1376؛ ظهور پونزي
شيوه سادهاي داشت؛ فردي که از خارج، نامهاي به آمريکا ارسال ميکرد، در داخل آن تمبري را که برحسب بهاي کشورش خريداري کرده بود ميگذاشت. «پونزي» به مشتريان وعده داده بود که با فروش اين تمبر و اختلاف بهاي دلار و ديگر واحدهاي پول خارجي، سود فراواني به جيب خواهند زد. به اين ترتيب او از افراد سادهلوحي که پولهاي خود را پسانداز کرده بودند، در سه ساعت يک ميليون دلار دريافت کرد! ماجرايي كه به شيوه ديگري در ايران ظهور كرد.
سرآغاز حضور و رشد فعاليت جدي هرميها در ايران به ماجراي «پنتاگونا» در سال ۱۳۷۶ برميگردد. در اين شيوه هرمي هر شخص با ورود به سيستم و واريز کردن يک مبلغ مشخص بهحساب شرکت و دريافت يک برگ کاغذ، عضو شبکه شده و با دعوت از ديگران براي عضويت در هرم، زيرمجموعههاي خودش را زياد ميكرد. شيوهاي كه ايرانيها را هوايي كرد تا پولهايشان را بدهند و چند برگ کاغذ بياعتبار بخرند. ماجرايي كه عاقبتش اين شد كه گردانندگان اين شبکه هرمي، سايتها و مال و اموالشان را مسدود کردند و برداشتند و فراري شدند. حالا نام «سيستمهاي هرمي» وارد ادبيات اقتصادي ايران شده بود و مردم از وجود چنين موضوعي اطلاع پيدا كرده بودند.
1377؛ کوئست متولد شد
شركتهاي «هفت الماس»، «گلدماين»، «ايبيال» و در راس آنها «گلدكوئست» پا به ميدان گذاشتند. شاخهها و شبکه انساني اين شركت در فيليپين پا گرفته بودند و كمكم در کشورهاي شرق آسيا مثل مالزي، سنگاپور، اندونزي و هندوستان رشد كرده بود. البته همان زمان هم در برخي از اين کشورها با مشکلات حقوقي بسياري مواجه شد. در سنگاپور اوضاع بدتر بود و پرونده قضايي ويژهاي براي مديران اين شرکت باز شد. اما هيچ كدام از اينها باعث نشد كه اين موج تجارت جهاني به خاورميانه نرسد. هر روز در كنارش شركتهاي مشابهي متولد ميشدندكه از شيوه يكساني استفاده ميكردند اما فقط شكل و شمايلش را تغيير ميدادند. براي جلب اعتماد از دست رفتهاي كه دهان به دهان چرخيده بود، کالاهايي را فقط براي موجه جلوه دادن شبکه خود ارائه کردند. سكه و ساعت و زيورآلاتي و هزار نوع شي ظاهرا بار ارزشي که البته با قيمتي بسيار گرانتر از قيمت واقعيشان به فروش ميرسيد.
1379؛ سوغاتي مردي از لار
ماجراي آغاز بهکار «گلدکوئست» در ايران با آشنايي فردي به نام «پيمان.ج» از اهالي لار در شيراز كليد خورد. پيمان به دوبي سفر كرد و ضمن آشنايي با «فيصل.ا» گلدكوئست را با خودش به عنوان سوغاتي به ايران آورد. كسي هنوز شستش خبردار نشده بود كه چه خبر است اما شاخههاي كوئستي شروع كرده بودند به شاخ و برگ پيدا كردن. رسانههاي وطني خبر نداشتند چه اتفاقي افتاده؛ فقط نشانههايش لابهلاي حرفهاي مردم پيدا بود. در گوش همديگر پچپچ ميكردند و از راه سادهاي حرف ميزدند كه ميتوانند قيد همه سختيها را بزنند و يك شبه آرزوهايشان را جلوي چشمانشان ببينند. در همين سردرگمي مردم و مسئولان، دزدي شروع شد.
1380؛ كمرنگي موقت
باب جديدي از كلاهبرداري باز شده بود اما باز هم خبري از واكنش مسئولان نبود. اقتصاد ايران حالا با معضلي جدي روبهرو شده و جيب و اندوختههاي مردم را تهديد ميكرد. با وجود اينکه کلاهبرداري اين شرکت براي خيلي از کساني که بهسمتش رفته بودند، محرز شده بود، اما هنوز خبري از ورود مسئولان به ماجرا نبود. گلدکوئست جايي حوالي ميدان مادر در تهران براي خودش دفتر و دستکي دست و پا کرده و با ژستي قانوني و اقتصادي کار خودش را ميکرد. همزمان اما از تب اوليه براي عضويت در اين شرکت کمي كم شده بود. هنوز نتوانسته بودند راه درست و درماني براي تبليغ و جذب مشتري پيدا كنند.
1381؛ روانشناسي موفقيت جواب داد
آموزشهاي روانشناسي جاي خودش را در دسيسههاي هرمي باز كرد. مقدس جلوه دادن شبكه شده بود راهي براي سواستفاده از تنگدستي و خيالبافي مردم. اين سال را ميتوان تنفس مجدد دوباره کوئست دانست. كوئست براي بزرگنمايي خود اقدام به تاسيس کمپاني مادري با نام «کوئست اينترنشنال» کرد و چيدمان ظاهري خودش را مانند يک درخت، آرايش داد. در رأسش «کوئست اينترنشنال» بود و در زيرشاخههاي آن ۱۰ شرکت ديگر قرار گرفتند که گلدکوئست فقط يکي از آنها بود. کمتر کسي از ظاهرسازي توخالي اين شركتها ميتوانست بود ببرد. سيستم گلدكوئست مانند يک دستگاه مکش افتاده بود به جان پول مردم و جيبشان را خالي ميكرد. هر كس با هر ضرب و زوري شده از اقوام و آشنايان پول قرض ميگرفت تا به اين كارخانه رويا بافي بپيوندد. کوئست دوباره بر سر زبانها افتاد.
1382؛ ايران هرمي شد
با جذب 15000 عضو 500000 توماني در هر هفته، حدود 30 ميليارد تومان ارز را در عرض يك ماه از كشور خارج ميكردند. شاخههاي ايراني کوئست حسابي فعال شده بودند. در پايتخت فردي بهنام «پوريا م» يكي از سرشاخهها شده و اين كلاهبرداري را شاخ و برگ داده بود. کوئست که براي تهرانيها پديدهاي جديد و ظاهري عوامفريب و وسوسهبرانگيز داشت با يک رشد قارچگونه توانست افرادي را جذب و تعدادي از آنها را به درآمدهاي چند 10ميليوني برساند. «پرستو» به «م»، پردرآمدترين عضو کنوني کوئست پيوست و شيوه کار در منزل و آموزشهاي مبتني بر علوم روانشناسي را رواج داد. حالا تهرانيها پول بيشتري داشتند تا خرج اين بازي جديد کنند. گردش سيستم داخلي كشور به 24 ميليارد تومان در ماه رسيد.
1383؛ شهرستانيها به ميدان آمدند
گلدکوئست اسمش را تغيير داد و جواب گرفت. در شهرهاي مختلف و با نامهاي متعدد و مختلفي مثل «کوئست نت»، «کيو آي»، «کوئست»، «کيونت» تورش را براي سرمايههاي سرگردان شهرستانيها پهن کرد. آنها هم خبر از تهرانيها به گوششان رسيده بود و دار و ندارشان را راهي اين شركتها كردند. اين بار تجربه اوليه تجارت هرمي در «لار» تکرار نشد و خيلي از شهرستانيها هم وارد بازي شدند. همزمان در پناه اسم و آوازهاي که گلدکوئست پيدا کرده بود، شرکتهاي ديگري هم شکل گرفتند. اين شرکتها اگرچه در مقياس کوچکتري فعاليت ميکردند و عمر زيادي هم نداشتند، اما به سهم خودشان پولهاي مردم بيخبر از همه جا را بردند. آن اوايل به نان و نوايي رسيدند اما بعد كمكم به شاخههاي بعدي كه رسيد ديگر از پول خبري نبود.
1384؛ نسل قانون گريزان بزرگتر شدند
فاصله يكساله ۸۳ تا ۸۴ را ميتوان سالهاي طلايي فعاليت کوئست دانست. مخصوصا اينکه در سال ۱۳۸۴ با حضور شرکت ديگري بهنام «سوئيس کش» انواع و اقسام ديگري از کلاهبرداري به شيوه هرمي از طريق گرفتن سرمايه از مردم و وعده سودهاي گزاف از راه رسيدند و سرمايههاي کلاني را به جيب زدند. از آن به بعد سيستمهاي ديگري مثل «پالينور»، «فايننسرز»، «گالف» و... بهوجود آمد و اين روند جديد کلاهبرداري در دسيسههاي هرمي ادامه پيدا كرد. فقط گلدکوئست در کمتر از دو سال فعاليت جدي توانست تعداد اعضاي خود در ايران را به بيش از ۸۰۰ هزار نفر برساند. هنوز هيچ خبري از مسئولان نبود. هر چند برخي رسانهها جسته و گريخته درباره فعاليت شبکههاي هرمي هشدارهايي داده بودند، اما نخستين اقدام رسمي و قانوني عليه اين جريان تابستان سال ۱۳۸۴ و با تصويب قانون منع فعاليتهاي هرمي آغاز شد. فقط اعلام تصويب چنين قانوني کافي بود تا خيليها قيد کوئست را بزنند. به اين ترتيب، اين شرکت با رکودي جدي روبهرو شد تا جاييکه «م» و جمعي از ليدرهاي ديگر به دوبي فرار كردند و از آنجا مديريت كارها را در دست گرفتند. از اينجا به بعد هر اقدامي که در قالب شرکتهاي هرمي انجام ميشد، از نظر قانون جرم بود؛ اما سران کوئست دستبردار نبودند. همين سال «ويجي اسواران» در همايش سال ۲۰۰۷ ترکيه گفت: «ايران راه فتح دنيا براي من است.»
1385؛ سبك پول-پتو
وعده پرداخت سود 20 تا 40 درصدي جواب داد. شرکتهاي هرمي و گلدکوئست که تا پيش از اين رسما فعاليت ميکردند زيرزميني شدند و اين آغاز دوره جديد کوئستيها در ايران بود. «حسين غ.» به مجموعه «عطا ب.» اضافه شد و توانست در مدت کوتاهي مجموعه بزرگي را ساماندهي کند. سبک جديدي از کار در کوئست بهوجود آمد که بنايش را بر جذب افراد از شهرستان گذاشته بود. «حسين غ.» با تمرکز روي اقشار محروم مخصوصا شهرستاني، سبک «پول - پتو» را آغاز کرد. در اين روش با شهرستانيها تماس ميگرفتند و از آنها ميخواستند که با يک پتو و ۳ ميليون پول به تهران بيايند!
1387؛ طرحها برملا شد
طرحهاي كلاهبردارانه و دسيسههاي هرمي بر ملا شد اما شيوههاي جديد فعاليت در کوئست هم جواب داده بود. با اينکه فعاليت اين شرکت غيرقانوني اعلام شده بود، رسانهها جديتر به ميدان آمده بودند و مراجع هم با تحريم درآمد ناشي از فعاليت در اين شبکهها، حجت را بر متدينان تمام کرده بودند، اما بازار کوئست همچنان داغ بود. دفاتر کاري کوئست همان آفيسها در جايجاي شهرها و حتي روستاها بهوجود آمدند. در اين سالها مسئولان ارشد کوئست، چنان براي حضور در ايران تلاش ميکردند که گويي اين شرکت تنها براي فعاليت در ايران بهوجود آمده است. اختصاص نماينده ويژه شرکت براي ايرانيان بهنام «سوزان کمري» و ايجاد دفتر پشتيباني مستقل «گلدن پوينت» در دوبي به منظور پشتيباني و ارسال محصولات بهصورت قاچاق به ايران از مهمترين اين اقدامات بود.
1389؛ در سراشيبي سقوط
اواخر سال 88 با مصوبه شوراي عالي امنيت ملي، ماموريت كنترل قطعي شركتهاي هرمي به دليل توسعه تهديدآميز اين پديده به وزارت اطلاعات محول شد و فعاليت شرکتهاي هرمي جنبه امنيتي پيدا کرد. سالي كه خبر عجيب ديگري هم در روزنامه ايران تيتر يك شد و از قانوني شدن سيستم گلدكوئست در ايران خبر دادند! در آخرين روز ارديبهشت سال ۱۳۸۹ عمليات بزرگ ماموران اين وزارتخانه براي پايين کشيدن کرکره اين شرکتها آغاز شد. با شروع عمليات «انهدام بزرگ» نسخه ۴۱۰ دفتر هرمي و 6400 نفر در تهران و در نصف روز پيچيده شد. اين عمليات بعد از ساماندهي هزار و ۲۰۰ گزارش مردمي انجام شد. دفترها پلمب و محتويات آنها ضبط شدند. البته در مسير همين عمليات بود که جزئيات جديدي از شيوه فعاليت گلدکوئست به دست آمد. وزارت اطلاعات اعلام کرده که بهزودي و با انجام عملياتهاي جديدي باقيمانده اين شرکتها را نيز جارو خواهد کرد و البته همزمان هم براي جايگزيني فعاليتهاي سالم شبکهاي، برنامه را آغاز خواهد کرد.
1390؛ پايان يك كابوس
با متمركز شدن فعاليتهاي وزارت اطلاعات و همكاري مسئولان و كارشناسان مبارزهاي همه جانبه با اين سيستم كلاهبرداري جواب داد. حالا همه در ادارات دولتي و خصوصي، تشكلهاي نظامي و غيرنظامي و بين زنان و مردان ايراني متوجه شده بودند كه همه اين كارها و وعدههاي شركتهاي هرمي خيالي باطل و كابوسي طولاني بود. هر چند خوب حواستان را جمع كنيد؛ شيطنت آدمها هر روز رنگ و لعاب جديد پيدا ميكند!