به گزارش مشرق، حجت الاسلام عليرضا پناهيان يكي از منبريهاي سرشناس كشور است كه چند سالي است در دهه اول محرم با حضور در دانشگاه هنر به ايراد سخنراني مي پردازد. مطلبي كه در ادامه از نظرتان مي گذرد چكيدهاي است از سخنان اين روحاني در شب اول و دوم و سوم محرم الحرام.
• توجه به موضوع «هنر و حماسه»، صرفاً به دليل تناسب مكاني اين جلسه با هنر نيست، بلكه به اين دليل است كه هنر، محصول و پديدهاي است كه در زندگي، مصرف روزانه پيدا كرده است. ما اگر هنرمند هم نباشيم، جزء مصرفكنندگان دائمی تولیدات هنری هستیم. زندگی انسان عجین با هنر است، لذا باید مصرفکنندگان هم به اندازه هنرمندان از اين پديده سر در بياورند. دليل ديگر توجه به هنر اين است كه دين ما اساساً پديده زيبايي است و با نگاه زيبايي شناختي بايد به دين نگريست و وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم(سوره حجرات، آیه7) دين زيبا است و انسانها را زيبانگر تربيت ميكند. با استفاده از هنر است که زیبایی دین را میتوان فهمید و به دیگران هم منتقل کرد.
• دليل توجه به حماسه اين است كه اهل هنر بايد از زاويه حماسه و بويژه حماسه حسيني به هنر نگاه كنند تا هنرشان تقويت شود. حماسه مهمترين عامل باقي نگهدارنده قيام امام حسين(ع) است. اگر اين همه غم در كربلا بود، ولي حماسه در كربلا نبود، كربلا فراموش ميشد. اگر اين همه مظلوميت در كربلا بود ولي حماسه در كربلا نبود، كربلا فراموش ميشد. اگر حماسه نبود، مظلوميت به تنهايي تاب نگهداشتن حماسه حسين(ع) را در دل تاريخ نداشت. اگر محبت ما به امام حسين(ع) بود، ولي با شادي و خرسندي ما از حماسه حسيني نميآميخت، ما خود نگهدارنده محرم در دلهايمان نبوديم و آن را سينه به سينه به ديگران منتقل نميكرديم. ما به حماسه حسيني افتخار ميكنيم و حماسه، عنصر كليدي در كربلا است.
• اگر حماسه از زندگي بشر جدا شود، اين بشر، بشري مرده است. سرگرميهاي انسان اگر با حماسه همراه نباشد، مبتذل خواهد شد. حماسه هم لذت مكنون در كربلاست و هم ضرورت جاري در زندگي ما است. اگر از حماسه لذت نبريم، از چيز ديگري لذت نخواهيم برد و به همين دليل لازم است به حماسه و هنر بپردازيم.
• هنر خالي از حماسه، هنر شهوت و جنايت است. هنري است كه موضوع آن نه عاطفه است و نه انسانيت. هنري است كه به هواپرستي و خودپرستي منجر خواهد. اما هنري كه با حماسه آشنا شد، حرفهاي بلندي براي گفتن دارد كرشمههايي كه در سر انگشتان هنرمند بايد اثر هنري خلق كند، اگر ناشي از حماسه باشند، بينياز از بسياري از زخارف دنيا به خلق اثر هنري خواهند پرداخت.
• بچههاي خود را با حماسه تربيت كنيم تا مرد باشند. وضعيت اخلاق در جامعه، با موعظه اخلاقي درست نميشود، با كلاس اخلاق درست نميشود؛ ولي با حماسه درست ميشود. 30 سال است كه از تمام ادعاهاي انقلابيگري و مذهبيگري ما ميگذرد ولي مجالس ماه رمضان يك درصد مجالس ماه محرم رونق ندارد. عبادات و اعتقادات، مانند حماسه تأثيرگذار نيستند. حماسه است كه مردم را در خيمه عبادت جمع ميكند و آدم درست ميكند.
• با توجه به آیه وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات(آیه 55 سوره بقره)، «امتحان با ترس»، هم به عنوان اولين امتحان ذكر شده و هم فراوانترين امتحاني است كه خدا از بشر ميگیرد. بسياري از اوقات خداوند كه ميخواهد ما را امتحان كند، ما را با ترس امتحان ميكند تا ببيند «چه موقع» نميترسيم. در امتحان با ترس، فقر نيست، بلكه «ترس از فقیر شدن» است، مريضي نيست، بلكه «ترس از مريضي» است؛ مرگ نيست، بلكه ترس مرگ است. آشنايي با ابعاد مختلف امتحان با ترس، ضرورت مفهوم مهمي به نام«شجاعت» را نشان ميدهد و شجاعت یکی از ارکان مهم خلق حماسه است.
• در شرايط امروز هر آدم مذهبي با اطلاعاتي كه كم يا زياد دارد، ميتواند در جهان تأثيرات شگرفي بگذارد. جهان به حداقلهاي داناييهاي شما نياز دارد، ولي هر كسي به دنبال كاري و شغلي و درآمدي رفته است. اين زندگي كارمندي، ضدحماسه است و همه را سرگرم كرده است. از خواب و خيال زندگي محدود خانوادگي بيرون بيائيم. شعار از آبادي ايران اسلامي، قديمي شده است. ايران را بدون درست كردن جهان نميتوان آباد كرد. الان يا بايد ريشه ظلم را در جهان كند، يا ظلم جهاني ريشه ما ميكند. البته در اين نبرد، ما جلوتر هستيم؛ ولي حيف است كه در چنين حماسهاي شريك نباشيم. رسالت جهاني خود را بشناسيم. تو مسئوليت داري كه اين حماسه را در جهان رهبري كني. قبل از اينكه حماسه جهاني اسلام سراغ تو بيايد، تو بايد سراغ حماسه جهاني اسلامي بروي، در همه جاي عالم نياز به تو هست. زشت است كه اينترنت باشد ولي جوان ايرانی از دل جوانان شرق و غرب عالم خبر نداشته باشد.
• شجاعت، عنصر كليدي حماسه است و اگر شجاعت از حماسه گرفته شود، بقيه عناصر حماسه، خيلي عامل ماندگاري حماسه نيستند. شجاعت يكي از كليدي ترين مفاهيم انساني است و كليدي بودن آن هم به اين دليل است كه موضوع اول امتحانات الهي است. اولين موضوع امتحانات الهي ترس است و خداوند امتحان ميكند كه ببيند انسان ميترسد يا خير؟ دليل ديگر اهميت شجاعت و نترسيدن، توجه به اين آيه قرآن است كه إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين(سوره آل عمران،175) ؛ كار اين شيطان شما اين است كه دوستان خودش را ميترساند. اگر انسان از غير خدا بترسد ذليل ميشود و اگر از خدا بترسد، قوي ميشود و همه عالم از كسي كه از خدا ميترسد، ميترسند. ولی اگر از شيطان و وعدههايش بترسي، ذليل ميشوي و از همه عالم ميترسي.
• گام اول در نترسيدن اين است كه از بيرون به ترس نگاه كني و متوجه باشي كه خداوند ميخواهد تو را با ترس امتحان كند و هيچ واقعيتي در وراي ترسهاي تو نهفته نيست. خدا هم با اشاره به اينكه ميخواهم با ترس تو را امتحان كنم، كمك بزرگي به موفقيت تو در نترسیدن كرده است.
• گام دوم براي نترسيدن اين است كه شيطان، «دوستان» خودش را ميترساند. مگر شما از دوستان شيطان هستي كه بترسي؟ هر قدمي كه ناشي از ترس ايجاد شده توسط شيطان برداشته شود، قدم اشتباهي است، هر تشخيص و محاسبهاي كه از ترس شيطان انجام شده باشد، تشخيص و محاسبه اشتباه بوده است. هر دلنگراني كه به دليل ترس از شيطان پيدا كرده باشي، باعث آلودگي دل و قساوت دل است.
• اينطور نيست كه هركسي ضعيف و مستضعف شد، مورد توجه خدا قرار بگيرد. بسياري از ضعف هاي ما ناشي از بيديني و بيايماني و ترس و اسارت ما در مقابل شيطان و تحت تأثير ابليس قرار گرفتن است. وقتي خدا ميبيند تو تحت تأثير ابليس قرار گرفتهاي و از دشمن او حساب ميبري؛ غضب ميكند و غضب خدا باعث قساوت قلب تو ميشود. ظاهرا هيچ كاري نكردهاي، فقط ترسيدهاي و چون ترسيدهاي، نور و صفا را از دست ميدهي. بسياري از صفات زيبا در اثر ترس از وجود انسان پر ميكشند. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «لَوْ تَمَيَّزَتِ الْأَشْيَاءُ لَكَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ كَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْكَذِبِ؛ اگر صفات دسته بندي شوند، صداقت با شجاعت و ترس با دروغ همراه خواهد بود.»(غررالحکم/219)
• شجاعت؛ آرامشي ايجاد ميكند كه زمينه ساز خلاقيت ميشود. آدم دست پخت هر كسي را نمي خورد. بايد ديد دست او تميز بوده است يا نه؟ كسي هم كه كار هنري ميكند، آیا بايد روحش تميز است یا نه؟ اگر انسان از هيچ چيز نترسد، آرامتر است. اگر كسي چنين آرامشي را پيدا كرد، با توجه به شغلي كه دارد آن آرامش را در كار خودش به كار ميگيرد. كاربرد اين آرامش در خلاقيت انسان است.
• وقتی در چنين آرامشي، خلاقيتي بوجود بیايد، اثر توليد شده، اثري است كه از جان طبيعت و مغز فطرت گرفته شده است و مكاشفات در چنين شرايطي مطابق با ذات هستي خواهد بود. هنرمند در اين وضعيت، به طور ناخواسته به زواياي عالم دست پيدا ميكند. هر خلاقيتي در اين شرايط، عكسبرداري از فطرت است؛ اين كار، كاری الهي است. يكي از شرايط زيبايي، تناسب با طبيعت است و اگر هنرمندي هنرش با طبيعت يكسان باشد، خيلي هنر داشته است.
• چه عوامل ديگري ميتوانند باعث بروز خلاقيت شوند؟ گاهي عصباني شدن، باعث خلاقيت و توليد اثر ميشود، البته اين اثر اثري غيرانساني است. ترس هم ميتواند عامل خلاقيت شود، چرا كه انسان را وادار به رفتارهايي ميكند كه قبلاً سابقهاش نبوده است. كينه و نفرت هم عامل خلاقيت ميشوند. يكي از كساني كه ناشي از عقدههاي رواني خود، خلاقيتهاي عجیبي داشته است، صادق هدايت است. ظاهر آثارش مانند يك آهنگ و يك موسيقي روان است، ولي مضمون آثارش سرشار از «نفرت از عالم هستي» است.
نداشتن شجاعت علمی، انسان را درجهل فرو میبرد
• شجاعت به انسان قدرت ميدهد و يكي از قدرتهاي موجود در انسان، «قدرت تمركز» است. اگر بخواهي در سر نماز تمركز داشته باشي، كه يكي از قوتهاي روحي انسان است، ترس مانع آن است. جبن و ترس انسان را ضعيف ميكند، وقتي ضعيف شدي، يكي از قوايي كه از دست ميدهي، قدرت تمركز است و تبدیل به آدمی با افکار پراكنده ميشوي.
• براي برخي از كارهاي هنري تمركز بالاتري نسبت به برخي از كارهاي علمي نياز است، و داشتن شخصيت شجاع چنين امكاني را راحت تر فراهم ميكند. پس شجاعت يك مسأله شغلي هم هست.
• اگر كسي در مقام كار علمي باشد، نياز به شجاعت علمي دارد. كسي كه شجاعت علمي ندارد، از ترس اينكه حرفش غلط درآمده باشد، الكي دفاع ميكند و بيشتر خودش را در جهل فرو مي برد. چون ميترسد حرفش را پس بگيرد، بر حرفش استوار باقي ميماند و براي حرفش توجیه ميتراشد و بيشتر از حقيقت فاصله ميگيرد. چون شجاعت علمی ندارد و ميترسد سؤال كند، نادان باقي ميماند.
• ما در زندگي خيلي با اين مفهوم درگير نيستيم كه آيا ما شجاع هستيم يا خير؟ اگر شجاع نيستيم چگونه بايد شجاعت را به دست بياوريم؟ شجاعت نه در متون ديني ما فراواني بالايي دارد و نه در زندگي ما، به عنوان يك مسأله يك نياز و يك درگيري به چشم ميخورد. همانطور كه شجاعت در اخلاق و در روايات ما به عنوان يك فضيلت تحسين شده است، ما هم در زندگي خود آن را تحسين ميكنيم و بيشتر از اين درگير شجاعت نميشويم.
• ولي روي ديگر سكه شجاعت، ترس است كه موضوع بسيار مهمي است كه هم در متون ديني بسيار مورد توجه قرار گرفته است و هم در زندگي ما فراوان يافت ميشود. ترس در زندگي ما فراوان است، ولي انواع و اقسام مختلفي دارد.
• ما بخش هايي از ترس خود را نميبينيم، چون به آن عادت كردهايم و بخشهايي از ترس را بد نميدانيم، چون روحمان با آن عجين شده است؛ در حاليكه همين ترسها كم كم روح ما را سياه ميكند، معنويت ما را ميگيرند و به ما قساوت قلب هديه ميدهند. يكي از دلايل قساوت قلب، ترسهاي كوچكي است كه در زندگي ما بسيار زياد است.
• ترس، خاستگاه انساني دارد كه بايد طبيعت انسان را مطالعه كرد تا ضرورت ريشه كن كردن ترسهاي موهوم و شرك آلود مشخص شود.
• در بررسي انسانشناسانه ترس ميتوان چنين گفت كه انسان دو انگيزه اساسي براي همه حركتها و برنامهريزيهايش دارد: 1. محبت ، 2. ترس؛ اگر چه روي ديگر سكۀ محبت، نفرت است ولي نفرت در زندگي انسان خيلي به كار نميآيد، همانطور كه آن روز سكه ترس هم شجاعت است ولي شجاعت در زندگي خيلي مورد اهتمام نيست. حضرت علي(ع) ميفرمايند: «ضَبْطُ النَّفْسِ عِنْدَ الرَّغَبِ وَ الرَّهَبِ مِنْ أَفْضَلِ الْأَدَب؛ كنترل نفس هنگام دوست داشتن و هنگام ترسيدن، برترين ادب و تربيتیافتكي است.»(غررالحکم/428)
• يكي از روشهاي غلط در تربيت فرزند، ترساندن است؛ ترساندن در سنين خردسالي از چيزهاي موهوم و در نوجواني و جواني با ترساندن از قبول نشدن در كنكور، ترساندن از نداشتن شغل و درآمد و .... مادرها بايد دقت كنند كه بچه را ترسو تربيت نكنند.
• يكي از روشهاي غلط در تربيت فرزند، ترساندن است؛ ترساندن در سنين خردسالي از چيزهاي موهوم و در نوجواني و جواني با ترساندن از قبول نشدن در كنكور، ترساندن از نداشتن شغل و درآمد و .... مادرها بايد دقت كنند كه بچه را ترسو تربيت نكنند.
• محبت (خوب يا بد) نيمي از انگيزههاي انسان را تشكيل ميدهد، ترس هم نيمي ديگر از انگيزه ها را. چه لبخندهاي فراواني كه نه از روي خوش اخلاقي است، بلكه از سر ترس است. چه مهربانيهاي فراواني كه نه از سر محبت، بلكه از سر ترس است. چه حيا و نجابت و تواضعي كه نه از سر حياء و تواضع و نجابت، كه از سر ترس است. بعضيها كه به ظاهر با كلاس و با ادب و مقید به آداب هستند، ميترسند كه نتوانند نزد مخاطب موقعيت خوبي پيدا نكند و آداب را رعايت ميكنند. شايد فکر کنیم كسي كه ادب را رعايت ميكند، دیگران را دوست دارد و آنان را قابل احترام میداند كه ادب را رعايت ميكند، ولي خیلی اوقات اينطور نيست، او از مسخره شدن ميترسد.
• ترسيدن از مسخره شدن عامل بسياري از بيدينيها است. مراقبت کنیم که به دلیل ترس از مسخره شدن، قسمتي از دين را كنار نگذاريم. قرآن ميفرمايد: يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن(یس/30) ؛ تمام انبياء الهي مورد تمسخر واقع شدهاند. در يك نظرسنجي كه در مورد انگيزه كم رنگ شدن حجاب در دانشكدهاي برگزار شده بود، 70 درصد از كسانيكه حجاب آنها در دانشگاه كمتر شده است، علت آن را ترس از مسخره شدن اعلام كردهاند. اشتياق به گناه يا ميل به شهوتراني در بسياري از موارد عامل بيديني نيست، بلكه غالباً ترس از تمسخر عامل بسياري از بيدينيها در جامعه است.
• اگر قرار باشد مملكتي از دشمنانش نترسد، تك تك آدم هايش نبايد بترسند و شجاعت داشته باشند. ما در جامعه فعلي خود، علي رغم تمام مشكلاتي كه داريم، اما جامعه خيلي خوبي در اين زمانه داريم. در حالی که ترس يكي از عوامل مهم سيطره يهود بر كشورهاي غربی است. یا مثلاً ترس از پليس در غرب باعث رعايت نظم در رانندگي شده است. در روايات ما يكي از ريشههاي ترس را قمار كردن دانستهاند كه متاسفانه در غرب رواج فراوان دارد.
• نجات اين انسان ها كار شما جوانان است. 99درصدي كه در غرب قيام كردهاند، تشنه عنايت شما هستند. اينكه يك درصد حاكم در غرب اين همه با شما دشمني ميكنند، علتش اين است كه ملتها را بيدار نكنيد، كه البته بيدار كردهايد. در اين بازي دومينو كه با پيروزي انقلاب اسلامي شروع شده، غرب فهميده است كه اين بازي تا آخر ادامه مييابد و آخرين مهرههايي كه به زمين ميافتد در خود آمريكا خواهد بود. بدون اينكه ماها كاري كرده باشيم، اين بيداري ايجاد شده است، درحاليكه هر كدام از ما بايد يك سفارتخانه در دل مردم مغرب زمين داشته باشيم.