کتاب باغ مادربزرگ - کراپ‌شده

می‌توان گفت خاطرات مادربزرگ مرامنامه اوست؛‌ مرامنامه‌ای که پایه‌های آن بر محبت و ایمان استوار است که با ترنم دلنشین خود در قلب هر خواننده جا باز می‌کند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب «باغ مادر بزرگ» روایت یک عمر زندگی مادربزرگ باصفایی است به نام خانزاد مرادی محمدی، راوی این اثر مادربزرگی است که به واخوانی خاطراتش می‌پردازد. مهناز فتاحی خالق کتاب «باغ مادربزرگ» نویسنده‌ای از خطه کرمانشاه است و از آثارش می‌توان به کتاب‌هایی همچون: «فرنگیس»، «پناهگاه بی‌پناه»، «اردیبهشتی دیگر» اشاره نمود. او در مقدمه کتابش شرح داده:

«مهناز فتاحی هستم، دختر سلطنت و جهان‌بخش، نوه خانزاد محمدی؛ زنی که با ماجرای زندگیش در این کتاب آشنا می‌شوید. حالا من نویسنده شده‌ام، نویسنده‌ای که از خاطرات دفاع مقدس می‌نویسد. جنگ فقط برداشتن تفنگ و سنگر گرفتن پشت گونی‌های پر از خاک نیست. جنگ می‌تواند حمایت زنی در پشت جبهه باشد که دلت را گرم می‌کند. جنگ می‌تواند تلاش یک زن برای پناه دادن به کودکانی باشد که بمباران لرزه بر تنشان انداخته است و به دنبال پناهگاه می‌گردند... کسی باید باشد که آنها را در آغوش بگیرد و بگوید نگران نباشید من هستم. مادربزرگ من همان زن بزرگ است. یک روز به فکر افتادم تا خاطراتش را از زمان جنگ بنویسم. مادربزرگ اول قبول نمی‌کرد و می‌گفت می‌خواهی کارهای خوبم بر باد برود؟ می‌خواهی به همه بگویی من زن خوبی هستم؟ خدا باید بداند هر کس چه کرده است. بالاخره آنقدر خواهش کردم تا سرانجام راضی شد. البته می‌دانم خیلی از اتفاق‌ها را تعریف نکرده است چون نمی‌خواهد اجر کارهایش با صحبت کردن درباره آنها از بین برود... کتاب حاضر حاصل ساعتها مصاحبه با هفت پسر و دو دختر مادربزرگ، خویشاوندان، مردم روستای گل سفید و آواره‌های عراقی است. مادربزرگ اکنون نود و چهار ساله است. همه او را به نیکی و ایمان و بخشش می‌شناسند. بسیاری از زنان ایرانی در جنگ از خود شجاعت و دلاوری نشان دادند. مادربزرگ من یکی از آنهاست. کاش وقتی کتاب چاپ می‌شود او زنده باشد گرچه نام و کارهای خوب او همیشه زنده است.»

از امتیازات کتاب «باغ مادربزرگ» این است که با رنگ و بویی محلی به رشته تحریر درآمده و در ضمن آداب و رسوم و سنت‌های رایج کردی به خوبی روایت و تصویرگری شده است. مزین شدن دفترچه خاطرات به شعرهای فولکلوریک کردی به حفظ ملاحت خاطرات افزوده. می‌توان گفت خاطرات مادربزرگ مرامنامه اوست؛‌ مرامنامه‌ای که پایه‌های آن بر محبت و ایمان استوار است که با ترنم دلنشین خود در قلب هر خواننده جا باز می‌کند.

بانوی کرد نود و چهار ساله- خانزاد مرادمحمدی از اهالی روستای گله‌چرمه روانسر- خاطرات خود را از کودکی آغاز می‌کند زمانی که زنان نباید روسری بسر می‌بستند. او از خانواده‌ای متمول بود و از والدینش همواره به یاد داشت که ثروت امانت است تا به دیگران ببخشیم. خانزاد در سیزده سالگی با فتاح ازدواج می‌کند که بعدها کارمند آموزش و پرورش می‌شود. در کنار خوشی‌های زندگی، والدین خود را از دست می‌دهند. به علت مجاورت خانه‌های پدری، دو خانه با هم ادغام می‌گردد و خانه‌ای بزرگ و زیبا ساخته می‌شود که همیشه درش به روی مردم باز بود و سفره‌اش همیشه گسترده. با شروع جنگ زندگی آنها دگرگون می‌شود و منطقه در دست گروهک‌ها می‌افتد و فرزندان درگیر جنگ می‌شوند. در دوران طاغوت بخشی از زمین‌های آنها توسط دولت گرفته می‌شود که در آنها شهرک‌هایی ساخته می‌شود. در طی جنگ خانه‌های شهرک در اختیار آوارگان عراقی و ایرانی قرار می‌گیرد. به علت دل دریایی و مهمان‌نوازی خانزاد خانواده‌های عراقی در خانه او مستقر می‌شوند. جهان‌بخش- پدر مهناز فتاحی- به علت سرطان خون فوت می‌کند با وجودیکه بدنش پر از ترکش سرب بود پرونده جانبازی تشکیل نداده بود؛ لذا شهید محسوب نمی‌شود. با بمباران شیمیایی حلبچه آوارگان عراقی روانه روانسر می‌شوند که بسیاری از آنها در باغ مادربزرگ اسکان می‌گیرند. این بانوی کرد که دارایی خود را در راه خدا خرج می‌کرد به هر کس که از راه می‌رسید کمک می‌کرد و بین آواره‌های ایرانی و عراقی تفاوت نمی‌گذاشت. در طی جنگ اشخاص زیادی در سایه او پناه گرفتند از جمله آواره عراقی به نام «نوری باریکه». بعد از اتمام جنگ باغ خالی می‌شود. مادربزرگ روستا را ترک و در روانسر در خانه‌ای که همسرش برایش گذاشته با حقوق بازنشستگی او زندگی می‌کند.

خانم فتاحی در روند بازآفرینی وقایع با نثری ساده و روان از طریق گفت‌وگو، توصیف، شیوه عملکرد مادربزرگ و خانواده‌اش به ضبط و ثبت خاطرات پرداخته است. قابل توجه آنکه بنیاد خاطرات بر شخصیت متقی و پرهیزکار راویست و اشخاصی که از طریق ذهن پویای مادربزرگ- راوی- وارد دفترچه خاطرات می‌شوند بسیار زیادند. به واقع از اکثر گفت‌وگوهای مطرح شده در متن خاطرات می‌توان شرایط جنگی آن زمان را درک و احساس کرد. به راستی که دفتر خاطرات دوران جنگ را احیا می‌کند. آنچه در این دفترچه عرصه وسیعی دارد ابعاد عاطفی، عقلی و اعتقادی مادربزرگ و فرزندانش است. خانم فتاحی آهنگ زندگی او را با ملودی‌های شاد و غمگین به خوبی نواخته است. چنین استنباط می‌شود چون مادربزرگ و بچه‌هایش در بحبوحه جنگ بسر می‌بردند، برای ماندگاری آن لحظه‌های فراموش‌نشدنی از خاطرات خود لب به سخن گشوده‌اند. از این رو، برای کسانی که می‌خواهند- بخصوص نسل جوان- درک خوبی از فضای جنگ تحمیلی داشته باشند مطالعه کتاب باغ مادربزرگ سودمند است.

کتاب باغ مادربزرگ، خاطرات بانوی کرد خانزاد مرادمحمدی به قلم مهناز فتاحی در سال 96 به همت انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. نویسنده خاطرات را در هفت فصل مرتب کرده و در انتهای کتاب صفحاتی را به خاطرات نوری باریکه از خانزاد محمدی اختصاص داده است. کتاب باغ مادربزرگ دارای مقدمه و عکس‌های قدیمی است که خواننده را با فرهنگ منطقه کردنشین آشنا می‌کند.

در خاتمه باید بگویم مادربزرگ در 17 فروردین 1394 به آسمان‌ها پر کشید و روی تپه بلند کنار مزار همسرش به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

*وطن امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس