بود به همین علت من هم موضوع را کش ندادم.
*در آن زمان یکی از علما به دولت پیشنهاد کرده بود که گوشه هایی از نهجالبلاغه در جلسات مسئولان دولتی و در استانداریها تدریس شود که در کمیسیون فرهنگی هیات دولت برخورد بسیار بدی با این قضیه شد.
*البته من در آن دولتها هر فردی را که برای ایثارگران کار میکرد دستش را می بوسیدم و در این راستا به هر مقامی احتیاج داشتیم مکاتبه و مراجعه داشته و به جایگاه سیاسی افراد نگاه نمی کردم؛ چرا که اعتقادم این است مقوله ایثارگران فراتر از همه خطوط است مانند اسلام، رهبری و قانون اساسی بالای سر انقلاب است و با خط بازی نباید آنها را خراب کرد؛ ایثارگران و خانوادههای شهدا ولی نعتمان انقلاب ما هستند و در محدوده های تنگ خطوط سیاسی جای نمیگیرند.
پیوند با دولت نهم
* برای بنده طبیعی بود که با روی کار آمدن آقای احمدینژاد مسئولان و دست اندرکاران سطوح بالای شاغل در دولت اصلاحات در این دولت جایگاهی نخواهند داشت؛ از این رو وقتی آقای احمدینژاد روی کار آمد به وی نامه نوشتم مبنی براینکه تاکنون با این عنوان و سمت کار می کردم؛ همچنین گزارشات کاری 8 ساله را تهیه و در سه هزار صفحه تدوین کردهام و به احمدینژاد نوشتم که بر هرکس که به این سمت منصوب شود کار را به او تحویل میدهم و خود نیز به وی کمک میکنم.
*در اوایل دولت نهم همراه با مستندات 8 ساله به دیدار احمدینژاد رفتم و مفصل با یکدیگر صحبت کردیم که در نهایت به وی گفتم با هر فردی که به عنوان مشاور ایثارگران منصوب کنی همکاری میکنم حتی افرادی را نیز میشناسم که میتوانند این سمت را عهدهدار شوند که وی در جواب گفت که من فردی را برای این سمت در نظر گرفتهام آیا با وی همکاری میکنی؟ گفتم بله و اعتقادم هم این بود هر کس که در دولت برای ایثارگران کار کند با وی همکاری کنم و احمدینژاد گفت که خودت را برای این سمت انتخاب کردهام و برای من حکم صادر کرد.
*با آقای احمدی نژاد زمانی که شهردار تهران بود از موضع دبیرکلی جمعیت دفاع از ملت فلسطین ارتباط های محدودی مکاتبهای و تلفنی داشتم و وی مرا میشناخت و میدانست در زمان اصلاحات مسئولیت جمعیت دفاع از ملت فلسطین را بر عهده داشتهام.
* مقام معظم رهبری در نامهای ادغام بنیادها پذیرفته بودند؛ در آخرین سالهای دولت اصلاحات( دولت هشتم) بنده و آقایان پاکنژاد، فروزنده، وکیلی، رحیمیان و خلیلیان طی نامهای از مقام معظم رهبری متقاضی ادغام بنیادها شدیم آقا این ادغام را پذیرفتند و برای اجرا به دولت ابلاغ کردند سپس آقای دهقان به عنوان رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران انتخاب شد؛ بنده معتقد نبودم که موظم در ساز و کار بنیاد شهید کار کنم؛ مشاور رئیسجمهور شخصیت مستقلی داشت و میتوانست بگوید اینجا درست یا غلط است.
*مختصری در دوره اصلاحات و بیشتر از آن در زمان آقای احمدینژاد با آقای دهقان چالش و اختلاف داشتیم که در بعضی از موارد به مطبوعات هم کشید گرچه با هم تعامل هم داشتیم اما در عمل خیلی از کارهای لازم صورت نمیگرفت؛ البته آقای دهقان را غیر منطقی نمیدانم و شاید به دلیل محدویتهای اداری برخی کارها را انجام نمیداد اما مشاور آزاد است و حرف خود را میزند و مسئول اجرایی باید کار کند و بودجهها را برساند.
*زمانی که آقای زریبافان روی کار آمد، شرایط تغییر پیدا کرد البته هنوز هم بنده با آقای زریبافان بحثهایی دارم و مسائلی وجود دارد که با وی اختلاف نظر داریم که سعی کردهام رسانه ای نشود؛ به دلیل اینکه در کنار اختلاف نظرها، میبینیم که دارند کار می کنند و زحمت میکشند.
برخیها در دولت فعلی میگفتند مشاور ایثارگران وزرا چه لزومی دارد!
* ما نمی خواستیم آنچه را که به دست آورده بودیم از دست بدهیم؛ با عوض شدن رئیسجمهور، وی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران را و همچنین مشاورش در امور ایثارگران را تغییر نداد اما بسیاری از وزرا مشاورانشان را عوض کردند و کارها ادامه داشت و مشاور رئیس جمهور در امور ایثارگران در کمیسیونهای دولت شرکت میکرد و حدوداً یکسال هم عضو هیأت دولت شدم و در جلسات هیات دولت حضور داشتم تا اینکه رئیسجمهور سال گذشته پایان حکم چهارده مشاور را زد؛ پس از عزل مشاور رئیس جمهور در امور ایثارگران در نهاد ریاست جمهوری کسانی گفته بودند که با مشاور نداشتن رئیسجمهور، مشاور داشتن وزرا چه لزومی دارد و این نگاه که مشاوران را در سطح وزارتخانه ها حذف کنند، وجود داشت.
*بدون شک همکاران دولت اصولگرا از اصلاح طلبان به دفاع مقدس نزدیک ترند و خود را به مسائل ایثارگران آشناتر، نزدیکتر و مانوستر میدانند تا افرادی که با جنگ ارتباط کمتری داشتهاند؛ از این رو یک جانباز و رزمنده بیشتر میتواند دغدغههای ایثارگران را متوجه شود لذا بعضاً شاهد این موضعگیری هستیم که یک مسئول که خودش از ایثارگران است این احساس را دارد که چه لزومی دارد فردی که تازه به میدان آمده به ما یاد دهد که چه بکنیم.
*برخی از مشکلات ما به این باز میگشت به اینکه برخی از عناصر مسئول در سطوح مختلف خود از بچههای جنگ بودند و لذا احساس نمیکردند لازم است یک مشاور امور ایثارگران بگذارند از این رو اینگونه نبود که نخواهد مشاور ایثارگران بگذارد بلکه خود را نسبت به مشاوری که می خواست بگذارد، اصلح میدانست.
احضار مشایی و توجیه وی درباره ابراز دوستی با اسرائیل
*مشایی در آن زمان رئیس میراث فرهنگی بود؛ او را به جمعیت دفاع از ملت فلسطین احضار کردیم و جلسهای بر همین اساس تشکیل شد که اعضاء هیات اجرایی جمعیت دفاع از ملت فلسطین حضور داشتند در این جلسه ما به مشایی گفتیم این سخنانی که گفتی چه معنی میدهد؟ وی این توجیه را داشت که همواره گفته میشود ما با کلّ اسرائیل مخالفیم اما اگر این کد داده شود که ما با دولت و نظام و حکومت اسرائیل مخالفیم حکومت اسرائیل برای نگهداری اعتقادات مردم خود هزینهاش بالاتر میرود که به وی گفتیم که چه کسی چنین استدلالی را گفته است مگر تو سیاستگذار دیپلماسی و سیاست خارجی هستی؟
*اما این توجیه را داشت که خلاف مشی امام (ره) و رهبری عمل نکردم و این یک تاکتیک است تا هزینه دولت اسرائیل را در نگهداری اعتقادات مردم خود نسبت به خودش بالاتر ببرم؛ همان زمان در روزنامهها نوشته شد که مشایی به جمعیت دفاع ملت فلسطین رفته است تا درباره اظهارات خود توضیح دهد چرا که ما چنین چیزی را ما برنتابیدیم؛ در مجموع سخنان وی ما را راضی نکرد من در آن جلسه به او گفتم که سخن از دوستی با مردم اسرائیل خلاف دیدگاه امام، رهبر انقلاب و سیاست خارجی قطعی نظام جمهوری اسلامی است؛ البته حساب یهودیانی که قبل از 1948 در فلسطین و شامات ساکن بودند از این مساله جداست زیرا فلسطین سرزمین همه مسلمانها ، مسیحیان و یهودیان بومی و ساکنان پیش از اشغال است.
تفاوت احمدینژاد 84 با 90 و شکلگیری حلقه انحرافی و نفوذ کرده در دولت دهم
* البته این فردی که در راس چنین جریان یا حلقهای شناخته می شود در دولت نهم خیلی بروز و ظهور نداشت چون مسئول یک بخش تخصصی از دولت محسوب می شد؛ بنده کمتر از یک سال و در سال آخر عضو هیئت دولت نهم بودم؛ به آقای احمدی نژاد گفتم میخواهم در دولت شرکت کنم، که وی در پاسخ گفت: چرا؟ گفتم به دلیل اینکه در هر قانونی گفته میشود اولویت با ایثارگران است؛ بنده از همان ابتدا تا کنون به دنبال عملیاتی کردن و بیان اجرایی دادن به تعارفات بودم؛ به صورت تعارف در بعضی از قوانین و مقررات نوشته میشود که اولویت با ایثارگران است از این رو به آقای احمدینژاد گفتم: برای هر موضوعی یک نفر در دولت می نشیند و اگر اولویت با ایثارگران است در دولت باید دو نفر برای ایثارگران حضور داشته باشند؛ که وی پذیرفت بنده تا پایان دولت نهم و اوائل دولت دهم عضو ثابت هیئت دولت شدم البته نیمه دوم تابستان 88 به دلیل عمل دیسک کمر دو ماه بستری مطلق شدم که نمیتوانستم تکان بخورم و در تفاوت 84 تا 90 فقط میتوانم بگویم که دلم برای احمدینژاد سال 84 تنگ شده است.
چرایی عزل یک باره 14 مشاور رئیس جمهور
*من در مورد رفع و رجوع مسائل و مشکلات ایثارگران مکاتباتی با دفتر رئیسجمهور داشتم بعضی از مردم از ما کمک درمانی یا مسکن یا ... داشتند و من هم در زمان دکتر الهام و نیز آقای شیخالاسلام این مکاتبات را با دفتر رئیسجمهور انجام میدادم که در زمان مشایی هم ادامه داشت.
*اواخر سال 89 نامهای را به دفتر رئیس جمهور دادم چون با دستورات او پرداختها صورت میگرفت و زیر آن نوشته بودم مجتبی رحماندوست مشاور رئیسجمهور در امور ایثارگران که وی گفت مگر هنوز مشاور هستی؟ گفتم مگر چیزی شده است؟ تقریباً 10 روز بعد حکم من لغو شد و من به این کد فکر نکرده بودم و بعدها حدس زدم که ماجرا از چه قرار است.
*روز 11/10/89 من در سفر استانی کهکیلویه و بویر احمد بودم حدود ظهر آن روز یکی از اعضای دفترم به یاسوج به من زنگ زد که خبر را شنیدی؟ گفتم: کدام خبر را؟ گفت حکمت لغو شده است؛ بنده بعد از ظهر هم در آنجا سخنرانی داشتم و از دولت تعریف کردم و اصلاً به روی خود نیاوردم که حکمم لغو شده است؛ بعدها که آقای متکی را در یک جلسه دیدم به وی گفتم یاسوج شده سنگال. ( او هم در سنگال بود که حکمش لغو شد)
مجادله با احمدینژاد درباره مشایی
* من با رئیسجمهور بحثهای بسیاری در این زمینه داشتم. که حتی به تند شدن هم نزدیک میشد یک روز وی به من گفت تو حرفت را زدی اما مردم مرا مسئول میدانند و از من کار میخواهند و من در جواب گفتم، من تکلیفم این است که خود سانسوری نکنم؛ معتقدم چنین حرکتهایی در دفتر رئیس جمهور خلاف مصالح کشور است هرچند که نباید این موضوع به یک چالش عمده برای کشور تبدیل شود تا دولت تا پایان کارش با موفقیت و آرامش به کار خود ادامه دهد.
* در دی ماه سال 1389 چهارده مشاور با هم عزل شدند حالا دقیقاً نمیدانم اما ظاهراً رئیس جمهور اکنون حدود 18 مشاور دارد.