خطری که حاتمی کیا آن را شناخت بحران تلاش دسته دومی ها برای اپیدمی کردن بحران هویت است واین اتفاقی است که اگر به آن توجه نشود نه حجب و حیا که همه داشته های فرهنگی ما را به پای ناسیونالیسم ینگه دنیایی خواهد ریخت.

گروه فرهنگی مشرق- سینماگران ایرانی را می شود در نسبت با سینمای پیش از انقلاب به سه دسته کلی تقسیم کرد. دسته اول آنهایی هستند که دل در گروه فیلمفارسی های قبل از انقلاب داشتند و البته دارند، این گروه سینمایی را مردمی یا بهتر بگوییم مردم پسند می دانند که روزگاری در سالهای دهه چهل و پنجاه اکثر گیشه های سینمای ایران را فتح کرده بود، این گروه البته هنوز در فضای سینما نفس می کشند و فعالیت می کنند وجالب اینجاست که جبر اقتصاد به آنها کمک کرده است تا نسل بعدی خود را تولید کنند. در این شکل از سینمای فارسی جدید اگر چه صحنه های مستهجن جنسی دیگر امکان بروز و ظهور ندارد، اما اشاره را که هنوز از سینما نگرفته اند، بخش دیگری از این دسته از سینماگران ایرانی نیز جذب تلویزیون شده اند تا فیلم فارسی ها را کش بدهند و تبدیل به سریال های مورد علاقه مدیران صدا و سیما تبدیل کنند.
اما دسته دوم، شاگردان لیلی امیرارجمند در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان بودند که انقلاب اسلامی به معلمشان مجال این را نداد تا به ثمر نشستن درختی را که کاشته بود خود از نزدیک ببیند. حکومت پهلوی سقوط کرد و امیر ارجمند به همراه رفیق گرمابه و گلستانش یعنی فرح دیبا راهی بلاد غربت شد، اماشاگردانش ماندند تا نوع جدیدی از سینما را که مخاطبش را به جای مردم ایران در میان جشنواره های آنسوی مرزها تعریف کرده بود، شکل دهند. این دسته دوم نیز به شکلی توانستند تا کم کم جایی برای خود در سینمای ایران دست و پا کنند.
 

دسته سوم، اما انقلابیونی بودند که به عرصه سینما آمدند، نه به ساخته های دسته اول اعتقاد داشتند که آن را اوج ابتذال می دانستند و نه دست پرورده خاندان شاهنشاهی و روشنفکری شهبانویی بودند، آنها می خواستند سینمایی بر اساس اعتقادات خود بنا کنند و از همین جهت بود که مشق کردند و آموختند، خط زدند و دوباره نوشتند و دوباره و دوباره.
برای این دسته سوم، همه چیز از سفر آغاز می شد. نسل قبلی یا آموزشهای مدونی وجود نداشت تا از آنها یاد بگیرند، آن دو دسته دیگر هم به آنها به چشم تازه وارد های مزاحمی نگاه می کردند که تنها جایشان را تنگ می کنند اما به دلیل جبر شرایط نمی شود با آنها سرشاخ شد و حذفشان کرد و در نهایت اگر با آنها در نمی افتادند کمکشان هم نمی کردند، با این همه این نسل کم کم یاد گرفت تا با زبان سینما و تصویر حرف بزند و از آنجا که از همان ابتدا مخاطب خود را مردم قرار داده بودند، در میان مردم مخاطب پیدا کردند و برخلاف دسته اول که حرفهایشان تکراری بود، حرف های این دسته لا اقل در سینما جدید و جدی بود، مردم حرفهای جدی را جدی می گرفتند.
در سال های پس از جنگ دسته سوم کم کم به پختگی می رسیدند و البته آثارشان نیز هم؛ فیلمسازانی مانند ابراهیم حاتمی کیا، رسول ملاقلی پور، مجتبی راعی، محمد رضا هنرمند و در نسل بعدی مجید مجیدی و رضا میر کریمی. از دسته دوم نیز فیلم سازانی مانند بیضایی، مهرجویی و عباس کیارستمی و یکی دو نفر دیگر از شاخصه های این نوع فیلم سازان بودند.
این دسته بندی البته  به این معنا نیست که همه سینمای ایران در همین نام ها خلاصه می شود و باقی هر آنچه می ماند مربوط به سینمای فیلم فارسی هستند. در کنار هر دسته نام هایی وجود داشتند که اگر چه عضو شاخص این دسته ها نبودند اما به نوعی به یکی از این خطوط فکری تعلق خاطر داشتند، کارگردانانی مانند جمال شورجه و بعد ها سلحشور در دسته سوم و رخشان بنی اعتماد و تهمینه میلانی در دسته دوم از این قبیل بودند.

اما بعد...
مقصود از این مقدمه نسبتا طولانی روشن شدن صف بندی های سینمای ایران بود که هنوز با وجود برخی تغییرات جزئی وجود دارد و ریشه اش در گذشته ای تقریبا به قدمت بیش از سه دهه است و حالا در ابتدای دهه چهارم انقلاب دوباره به نوعی تبدیل به رویارویی شده است.
از نگرانی های حاتمی کیا تا ماجراهای سلحشور
در حالی که دسته اولی های سینما یا در حال ساخت فیلم های آبگوشتی برای فتح گیشه هستند- که البته به نظر می رسد دیگر آن موفقیت را ندارد- و باقی شان نیز ساختمان های تولید جام جم را فتح کرده اند، جدالی میان دسته دوم و سوم در حال شکل گیری است.
ریشه های این جدال در همان کارزار اندیشگی سال های ابتدای انقلاب خلاصه می شود؛همان درگیری علاقمندان روشنفکری مکتب شهبانو که دل در گرو ینگه دنیا داشتند و نوعی ناسیونالیسم به روایت توریست های اروپایی را تبلیغ می کردند با انقلابیونی که ایران را بر اساس سنت هایشان زندگی کرده بودند و به قول تحلیل گران غربی نوعی ناسیونالیسم شیعی و البته نه توریستی. به زبان به روز تر، دعوا میان بچه مسلمان های ایرانی بود با روشنفکران فارسی زبان نه چندان ایرانی.
 
 

درست است که در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد این کارزار برای آنهایی که افق نگاهشان بلند تر از بقیه بود قابل پیش بینی می نمود و این را می توان در نقدهای سینمایی مرتضی آوینی در مجله سوره آن دور ره گیری کرد، اما تا زمانی که این دسته دومی ها فیلم سازان شاخصی در فضای مخاطب عام پیدا نکرده بودند، جدی نشد.
روشنفکران محصول اندیشه های دفتر شهبانو در سینما، در بازگشت به میهن، سعی در عمومی سازی برداشت هایشان درباره جامعه ایرانی داشتند و کم کم در برخی آثار توانستند قلمبه گویی را کنار گذاشته و اندکی این مفاهیم را به ذهنیات طبقه متوسط جدیدی که در سال های پس از جنگ شکل گرفته بود و با ادبیات و سبک زندگی این دسته آشنایی هایی نیز داشت، نزدیک کنند و این آغاز یک رویارویی بود. فیلم سازان دسته سوم به خوبی دریافتند که جشنواره ای ها می خواهند برداشت هایشان را در محیط عمومی ارائه دهند و این اتفاق برای فیلم ساز که ریشه در فرهنگ بومی دارد ناگوار می نماید.
اگر چه اولین واکنش ها را در این زمینه به فرج الله سلحشور و انتقاداتش به هنرپیشه های زن سینمای ایران نسبت می دهند؛ اما اصل این احساس خطر به ابراهیم حاتمی کیا و انتقادهای تند و تیز و کنایه آمیزش به اصغر فرهادی در برنامه راز بر می گردد، هر چند به نظر می رسد تلویزیون همه آن صحبت ها را پخش نکرد، اما برای خیلی ها از جمله سینمایی هایی که فکر می کردند حاتمی کیا از سال های دهه شصت و هفتادش فاصله گرفته و کم کم جذب دسته دوم شده است شوکه کننده بود.
فرج الله سلحشور هم البته متوجه این واقعیت شده بود که یک نوع خاصی از سینما همراه با فرهنگش در حال ترویج در جامعه ایرانی است و بهتر حس کرده بود که این سینما و فرهنگ با انچه او می شناسد همخوانی ندارد و در تضاد است، اما متاسفانه به مانند نگاه سینمایی ایشان و برخی دوستانش در سطح حرکت کرد و بحثی را که یک بحث عمومی است به یک بحث صنفی، شخصی و حتی اخلاقی تبدیل کرد. متاسفانه نمی شود این نکته را نادیده گذاشت که عملکرد فرج الله سلحشور و اظهار نظرهایی که داشت از نظر شرعی حرام و مصداق کامل قذف- اتهام- محسوب می شود و با چنین شرایطی هیچ جای بررسی منطقی برای این احساس خطر را باقی نگذاشت. غیر از جنبه اخلاقی، متاسفانه دید سلحشور تنها به ظواهر این حرکت محدود شد، ایشان در همان مورد هنرپیشه ها این طور اظهار نظر می کند که فلان هنرپیشه خوب است و اخلاقی است چون با آقایان شوخی  نمی کند و بلند بلند نمی خندد؛ متاسفانه برداشتی در چنین سطح نمی تواند مصداق یک رویارویی عمیق و اندیشه مند باشد.

اما در سوی دیگر ماجرا ابراهیم حاتمی کیا، به رغم برخی نقدهایی که بر او ممکن است وارد شود، اتفاق را درست فهمیده و متوجه است که حرکت جدید چه چیز را نشانه گرفته است.اینکه حاتمی کیا بر ایرانی بودن و تعهداش به وطنش و چشم نداشتن به جشنواره های آن سوی آبها، علی رغم هر نوع بی مهری در داخل تاکید می کند در حال نشان دادن ریشه های جریان جدید سینمای ایران است. این همان چیزی است که در گفت و گوی ابراهیم حاتمی کیا با آخرین شماره نشریه "شهروند امروز" می توان به صورت پر رنگ آن را دید.
بعد از این مصاحبه نیز ابراهیم حاتمی کیا سکوت نمی کند، این بار در یادداشتی به رضا میرکریمی، کارگردان از "یک حبه قند" او تمجید می کند و می گوید:
" کام‌ات شيرين. اگر اين حَبّه قندت نبود، يادمان مي‌رفت کجايي هستيم و با کامِ تلخ در صفِ سفارتِ خرس‌نشان ايستاده بوديم تا از سرزمين هميشه آفتاب‌مان به جبرِ همكار تلخ‌مزاج، همه مهر دروغ بر پيشاني، متقاضي پناه به سرزمين هميشه ابري بگيريم.خير ببيني برادر. تو با حَبّه قندي کام دودگرفته‌مان را شُستي و به يادمان آوردي که ايراني هستيم. نامي داريم و نشاني. ادبي داريم و آدابي، که به وقت شادماني بدانيم چه بايد کنيم و به وقت عزا چه بايد باشيم.سيّد عزيز، متوقع نباش که با اين حَبّه قندت قادر به شيرين کردن کامِ جفامسلکان باشي. اين تلخي به بلنداي نسلِ اين نهضت همچنان ادامه‌دار است، ولي بدان، اين بارانِ سياهِ جفايِ غريبه‌هايِ دوست‌نما، پاياني دارد. تو حوصله کن و مباد که شکايت به غريبه بري."
 

اهالی سینما بلافاصله اشارات حاتمی کیا را فهمیدند، براساس قریب به اتفاق اظهار نظرها اشارات حاتمی کیا به اصغر فرهادی بود، اما واقعیت این است که او ویژگی های جریانی را می گفت که این روزها نماینده اصلی اش اصغر فرهادی است.
 
گسترش بیماری هویت فروشی دغدغه حاتمی‌کیا
حاتمی کیا به خوبی می داند که همه گیر شدن بیماری دسته دومی های سینمای ایران عواقبی به مراتب خطرناک تر از آن چیزی دارد که سلحشور برای آن نگران است.
 
اگر فساد ظاهری در سینمای ایران فرج الله سلحشور را آن قدر به خشم آورد که زبان به سخنانی غیر اخلاقی گشود و دست بندی هایی را قایل شد؛ آنچه که حاتمی کیا به آن هشدار می دهد، مقوله ای مهیب تر است. دست پرورده های این تفکر دیگر چیزی به نام آب و خاک و فرهنگ بومی و خانه مادری نمی شناسند. برای آنها خانه آنجایی است که برایشان فرش قرمز پهن کنند و جایزه بدهند و آنهایی هم که مانده اند نتوانسته اند دل از چرب و شیرین سفره رانت های وطنی بکنند و یا به قول مسعود فراستی؛ برخی حواسشان نیست با کندن از این خاک و قطع بند هویت دوره شان به اتمام می رسد.
خطری که حاتمی کیا آن را شناخت بحران تلاش دسته دومی ها برای اپیدمی کردن بحران هویت است واین اتفاقی است که اگر به آن توجه نشود نه حجب و حیا که همه داشته های فرهنگی ما را به پای ناسیونالیسم ینگه دنیایی خواهد ریخت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 51
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • ۰۱:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    شما که طعنه آقای حاتمی کیا به دارنده "خرس" رو منتشر کردی چرا طعنه ایشان به تریلز سازی 1و2 و3 بعضی ها رو نمیگی؟ خوب ! تا چند سال دیگه مشخص میشه امثال سازندگان "حاجی گرینوف" ها هم کمکی به وضع موجود نمی توانند بکنند
  • ۰۲:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    شما مشکلتون با سلحشوره....
  • مهدی منتظر ۰۳:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    سلحشور مخلصیم!
  • ياسر (SUZUKI 1000) ۰۶:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    آژانس شيشه اي ... فيلمي كه بيشتر از صد بار ديدم و هر بار لذتي مضاعف بردم الحق كه خيلي زيبا كنايه زدي استاد خونت آباد ...
  • ابوذر منتظرالقائم ۰۷:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    واقعا در دسته ی فیلمسازان انقلابی ریزش و خطای فاحش و عبور از مبانی انقلاب و استحاله ی گام به گام اصلا وجود ندارد ؟ شاخص کردن سینمای ارزشی با آقای حاتمی کیا چطور است ؟ شما کی به خودتان وقت خواهید داد تا بروید روی زمین بابچه های واقعی روایت فتح هم کمی در مورد این آقا حرف بزنید ؟ چه وقت به خودتان وقت خواهید داد تا خط استحاله ی فیلمهای حاتمی کیا را تعقیب و درک کنید ؟ تا کی هرجا میخواهیم از فیلمسازی انقلابی "که هنوز پای انقلاب ایستاده و چپ نکرده" ! حرف بزنیم نام حاتمی کیا را می آوریم ؟ ارتفاع پست فیلمی انقلابی بود؟ یا نظام را به سقوط در ناکجا آباد تهدید می کرد ؟ بنام پدر رزمندگان را دست بند نزد و به محاکمه نکشید ؟ روبان قرمز به کجا رسید ؟ برنگ ارغوانش چه بود ؟ خسته شدم چقدر بگویم .
  • ۰۸:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    قیافه اقای فرهادی وقتی خرس کوچولو ها را دردست گرفته دیدنی است. انگار وزن خرسها از صاحب جدیدشان بیشتر است. براش بد هم که نشده ... شخصیت بسیار فرهیخته ای! با ساخت یک فیلم که زمان اکرانش با یک فیلم از طیف مخالفش روبرو شد... پولدار شد... مسافر اروپا شد... کلی ذوق کرد... کیف کرد... و......
  • ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    مقاله خوبی بود به نظرمنهم اینهمه حلوا حلوا کردن غربی ها برای ساخته اصغر فرهادی بی قصد وغرض نبوده ونیست ودر حقیقت با این کار دنبال ترویج خط فکری خودشان در سینماهستند
  • ۰۸:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    ازماست كه برماست.
  • عمو ۰۹:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    حرف، حق و به جاست اما حرف بیشتری نیست؟
  • مرتضي.ام ۱۰:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    بنده نيز در بين فيلم‌هاي پس از جنگ حاتمي‌كيا، فقط دو فيلم آژانس شيشه‌اي و روبان قرمز او را مي‌پسندم و بس. البته از حق نبايد گذشت كه موسيقي آژانس شيشه‌اي و بازي عالي پرويز پرستويي، بيش از خود فيلم در جذابيت آن موثر بوده است و اگر اين دو را بگيريم، ديگر چيزي از آژانس پيشه‌اي باقي نمي‌ماند.
  • مرتضي.ام ۱۰:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    خداوند امثال سلحشورها و بحراني‌ها را براي سينماي به قهقرا رفته ما حفظ كند.
  • فرزند خاک ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    فقط باید از استاد حاتمی کیا حمایت کرد... هرچی بسازه باز هم ابراهیم حاتمی کیاست... امیدوارم کاری نکنیم که حاتمی کیاهای سینمایمان فرهادی شوند...
  • یاور ۱۱:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    نوشته جذابی بود ولی جنس دغدغه ای که سلحشور فریاد می زند نه ازجنس دغدغه های حاتمی کیا است که شما این دو را دریک جبهه گذاشته و با کمی بی انصافی سلحشور به نقد کشیدید نوشته شما بیشتر از آنکه نقدی بر فرهادی و امثالهم باشد بیشتر سلحشور و نوع نگاه او را به سخره گرفته است .دغدغه ای که در سینمای ایران وجود دارد.
  • ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    مشرق یادت باشه استاد سلحشور بنویسی...
  • ششگل ۱۱:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    فكر كنم دوستان منظور اصلي نويسنده را متوجه نشده اند بحث يك فيلم و دو فيلم نيست يا بحث يك فيلم ساز و يك بازيگر ...بحث هويته و بحث اصالت كه برخي فيلم سازها با روشنفكر نمايي خودشان خودشان را نابود ميكنند تا كه در چند سال آينده كلا فيد شوند ....
  • یاور ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    نوشته جذابی بود ولی جنس دغدغه ای که سلحشور فریاد می زند نه ازجنس دغدغه های حاتمی کیا است که شما این دو را دریک جبهه گذاشته و با کمی بی انصافی سلحشور به نقد کشیدید نوشته شما بیشتر از آنکه نقدی بر فرهادی و امثالهم باشد بیشتر سلحشور و نوع نگاه او را به سخره گرفته است .دغدغه ای که در سینمای ایران وجود دارد.
  • يك رهگذر ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    اگر ادعا داريد كه درست مطالعه مي كنيد و بعد يك مقاله را مي نويسيد اين را خوب است بدانيد كه رضا مير كريمي در برنامه اي كه در پارك ملت حضور داشت از فيلم جدايي نادر از سيمين به عنوان گوهر سينماي ايران ياد كرد
  • حنانه ۱۶:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    برادرعزيز مسخره نكرده بلكه يادآورشده كه فسادبي هويتي وتنفرازخود، ازفساداخلاقي مخرب تراست
  • علی ۱۶:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    جناب استاد حاتمی کیا اول متفکری خدا محور هستند و بعد فیلمساز که آنهم فریادیست که در قالب فیلم درمی آید . استاد فرج الله سلحشور هم نگاه درستی به سینمای ما دارد , ولی کمی صراحت بیان ایشان عده ای را اذیت کرده که اینهم مشکل آن عده است که به جای اصلاح خود مدام آینه ها را می شکنند . و البته جنس فیلم آنهایی که بدنبال خرس هستند هم مخاطب عامه پسند و گاها قشر مشخصی را نشانه رفته تا به مطامع صرفا مادی خود برسد . در فیلم نادر و سیمین , کیو هایی از طرف خانم بازیگر داده می شود که خط فکری ایشان را مشخص می سازد . بر فرض مثال نوع موسیقی که ایشون می پسندند . البته که این شخصیت در داستان تخریب شده است , ولی دست دادن آقای فرهادی در جشنواره با خانم مجری و مواردی دیگر , تفکری را در ایشان نشان می دهد که نه تنها خدا محور و الگو ساز نیست , بلکه باید از آن اجتناب کرد که مبادا همین تفکر باعث تخریب و فساد ریشه های فکری جامعه شود . یا حق .
  • سورنا ۱۷:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    مشکل از اونجایی که وقتی نقدی مطرح میشه نقد پذیر نیستند جریانی که به حاتمی کیا برای توقیف شدن فیلم هایش می نازید بعد این نامه به حدی موضع گرفتن که بقول خود حاتمی کیا لشگر پیاده نظام دشمن هستند که یورش میبرند ای کاش این جماعت به بند بند این نامه توجع میکردند جایی که گفت مهر دروغ بر پیشانی و تلخ مزاجی اینها سهم سینما ما از دنیا نیست چرا باید سینما ما در مورد اینها فیلم بسازه تا جایزه بگیره بقول فراستی فرهادی کی باشه که بخواد در مورد اخلاق حرف بزنه همه اون هایی که دم از فیلم فرهادی میزنناز کارگردان شان هم عقب هستند اینان در قبال حاتمی کیا اخلاق رو ذبح کردند حاتمی کیا نشان داد جریان به اصطلاح روشن فکر چطور خاموش فکر هستند
  • مرتضي.ام ۱۸:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    آدم اگه آدم باشه، امكان نداره با دشمن دين و مملكتش طرح دوستي بريزي و اگه آدم نباشه، هيكلش را هم طلا بگيري باز هم با كوچكترين بهانه‌اي توي دامن اجنبي‌ها مي‌افته.
  • مرتضي.ام ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    احسنت! كاملا باهاتون موافقم. كاري كه امثال سلحشور مي‌كنند ﴿حتي اگر از نظر تكنيك ضعيف‌تر باشد نيز﴾ ابدا با كار امثال حاتمي‌كيا قابل مقايسه نيست.
  • مرتضي.ام ۱۸:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    من هميشه براي آقاي ميركريمي دعا مي‌كنم كه خدا كند مخملباف دوم سينماي ما نشوند.
  • ۱۹:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    حالا کی گفت تو حرف بزنی بابا!
  • امین ۲۰:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    اصغر فرهادی ایرانیها رو درمونده و بدبخت نشون میده. دم حاتمی کیا گرم که غرور ایرانی داره . خوشم اومد که مشرق با تیزبینی تونست حساب خودشو از سلحشور جدا کنه
  • ۲۱:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    ارمانگرایی بسیار زیباست . اما فراموش نکنیم کلام مخاطب میخواهد . و این نقطه بارز هنرمند است . حاتمی گیا انسانی ارمانگراست که توانست با ربان جامعه با جامعه ارتباط برقرار کند دوستان معزز توجه فرمائید . کسی در این مقوله برنده است که بتواند در فضای موجود کلام را به مخاطب با هر نظری القا کند . مثال سینمای هالیود بعنوان نماد امپریالیسم (امپراطوری رسانه ای ) . هنگامیکه سیاسیون انها بشدت در کلام شکنجه و قتل و غارت و تجاوز تبری میجویند از فیلمهای خود به راحتی مبارز مسلمان را تحت شدترین شکنجه های عریان (اعم از قطع اعضا بدن و حتی قتل همسر و شکنجه فرزندان او را ) با القا شبهه نا امنی جهانی موجه می نماید که هر بینده ای شگنجه گر را در مقام مظلوم و شگنجه شده را در مقام ظالم قرار میدهد
  • ۲۲:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    با عرض سلام و خسته نباشید اقا چرا بدون تحقیق نقد میکنید شاید شما می دانید همین اقای مهرجوی که شما در دسته دوم قرارش دادید فیلم "گاو" را ساخته که اتفاقا مورد تایید حضرت امام(ره) هم بوده ، نمی دونم شما با دیدن کدام فیلم های اقای مهرجوی و کیارستمی اونها را دست پرورده رژیم قبل قرار دادید در حالی که اقای کیارستمی اکثر اثارشان بعد انقلاب ساختن و چهره مردم ایران را به زیبا ترین وجه نشان دنیای که فکر میکردن (تحت تاثیر رسانه های غربی )مردم ایران بربر ههستند نشان داد ، حداقل اثار این هنرمندان را ببینید و بعد انها را نقد کنید
  • محمد ۲۲:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    خیلی ساده نگری دقیقا مثل سلحشور
  • علی ۲۳:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    خدا سایه منافق هاو وطن فروش ها و میلانی ها و فرهادی ها رو از سر این مملکت کم کنه ............انشالله...............
  • مرتضي.ام ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    از قديم گفتند با يه گل بهار نمي‌شه! اگه آقاي مهرجويي به صورت اتفاقي فيلم گاو را ساخته، خودش رسما توي تلويزيون گفت ﴿و بنده خودم از دهانش شنيدم﴾ كه هيچ هدفي از ساخت آن فيلم نداشتم"!
  • سعید ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    فرهادی با اون فیلمش نشون داد یه فیلمساز ایرانی نیست فیلم با اسم ایران میسازه برای غربیها که برای نشون دادن بدبختیای خیالی براش هورا بکشن عجیبه که این غربیها برای بدبختیای مردمشون که دارن تو سرما تو خیابونا داد میزنن ما 99 درصد بدبختیم هورا نمیکشن اصلا آدم حسابشون نمیکنن که براشون آزادی بیان قائل باشن
  • سارا ۲۳:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۸
    0 0
    تجربه در کشور ما نشون داده به هیچ فردی چه در زمینه سیاسی و فرهنگی نمیشه اطمینان داشت که برای همیشه همون جهتگیری خودشو دنبال کنه چه آدمهایی که با شعارها و محصولاتی اومدن که سالها بعد شعار و محصولاتشون دقیقا در جهت عکس و متضاد قبل خودشون بوده بنابراین در زمینه فرهنگ و سیاست نباید کسیو استاد مسلم اون جهتگیری فکری دونست نه حاتمی کیا و نه هیچ فیلساز دیگه ای برای فرهنگ و عقاید ما الگو و مرشد نیست کافیه به برخی از فیلمهای نا امید کننده "نسل سوخته" و" موج مرده " و ... این افراد دقیق تر نگاه کنیم تا ببینیم برخی افراد که داعیه فرهنگ و عقیده انقلابی دارند چگونه از انقلاب و جهاد و دفاع از کشور ابراز پشیمانی میکنند آقای حاتمی کیا، آقای فرهادی ، آقای سلحشور و صدها فیلمساز دیگر ما هرگز عقاید و جهتگیری های سیاسی خود را به دم آثار شما گره نمیزنیم ما پیرو خط امام و رهبریم پاسخ ما به ندای رهبر تنها " شنیدیم و اطاعت میکنیم " است
  • محمد ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    آخی فرهادی چه ذوقی میکنه این خرسارو گرفته طفلکی نمیدونه در ازای این چند تا مجسمه چه چیزی از دست داده اگه میدونست انقدر ذوق زده نبود
  • ۰۸:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    تعجب می کنم دوست عزیز! اینکه کیا رستمی اکثر فیلم هایش را بعد انقلاب ساخته به معنای این است که ایشان دست پرورده انقلاب است. این که گاو مهرجویی را امام (ره) از میان انبوه فیلم فارسی ها قابل تامل دانسته اند به معنای تایید کلی مهرجویی است. شما چطور به این سادگی همه گی را تطهیر می کنید؟ به نظرتان در آن فیلمی که آقای کیارستمی بعد از زلزله رودبار و منجیل ساخت چهره ایران خوب نشان داده شده یا در فیلم جاده ها که به کشورش حمله کرده. حالا اگر این جماعت رو دوست داری دوست داشته باش، کسی جلویت را نگرفته اما ساده ترین مسیرش مطالعه چهارتا نقد سید مرتضی آوینی یا مسعود فراستی در مورد این اسطوره هایت است. مطالعه کن عزیزم! مطالعه کن!
  • ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    خیلی آبکی و سراسر عقده بود، دسته بندی هم کوته نظرانه بود برادر، یاداشت های روزنامه شما را اولین بار در بحث نقد فلسفه و عرفان و ارتباط آنها با نهضت حسینی(ع) خواندم، فکر کردم با اندیشه ای فرهیخته که می خواهد فضای یک سویه حق به جانبی جناح های مختلف را به فضایی علمی و گفتمانی و خردمندانه تبدیل کنید روبرو هستم که در آن همه سیاه سیاه یا سفید سفید نیستند. لیکن با اولین مرور بر سایت شما دریافتم که اشتباه می کردم، افسوس که هنوز زود است ایرانیان را باور کردن و راه دراز نپیموده را آغاز کردن، افسوس افسوس افسوس
  • دوست ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    جالب بود مقدمتون حاتمی کیا رو خداحفظش کنه نگاه سلحشور هم امیدوارم سطحی نباشه و اصلاح بشه
  • ۱۰:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    افسوس. خوش به حال شما که عقده ای نیستی، همچین با تبختر دیگران را قضاوت می کنی هر کس نفهمه فکر می کنه ابن سینای کشف نشده ای! بیا پایین برادر با هم کمی پیاده بریم.
  • دنیای قشنگ نو ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    سلام به نظرم نظر آقای سلحشور اصلا سطحی نیست بلکه از این جهت بهش نقد هست که از زمان مناسب و لحن مناسبی استفاده نکرده
  • ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    افرادی همچون آقای فرهادی برای تغییر فرهنگ جامعه و جهت دادن آن به نظیر آنچه که امروز در غرب یا به قول خودشان دنیای آزاد می گذرد، از روش هایی استفاده شده ای که در غرب نتیجه داده است الگو می گیرند. برای نمونه قبح زدایی از رفتار و عدم پایبندی به قوانین مذهبی که در جامعه بصورت امری بدیهی در آمده است که حتی افرادی که با دین مانوس نیستند نیز ناخود آگاه و یا به تبعیت از اکثریت خود را ملزم به رعایت آن می دانند. مثلا در سوئد زنگی مشترک بدون ازدواج از آنجا رواج یافت که نویسنده ای در رمان خود از آن سخن گفت. فرهادی هم در جامعه اسلامی با داشتن نظام اسلامی با چیزی بیش از موضوع اصلی "در باره الی" که همانا زدودن قبح خیانت به نامزد و شریک و همسر زندگی است، نمی تواند شروع کند. http://en.wikipedia.org/wiki/Carl_Jonas_Love_Almqvist#Det_g.C3.A5r_an
  • مجید سانکهن ۲۳:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۹
    0 0
    انفلاب اسلامی نیاز به فرهنگمردی عیار دارد تا علم را خوب بفهمد و حس بومی و شوری شیدایی داشته باشد نسبت به دین و مملکت و با ابزار تولید خوب از حریم ابن مردم بی دفاع در این عرصه فرهنگ دفاع کند /این روز ها بیش از هر زمان جای آقا مرتضی خالی است /هر چند که اگر بود به تیغ متهتکان مقدس نما و متنسکان منورالفکر تن اندیشه اش را تکه تکه می کردند /دم آقای حاتمی کیا گرم و دست آقای میرکریمی درد نکند.یاعلی مدد
  • ناشناس ۰۲:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۳۰
    0 0
    درک شماها از سینما در حد همون اخراجی هاست!!!!!!!
  • ۰۱:۲۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۲
    0 0
    استاد اصغر فرهادی رو در کنار سلحشور ... نگذارید.
  • ۲۲:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۲
    0 0
    میدونم جرات انتشار نظر من رو ندارید اما یک ایرانیم و باز هم میگم اسم استاد اصغر فرهادی رو کنار اسم اقای سلحشور نگذارید.دنیا نخبگان ایران رو بهتر میشناسه و در موردشون قضاوت میکنه شما در حد همون اخراجی ها بمونید.
  • ۰۲:۰۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۳
    0 0
    زنده باد سلحشور البته باید برداشت مضمونی از حرفش داشت یه کم پیاز داغ حرفشو کم می کرد میشد حقیقت عریان
  • ۰۲:۰۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۳
    0 0
    عقده کجا بود عمو؟
  • ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۲
    0 0
    بنظرم مستند «دوپینگی‌ها» جواب خوب و روشنی به همه نظرات شما دوستان داده حتما ببینید
  • ۱۷:۲۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    0 0
    مشرق جان چرا هیچ جا خبری از بردن جایزه گلدن کلوب نمیزنی؟ خیلی داره فشار میاد؟
  • ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    0 0
    چیمیگین شماها؟
  • ۰۰:۵۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۷
    0 0
    واقعا با ایت طرز فکرت برات متاسفم
  • روشنک ۱۳:۲۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
    0 0
    راستی از اون سگ جالبی هم که از همین گلدن کلاپ جایزه برد چیزی ننوشتی
  • علی ۱۰:۳۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۳
    0 0
    درود بر سلحشور

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس