کد خبر 886869
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۸:۴۴
علیرضا قربانی

قدیم‌ترها پزشکان با لقب معنادار«حکیم» خوانده می‌شدند که جسم رنجور بیماران را مداوا می‌کردند ومرهمی هم بر زخم‌های روح می‌نهادند و با خوش‌اخلاقی از حق ویزیت خود به نفع بیماران کم‌بضاعت صرف‌نظر می‌کردند.

به گزارش مشرق، علیرضا قربانی طی یادداشتی با عنوان "جای خالی حکمت در طبابت امروز" نوشت:

این روزها پویشی در حال گسترش در اعتراض به فرار مالیاتی بعضی از پزشکان و نداشتن دستگاه کارت‌خوان برای پرداخت هزینه‌های مربوط به ویزیت و خدمات پزشکی در بعضی مطب‌ها و درمانگاه‌ها و کلینیک‌های تخصصی در فضای مجازی شکل‌گرفته و رو به گسترش است. شاید به‌جای هرگونه تحلیل و تفسیر و یادداشتی بر این رخداد، روایت دست‌اولی از مشاهدات نگارنده این گزارش در برخورد با این پدیده راه‌گشاتر باشد...

باوجودی که صبح با خود دکتر و در درمانگاهی غیر از مطب شخصی‌اش هماهنگ کرده بودم و عصر هم تلفنی به منشی مطب گفتم که بیمار من به خاطر کهولت سن نمی‌تواند زیاد معطل بماند و خواستار آن شدم که ساعتی معین کنند که بیمار خیلی اذیت نشود، هردو نفر ساعت 9 شب را برای معالجه‌ای تکمیلی (غضروف‌تراپی و ازون‌تراپی) تعیین وقت کردند. خدا نصیب نکند که بخواهید در ساعات عصر و سر شب، برای مراجعه به دکتر گذرتان به فرعی‌های خیابان احمدآباد مشهد بیفتد؛ برای همین از خیر رانندگی گذشتم و با تاکسی‌تلفنی ساعت 9 شب به مطب رسیدم. چیزی شبیه معجزه با توجه به ترافیک آن ساعت.

وارد مطب شدیم. چشمتان روز بد نبیند! جای سوزن انداختن نبود؛ جوانی مردانگی کرد و جایش را به بیمار همراه من داد و خودش به جمع ایستادگان پیوست. (خدایش خیر دهد) ایستاده جلو میز منشی ماندم تا او که هم‌زمان به‌عنوان دستیار دکتر، بیماران را آماده می‌کرد و هم منشی مطب بود و به پذیرش بیماران می‌پرداخت، به سالن انتظار برگردد. دفترچه بیمه را تحویلش دادم پشت آخرین برگ آن دستوری برای مقدمات غضروف‌تراپی نوشته‌شده بود و ساعت حضور در مطب وعدد سه‌رقمی «250» که بعد فهمیدم چی هست. قرار صبح با دکتر و تماس چند ساعت پیش با خودش را یادآور شدم و با اشاره چشم به بیمارم با وضعیت خاصش اشاره کردم. گفت: می‌بینید که! خیلی شلوغ است، باید صبر کنید. حال افتاده به چاهی داشتم که از بالای چاه یکی بگوید صبر می‌کنی تا طناب بیاورم؟ چه چاره دیگری بود؟ به نرمی اعتراض کردم که شما که از تعداد بیمار و زمان تقریبی کارهایشان اطلاع دارید؛ کاش طوری برنامه‌ریزی کنید که مردم در این هوای گرم و دم‌کرده کمتر اذیت شوند؛ پنکه رومیزی برگه‌هایش را پراکنده کرد و به نظرم اصلاً نشنید چی گفتم.

بدون آنکه نگاه کند، روی برگه‌ای با مداد شماره‌ای طولانی نوشت و هم‌زمان بااینکه آن را به سمت من دراز کرد، گفت: 250 تومن به این کارت واریز کنید و رسیدش را بیاورید و اضافه کرد که سفارش شده بودید؟ خیلی ملاحظه کرده. تحقیق کوتاهی که در فاصله انتظار کردم همین را نشان می‌داد. به‌جز کودک بازیگوشی که برای گچ گرفتن دست راستش مبلغ کمتری پرداخته بود، سایرین رقمی بین 300 تا 450 هزار تومان برای غضروف‌تراپی و ازون‌تراپی به همان شماره کارت یا شماره‌های دیگری که بعد معلوم شد بیشتر از سه حساب جداگانه است واریز کرده بودند. به‌هرحال جا خوردم وقتی دیدم در مطب یکی از سرشناس‌ترین پزشکان متخصص شهری مثل مشهد، دستگاه کارت‌خوان وجود ندارد. دراین‌باره هم پرسیدم، فقط لبخندی زد، اما مردانگی کرد و پرداخت اینترنتی با موبایل و نشان دادن رسید روی صفحه‌نمایش گوشی را به‌جای رسید پرداخت قبول کرد.

قریب دوساعتی منتظر ماندیم و در این فاصله هر بار بین سه تا پنج نفر به اتاق انتهای سالن فراخوانده می‌شدند و دقایقی بعد به قول «صالح علا» یکان یکان، با ابروهای درهم از شدت درد خارج شده و بیرون می‌رفتند. نوبت به ما که رسید به همراه سه بیمار دیگر که یکی از آن‌ها بانوی میان‌سالی بود به اتاق تزریق فراخوانده شدیم. به‌جز من که همراه بیمارم بودم، همراه سایر بیماران وارد نشدند. اتاقکی کمتر از 12 متر با دو تخت تزریقات و سه صندلی و میز کوچکی که دستگاه ازون‌تراپی روی آن بود و دری که به مطبی بزرگ و شیک باز می‌شد. من همچنان سرپا ماندم. جوانک پیشکار که سعی می‌کرد خستگی‌اش را پشت لبخند کم‌رنگش پنهان کند، یکی یکی سر آمپول‌ها را می‌شکست و مایع درون آن را وارد سرنگ‌های جداگانه می‌کرد. برای هر بیمار با احتساب دو سرنگ ده سی.سی «گازازون» بین 5 تا 8 آمپول آماده می‌شد که قیمتشان بین 200 تا پانصد هزار تومان به داروخانه طبقه هم‌کف پرداخت شده بود.

دقایقی بعد آقای دکتر که در این فاصله (احتمالاً خارج از نوبت) بیماران عرب‌زبانی را ویزیت کرده بود، بعد از خداحافظی وارد اتاقک تزریقات شد. همان لباس صبح تنش بود اما خستگی‌اش قابل پنهان شدن نبود. بی‌هیچ کلام اضافه‌ای سراغ اولین بیمار دراز کشیده روی تخت رفت، مچ پایش را در دست گرفت و لحظاتی بعد بیمار بیچاره جلو دیگران از درد به خود می‌پیچید و آقای دکتر تزریق شفابخشش را انجام می‌داد. یکی از بیماران که با موتورسیکلت تصادف کرده و باید روی زانویش تزریقی انجام می‌گرفت، باید شلوارش را از پا درمی‌آورد، برایش سخت بود، کمکش کردم هرچند جلو دیگران از خجالت سرخ شده بود.

شرح بیشتر آنچه در حدود 20 دقیقه حضور در آن اتاقک گذشت، افتخاری برای جامعه پزشکی نیست. تزریق بیماری که من همراهش بودم هم تمام شد، هرچند محتوای یکی از آمپول‌های گران‌قیمت به‌جای تزریق در مفصل روی پای بیمار پاشید؛ نه آقای دکتر به روی خودش آورد، نه بیمار رنجور و نه من که حالا به‌سختی عصبی شده بودم.

از آن ماجرا دو هفته‌ای می‌گذرد و هنوز جزءبه‌جزء آنچه در ازدحام بیماران در درمانگاه صبح گذشت و بیمار من نوبت 27 داشت و آنچه شب در مطب یکی از معروف‌ترین پزشکان مشهد دیدم هنوز جلو چشمانم است؛ هرکدام با یک علامت سؤال اسف‌انگیز! وضعیتی که  بنا به تحقیق میدانی صورت گرفته، متأسفانه در این جامعه محترم خیلی رواج یافته و در طول فرایند پذیرش و درمان کرامت بیمار تقریباً در همه مراحلش لگدمال می‌شود، پزشک خسته از پذیرش بیش از ظرفیتش، با بداخلاقی آبروی خودش و جامعه پزشکی را مخدوش می‌کند، حقوق اولیه بیمار برای خلوت با طبیب و حفظ حریم خصوصی به‌راحتی نادیده گرفته می‌شود، کمترین امکانات رفاهی متناسب با هزینه‌های سنگینی که بیماران پرداخت می‌کنند، ارائه نمی‌شود و آنچه این روزها موضوع پویش اعتراض به نبود دستگاه کارت‌خوان در بعضی مطب‌ها برای فرار مالیاتی است، تنها بخشی از نارسایی‌ها و نابسامانی‌هایی است که نسبتی با سابقه حکما و طبیبان پرافتخار ایرانی ندارد.

قدیم‌ترها پزشکان با لقب معنادار «حکیم» خوانده می‌شدند که جسم رنجور بیماران را مداوا می‌کردند و مرهمی هم بر زخم‌های روح می‌نهادند و با خوش‌اخلاقی و حوصله گاه از حق ویزیت خود به نفع بیماران کم‌بضاعت صرف‌نظر می‌کردند و چه‌بسا داروی آن‌ها را هم تأمین می‌کردند. (از حق نگذریم هنوز هم نمونه‌هایی از حکمای ایرانی در مطب‌های شخصی یا درمانگاه‌ها همان اخلاق را نمایندگی می‌کنند، اگرچه وجودشان کیمیا است و کمتر دسترسی به آن‌ها ممکن است. اما هستند خوشبختانه، اگرچه کم‌اند و من نمونه‌هایی از آن‌ها در همین شهر سراغ دارم که بیشتر از نسل‌های قدیمی هستند.)

آقای دکتر عزیز! شما در نظام آموزشی همین کشور درس‌خوانده و رشد کرده و الحمدلله به اینجا رسیده‌اید و بخش زیادی از هزینه رسیدن شما به این جایگاه توسط همین مردم پرداخت شده است. شکر خدا دخل هرشبتان با یک حساب سرانگشتی از چند تا چندده میلیون تومان است؛ اما با چنین وضعی چرا برای فرار از پرداخت تکالیف قانونی و مالیاتی به جاده خاکی می‌زنید؟! اگر مقیم یکی از کشورهای غربی بودید هم همین‌طور قانون را دور می‌زدید؟ بیش از ظرفیت بیمار پذیرش می‌کردید که نتوانید به‌درستی از پس وظیفه خطیرتان برآیید یا تابع قانون بیگانه می‌ماندید؟ 

ظاهراً درآمد پزشکان در ایران از اغلب کشورهای جهان بیشتر است، شاهد مثال اظهارات چند روز پیش آقای پزشکیان نایب‌رئیس مجلس است که خود جراح قلب است و اظهار کرده اگر طبابت کند ماهیانه 500 تا 600 میلیون تومان از محل طبابتش کسب درآمد دارد. این موضوع اصلاً مایه حسادت نیست، اما فرار مالیاتی با این شکل سخیف چه تفاوتی با راهزنی دارد؟ حتماً ناراحت می‌شوید اگر برای اجبار مردم به پرداخت پول نقد و اجبارشان به پرداخت هزینه از طریق حساب بانکی غیر به راهزنی متهم شوید.

در این میان نقش دستگاه‌های نظارتی چون وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی هم ظاهراً بیشتر محدود به افزایش تعرفه‌های پزشکی است اما اینکه یک پزشک در فلان تخصص خاص حداکثر چه تعداد بیمار باید ویزیت کند یا تکریم بیماران چگونه باید باشد، اگر هم شیوه‌نامه‌ای داشته باشد، همان روی کاغذ بایگانی شده است. سازمان امور مالیاتی کشور هم ساز کار مناسبی برای احقاق حق عمومی مالیات ندارد. درحالی‌که با یک عمل ساده الزام پزشکان به صدور صورت‌حساب‌های دیجیتال برای ویزیت و سایر خدمات پزشکی قابل‌محاسبه و ره‌گیری، و اطلاع‌رسانی درست به مردم می‌توان از تضییع حقوق عمومی جلوگیری کرد.

آنچه از بخش اقتصادی و مالی ماجرا مهم‌تر است، همین جلوگیری از آسیبی است که توسط بعضی پزشکان به اخلاق پزشکی و زیرپا نهادن کرامت بیماران صورت می‌گیرد. جامعه پزشکی ایران، میراث‌دار حکمای بزرگی است که حتماً جمع آن‌ها فراتر از بوعلی و ذکریای رازی و دکتر قریب و ... است که در خاطر نگارنده گذشت. امروزه هم کسانی که افتخار جامعه پزشکی ایران در داخل و خارج کشور شناخته می‌شوند، به اخلاق و حکمت شهره‌اند، از سایر اعضای جامعه‌ای چنین فرهیخته و تحصیل‌کرده انتظار بیشتر از چیزی است که متأسفانه وجود دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس