زمان فراموشی آنقدر بر آن گذشته است که افسانه هایش را هم از یاد برده ایم ؛ افسانه سید صدف، پری دریایی و اشباح تاریکی: "جزیره شیف" به واقع قطعه ای گمشده در خلیـج فـارس است ، با مردمی بی ادعا، مردمی که سال هاست صیادی را پیشه خود کرده اند تا با ارزش ترین کالایشان را که اکنون از رونق افتاده به عنوان قوت لایموت عرضه کنند.
وقتی به جزیره شیف می روی تا از این دالان عبور کنی، تا پایت را به خلیج فارس خیس کنی، تأسفی جانکاه امانت را می برد. صحنه های ناخوشایندی را مشاهده می کنی، هرچند که چنین صحنه هایی در استان بوشهر کم نیستند... .
جوانان بیکار و جویای کار، پیرمردان و پیرزنان از کارافتاده و کودکانی که آرزوهایشان را به دریا ریخته اند، همه ی اینان فـراموش شدگان بوشهر هستند و چه قصه ی غم انگیزی است این فراموشی.
3500 نفر با تمامی عقایـد و رسومـات شان، در کنار هم زندگی می کنند و دغدغه های زندگی در جزیـره را با هم تقسیم می کنند و از نظر فرهنگی، بهداشت محیط، آموزشی و درمانی در فقر و تنگدستی به سر می برند. نکته قابل تأمل دیگر اینکه دهیاری جزیره نیز مجبور است با هزاران زحمت زباله های منازل را از کوچه های تنگ و باریک، فقط هفته ای یک یا دوبار جمع آوری کند که این خود بار مسئولیت جمع آوری و پاکسازی محیط را از مسئولین ذیربط نمی کاهد.
به راستی مردمان شیف به چه چیز دل خوش دارند و مطالبات اندکشان چیست؟
1ـ عدم اجرای طرح هادی روستایی توسط دستگاه های ذیربط خصوصاً بنیاد مسکن
2ـ تحقق طرح هادی روستایی و ایجاد بافت جدید مسکونی جزیره در بخشی دیگر از اراضی منابع طبیعی
3ـ صدور سند مالکیت با توجه به بالا آمدن سطح دریا و لزوم عقب نشینی منازل حاشیه ای دریا
5ـ تحقق نیافتن پروژه مسکن مهر
6ـ عدم حضور پزشک در خانه بهداشت
7ـ اکثـر خـانـوارهای ساکن در جـزیره شیـف مستمری بگیر کمیته امداد هستند که خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
عکس ها خود نیز گویای این مسئله است . می خواهم کمی در هوای استان بوشهر قدم بزنیم ...