به گزارش مشرق، «غلامرضا صادقیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
یکی از دوستان قدیم بعد از سالها تماس گرفت و بیمقدمه گفت: «سه روز است بی وقفه میگویم آقای طارمی! فقط یک بغل پای ساده! و فکر کنم تا ۳۰ سال دیگر هم هر روز همین را تکرار کنم!» احساس کردم شرایط او طبیعی است و حرف خاصی نزدم، اما دوباره گفت: «فیلم موقعیت دقیقه ۹۳ طارمی را روی گوشی دارم، میخواهم تا پایان عمر آن قدر آن را ببینم تا بالاخره روزی گل شود!» اینجا بود که اسمش را پرسیدم و سعی کردم سؤالاتی روانشناسانه از او داشته باشم تا مطمئن شوم که به لحاظ روحی سالم است. به او گفتم ما پیشرفت میکنیم و روزی مثل بلژیک یا کرواسی میشویم که به تیمهای بزرگ دنیا سه تا و پنج تا میزنند و با خیال راحت به مرحله بعد میروند. نباید رویاهایت را در یک موقعیت لحظه آخری متوقف کنی.
واقعیت آن است که ما باید فوتبال تماشاکردنمان مثل فوتبال بازی کردن خود فوتبالیستها باشد. یعنی پر احساس، اما زودگذر! دیدید که فوتبالیستهای کشورهای حذف شده از جام جهانی گریه و اندوه و آهی داشتند، اما ساعتی بعد حسابی سرحال بودند. در همان زمین بازی خودمان، از لبخوانی انصاریفر میشد فهمید که به طارمی با آن حال نزار و گریههای گریهآورش میگفت: «فدای سرت!» و من تأکید میکنم که ملت همه باید به هم بگویند فدای سرت.
فوتبالیستها گاهی برای آنکه نام خودشان به عنوان گلزن در تاریخ ثبت شود، با از دست دادن موقعیتها نام تیمشان را در تاریخ خط خطی میکنند. گاهی این کار را برای تغییر مربی انجام میدهند و گاهی برای بدنام کردن کاپیتان. گاهی میخواهند دستمزدها بالا برود و گاهی اول بازی بیخیال نتیجه هستند و برایشان مهم نیست که عدهای روی سکوها دارند نفسهای آخر را میکشند!
فوتبال تماشا کردن ما باید مثل مربیهای حرفهای باشد. دیدید که کرش به موقعیت طارمی چگونه نگاه کرد؟ تأسف خورد، اما خندید. این ذات فوتبال است و بعد از بازی رفت در آغوش مربی پرتغال که در حال غر زدن بود، احتمالاً معترض پنالتی گرفته شده برای ایران. دو مربی فاصله سه اینچی با حذف از جامجهانی (پرتغال) و سرگروه شدن در جامجهانی (ایران) داشتند، اما پذیرفتند و رفتند دنبال کارشان. اگر یاد بگیریم نگاه یک مربی را به فوتبال داشته باشیم، مثل مربی پرتغال در گفتوگوی کوتاه پس از بازی میگوییم: «شماره ۲۰ ایران (آزمون) مغز متفکر تیم ما را در یک بازی من تو من از کار انداخته بود و او هیچکاره شده بود.»یا مثل کارشناسان دیگر از موقعیتهای فراوانی که طارمی از حریف گرفت، حرف میزنیم و یا میگوییم: «رونالدو در بازی ایران گل نزد، پنالتی نزد، دیده نشد و فقط یک آرنج زد!»
در روزهای آینده نیز تیمهای بزرگتری حذف خواهند شد، برخی مثل آلمان و باخت تحقیرآمیزش مقابل کرهجنوبی و برخی در مرحله بعدی. برای خیلی از تیمهای بزرگ حذف شدن در مرحله گروهی پذیرفتنیتر است تا حذف شدن در فینال!
اگر این گونه نگاه کنیم، فوتبال برای ما آرامش بیشتری خواهد آورد. فوتبال افیون تودهها هست، اما چه چیزی در این دنیا افیون نیست؟! برای یک دانشمند که ساعتش را به جای تخم مرغ در ظرف آب جوش میگذارد و به تخم مرغ خیره میشود تا زمان را برای پختن تخم مرغ نگه دارد، خوردن غذا هم افیون است، همچنانکه هرگونه تفریح و سرگرمی و وقتکشی غیر علمی، افیون است.
برای یک عالم دینی، کل دنیا – همه چیزش- بازی و بازیچه و زینت و فخرفروشی به یکدیگر و مال و بچه زیاد کردن است و اینها همه افیون آدمی در دنیا است.
پس کل دنیا افیون است و فوتبال هم بخشی از آن. لذت بردن ما از فوتبال مثل لذت بردن ما از بقیه لذتهای دنیا است، معقول، محدود و ناچار!
اگر بگویید «فوتبال افیون تودهها است»، من به شدت آن را میپذیرم و هرگونه «پیشرو» بودن یک فوتبالیست در امور فرهنگی و سیاسی را باطل میدانم و این افیون بودن را یک امر عقلانی و منطقی میدانم. اما با همه «احساس» خود بر سر بساط این افیون مانند یک تودهای (!) نشستهام و خمار این پیچ و تابهای غیرقابل پیشبینی توپ گرد هستم.
سالها است این احساس سرگشته و آن منطق افیونی را کنار هم گرد آوردهام و البته در آن رازی هم هست که از میان همه مسابقات فوتبال فقط چنین احساسی را برای «تیم ملی فوتبال ایران» دارم!
فیلم موقعیت طارمی را از روی گوشیهای خود پاک کنید. آن موقعیت هرگز گل نخواهد شد. نگذارید فوتبال افیون شما باشد. شما ناچارید از فوتبال لذت ببرید، اما ناچار نیستید به پای گل نشدن یک بغل پای ساده جان بدهید!