بابایی مردی بود که اگر کشته یکی از جنگ های تجاوزکارانه آمریکایی و سربازی با شهرتی بسیار کم تر از این ژنرالی که هست، سازنده حماسه "نجات سرباز رایان" خوب می دانست چگونه او را به تصویر بکشد.

گروه فرهنگی مشرق- باید بیست و پنج سالی از شهادتش بگذرد تا از میان هزاران موضوع خانوادگی و عشقی، تلویزیونی که روزگاری قرار بوده است دانشگاه عمومی باشد... تصحیح می کنم! اصلا نیازی نیست تا دانشگاه عمومی باشد و صبح تا شب مانند چهار شبکه تلویزیونی داخلی روباه پیر که این روز ها بحث اش داغ داغ است، برای ارتقاء دانش عمومی مردم برنامه آموزشی پخش کند، اگر به اندازه یکی از استودیو های سرگرمی (یا به قول فرنگی اش اینترتیمنت) هالیوودی هم شعور در برخی برنامه سازان بود، به خوبی در می یافتند که نمی شود از کنار این همه اسطوره که داستان زندگی شان این روزها تنه به افسانه می زند به راحتی گذشت و فیلم و سریال مردم پسند و پر بیننده و از همه مهم تر جهانی نساخت.

اما اینجا ایران است؛ اگر در آمریکا پس از سال ها از یک قهرمان پوشالی و کارتونی در دوران جنگ جهانی دوم، "کاپیتان آمریکا"، در سال 2011  فیلمی سینمایی می سازند و پایان بندی اش را طوری ترتیب می دهند که در آن،  توی مخاطب شیرفهمت شود این داستان ادامه دارد؛ در ایران در بحبوحه جنگ و در حالی که همه چیز باید برای تهییج مردم آماده شود، چندین سال بودجه صدا و سیمای انقلاب به حلقوم پروژه ای ریخته می شود که کارگردان پاریس نشین آن قلبش برای دوران قاجار و نوستالژی های آن تنگ شده و هزینه این دلتنگی را مردم ایران باید بپردازند تا خواب آشفته آقای کارگردان[ماجرا مربوط به سریالی است که احتمالا مخاطبان دهه شصت صدا و سیما آن را به یاد دارند.]، با اندکی ته مایه تاریخی، قالب عصر جمعه‌ها شود و هنوز هم که هنوز است برای بارها و بارها میهمان آنتن ها شود و الخ.

اما در این سوی ماجرا بعد از بیست و پنج سال عباس بابایی باید با هیبتی به تلویزیون ایران بیاید، که به لباس کودکی پنج ساله بر اندام مردی کامل می نماید. به قول شیخ رساله "شوخ و شیخ" داستانی خنده دار است اگر گریه امان دهد![اولین رساله ای که در عهد قاجار در نقد مدرنیته نوشته شد و در آن شیخی طرفدار سنت با شوخی مدهوش فرنگی مآبی جدل می‌کند.]

داستان زندگی عباس بابایی اگر همان چیزی است که جمعه شب ها از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود که حق بود اگر تا بیست سال دیگر هم به این فرد پرداخته نشود، چرا که اساسا بابایی "شوق پرواز" آنقدرها هم جذابیت دراماتیک برای روایت ندارد. او آدمی است معمولی، با کمی ریشه های مذهبی، عاشق می شود، ازدواج می کند و البته شاگرد اول درس خلبانی نیز هست و همین. احتمالا در قسمت های آینده مانند قسمت های قبل سخنرانی خواهد کرد و در نهایت در اوج داستان به شهادت می رسد.



گذشته از این که آنهایی که اندکی تامل در زندگینامه شهدای جنگ داشته باشند خوب می دانند قطعا این داستان عباس بابایی،فرمانده عملیات نیروی هوایی نیست، اگر هم چنین باشد، چنین روایتی تنها نشان دهنده سر هم بندی شدن یک اثر دراماتیک است و بس.


شوق پرواز کلاژی است از چند تکه روایت و خاطره که به مدد چند شخصیت خیالی در امروز روایت می شود. شخصیت هایی که هیچکدام باعث همذات پنداری مخاطب نمی شوند. آنقدر نچسب و شعاری از آب در آمده آمده اند که حسرت بر جان مخاطب می ماند که ای کاش این فیلمنامه یک بار بازنویسی می شد تا شاید کمی از این تکه تکه‌گی و آشفته بودن، بیرون بیاید.

اگر قرار به تفکیک باشد این سریال که متاسفانه دست کم پانزده سالی دیر آمده است از هر دو بال می لنگد، نخست بال داستان و دیگری آنچه که از پشت دوربین بیرون آمده است که بخش تصویری محسوب می شود.

 

زاویه داستان؛قصه ای خانوادگی درباره خلبان افسانه ای

سنگ بنای این نوع روایت را درباره مشاهیر، اولین بار حبیبه جعفریان در کتاب هایی که انتشارات روایت فتح با موضوع زندگی سرداران شهید به روایت همسر، منتشر کرد، گذاشت. این کتاب ها در سال های ابتدایی دهه هشتاد جزء پر مخاطب ترین آثار دفاع مقدس محسوب می شدند و پس از چندی به نوعی سبک تبدیل شدند. گلستان جعفریان، هم که خواهرش را در تهیه این آثار یاری می داد مدتی بعد، خود دست به قلم گرفت و در نشریه سوره حوزه هنری آن دوره، درباره چند سردار شهید، از جمله شهیدان آبشناسان و کلاهدوز و چند نمونه دیگر تک نگاری هایی را انجام داد و این گونه بود که کم کم این سبک به نوعی گسترش پیدا کرد و البته تبدیل به مجموعه هایی شد که نشر ساقی، وابسته به روایت فتح هنوز هم آنها را منتشر می کند.

اینکه روزنه‌ای جدید به زندگی سرداران و اسطوره های جنگ تحمیلی باز  شده بود و از دریچه ای نو به زندگی کسانی که قرار بود سمبل سبک زندگی انقلاب اسلامی باشند نگریسته شده ؛ از این زاویه،این اتفاق، نوعی رویش محسوب می شد. با این حال این رخداد مثبت، پس از اندک زمانی، آنقدر دچار افراط شد که از مسیر تعادل خروج کرد.

پر مخاطب بودن سبک جدید، سبب شد تا دیگر روایت گران ناخودآگاه به سمت این نوع از روایت رفته و کم کم در برخی از موارد روایت همسر شهید تبدیل به تنها روایت موجود و مورد استناد و به عبارتی مهم ترین زاویه دید، شود. این در حالی بود که در ابتدا انتخاب این زاویه دید، تنها از آن جهت که نگاهی ویژه به قصه زندگی شهدای دفاع مقدس خصوصا سرداران شهید است، مورد توجه قرار گرفت. قاعده از این قرار است که یک رزمنده در دوران جنگ معمولا کمترین زمان خود را در میان خانه و خانواده می گذراند و با این وصف چگونه می شود از دریچه این زمان کوتاه روایتی دقیق از چهره این رزمنده ارائه کرد. اما عطش مخاطب، که در دهه اخیر بیش از هر چیز تبدیل داستان زندگی اسطوره ها به ملودرام های عاطفی را می پسندید کار خودش را کرده بود و ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

با ادای احترام به تمام شیرزنانی که در مقام همسری سرداران شهیدی همچون عباس بابایی و دیگران برای خانواده هایشان هم مرد بودند و هم زن! و درست در شرایطی که کم نبودند زنانی که به بهانه خانه و خانواده مردان خود را از میدان های جهاد دور نگه می داشتند پشت و پشتیبان شیرمردان خود بودند، باید گفت متاسفانه چنین بیماری بر روایت سریال" شوق پرواز" نیز سایه افکنده است. به عقیده نویسنده این سطور قطعا حق این است که سریال هایی مجزا به داستان زندگی همسران شهدای بزرگواری همچون شهید بابایی و دیگران ساخته شود و از زاویه دید آنها به زندگی همسران شهیدشان بپردازد؛ چنین اثری می تواند به عنوان یکی از ملودرام های موفق تلویزیون ایران که رنگ انقلاب اسلامی نیز دارد محسوب شود، اما چنین سریالی دیگر قصه بابایی یا بهتر بگوییم همه قصه بابایی نخواهد بود.

البته نباید از حق گذشت که در این سریال تا حد امکان همسر شهید، تنها به عنوان راوی حضور دارد اما جنس داستان همان گونه که در تیتراژ نیز به آن اشاره می شود، یک عاشقانه است - هر چند آنگونه که در ادامه اشاره خواهیم کرد عاشقانه نیز نیست- یک داستان خانوادگی است که می شود برای یک بنا، نجار یا آهنگری که در دوره ای زیسته، طرحش کرد و همین. با این وصف، آیا می توان بعد از بیست و پنج سال تنها همین داستان را درباره افسانه‌ای ترین خلبان نیروی هوایی ایران قبول کرد؟

پس از بیش از دو دهه تنها یک روایت خانوادگی درباره عباس بابایی؟ درباره خلبانی که یکی از زبده ترین خلبانان نیروی هوایی کسی که توانسته بود اخلاق و فن جنگ را با هم پیوند زند؟

 

پرداخت فیلم؛ شخصیت هایی بر روی سطح؛ ماجراهای ابتر

وقتی زاویه داستان، یک زاویه خانوادگی انتخاب می شود به اندازه کافی دست فیلمنامه نویس بسته شده است، اما باز هم کم نیستند کسانی که می توانند از دل داستانی محدود، فیلمنامه ای خوب و خوش ساخت بیرون بکشند،آنچه البته سریال "شوق پرواز" از آن بی بهره است. شاید قضاوتی تا این حد تند درباره این سریال آنهم در اولین نقد ها کمی بی انصافانه به نظر برسد، اما با وجودی که از ابتدا و در همان قسمت اول به نظر می رسید این مجموعه احتمالا باید چگونه کاری باشد، همچنان صبر کردیم تا چند فصل از قصه پیش رفته و مجبور نباشیم با شک و تردید درباره این سریال سخن بگوییم.

در تیتراژ "شوق پرواز" اگر چه، چند نام آشنا در میان پدید آورندگان فیلم نامه دیده می شود، اما بر اساس همین تیتراژ فیلمنامه نهایی دست پخت یدالله صمدی کارگردان مجموعه است.

صمدی کیست؟ سایت سوره سینما به عنوان مرجع سینمایی درباره او می نویسد:" يدالله صمدي متولد 1331 مراغه است. وي فعاليت سينمايي را سال 1351 با فيلم "تختخواب سه نفره" به كارگرداني نصرت الله كريمي به عنوان دستيار كارگردان آغاز كرد. از فعاليت هاي اخير وي مي‌توان به رياست كانون كارگردانان و مدير عامل خانه سينما اشاره كرد."

صمدی در سال های پس از انقلاب نیز بیش از ده فیلم سینمایی را کارگردانی کرده است؛ در تلویزیون نیز شاید مشهورترین کارش  مجموعه ای بود که چند سال پیش درباره غیاث الدین جمشید کاشانی، منجم ایرانی عصر "الغ بیک" به روی آنتن رفت، به هر حال هر چه هست صمدی را نمی توان یکی از کارگردان های ویژه ساز صدا و سیما دانست و این خود پیش قراول آن چیزی است که ما پشت صحنه تولید این سریال را در آن مقصر می دانیم؛ یعنی ارزان سازی!

شاهد دیگری که بر این مدعا وجود دارد، غیر از صاحب نام نبودن کارگردان اثر و ضعف فیلمنامه که عاری از ویژگی های یک فیلم نامه مانند پختگی شخصیت ها و محکم بودن ساختار و جفت و جور شدن ماجراها، فقر امکانات و صحنه پردازی است.این سریال درباره خلبان گران ترین پرنده نیروی هوایی یعنی اف 14 است، اما به نظر می رسد برآورد های آن حتی از سریال کم مایه "ستایش" که داستان دست چندمی فارسی- هندی را به تصویر می کشید کمتر باشد و اگر نه، چیزی در همان حدود است. نماهایی که از درون و بیرون هواپیما های در حال پرواز گرفته شده  تنها برای خالی نبودن عریضه است و چیزی به کار اضافه نمی کند و به این اضافه کنید به بی ماجرایی داستان که اساسا نیازی به خرج کردن پول ندارد.


سریال یدالله صمدی نه تنها به ماجرا ها نمی پردازد که از آنها فرار می کند؛ نمونه آن را می توانید در کش و قوس های انقلاب دید، کل ماجرا به روایت سر هم بندی شده از شرکت عباس بابایی در یک جلسه مذهبی و یکی، دو گفت و گو با دوستانش و دست آخر تصاویری آرشیوی از انقلاب محدود می شود. قصه عباس آباد و خدمات بابایی برای محرومان اطراف اصفهان نیز همانگونه است. که تنها چند نما از ورود و خروج بابایی به روستا و در نهایت نریشنی که بر روی این تصاویر می آید به نمایش در می آید و بابایی اتو کشیده، به این روش به محرومان کمک می کند.

از همه نچسب تر بخیه درشت لیلی غفوری و نامزد آنچنانی اوست که قرار است خلاء های بزرگ داستان را پر کند و آن را به امروز پیوند بزند.باید پرسید نظر نزدیکان مدیران صدا و سیما در باره این سریال چیست، مطمئنا برخی از مدیران سیما مدعی نیستند که دختران پسران امروزیشان با دیدن این سریال مانند لیلی غفوری دچار تحول روحی شده و به قول شخصیت لیلی-ستاره اسکندری- ناگهان دچار علاقه و عشق شدید به خاکشان شده اند و مبهوت زندگی شهیدی مانند عباس بابایی به روایت یدالله صمدی!

سخن آخر اینکه؛ ای کاش مدیران صدا و سیما حالا که پس از دو دهه محض پر کردن بیلان کار هم که شده می خواهند درباره اسطوره های جنگ فیلم بسازند، تنها به اندازه قصه های عشقی که میلیاردها تومان پول بیت المال خرج تولیدشان می شود تا باصطلاح مردم را از ماهواره ها دور کند، برای بزرگ مردانی چون عباس بابایی همت کرده و به داستان زندگی بابایی در حد قصه موهوم و ضد انقلاب و دفاع مقدسی "ستایش" اهمیت بدهند.


این همان عباس بابایی است که برای هدف قرار دادن یک پل در خاک دشمن آنقدر صبر کرد تا یک گاری از روی آن بگذرد، نکند که خونی به ناحق ریخته شود و این هم اوست که بعد از شهادتش در مسجدی در اصفهان بیش از هر کسی، روستائیان و کشاورزانی دیده می شدند که عباس برای دروی محصولشان داس به دست گرفته بود و یا سقف کومه هایشان را کاهگل کرده بود، عباسی که تا به امروز چندان نشانه ای از او در این سریال ندیده ایم.

بابایی مردی بود که اگر کشته یکی از جنگ های تجاوزکارانه آمریکایی و سربازی با شهرتی بسیار کم تر از این ژنرالی که هست، سازنده حماسه "نجات سرباز رایان" خوب می دانست چگونه او را به تصویر بکشد؛ اما چه می شود کرد که "پایداری آنها در باطلشان و سستی شما در حقتان، دل را می میراند و اندوه را تازه می گرداند!"[گوشه ای از خطبه جهاد؛ نهج البلاغه]

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 55
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • ۱۲:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    اتفاقا شهید بابائی برای مردم ایران کاملا شناخته شده است ولی خلبان هایی در جنگ شهید شده اند که برای همیشه گمنام بوده و باقی خواهند ماند.
  • ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    احسنت
  • ۱۲:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    3 0
    متاسفانه فیلم شوق پرواز حق مطلب رو خوب ادا نکرده.واقعا ضعف در پرداختن به داستان و ضعف فیلم نامه و کارگردانی مشهوده.موسیقی فیلم که دیگه خیلی نامرتبطه با موضوع ها و داستان.کاش اون همه بودجه و خلاقیت که صرف فیلمهای پوچ میشه صرف فیلم شهدا میشد
  • ۱۲:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    1 0
    کاملا درست گفتید عزیز. اما کار خوب ساختن، فقط به پول نیست؛ کارگردان خوب، کارفرمای خوب و از همه مهم تر بستر و زمینه اجتماعی مهیا می خواهد برادر. هرچه کارگردان نسبتاَ خوب هست که فراری می دهید یات ذوق و شوق ساختن ندارند، فضای شکوفایی خلاقیت و رقابت هم خودتان بهتر می بینید. فرج و مسعود بمانند و فیلم بسازند.
  • ۱۲:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    سریال بدی نیست ولی میتونست بهتر وقوی ترباشه اینطوری منصفانه تره
  • حسین ۱۳:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    جانا سخن از زبان ما می گویی...
  • رضا ۱۳:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    با سلام آشنایان قزوینی ما تعریف می کنند که خانم حکمت از همان اول چادری بوده اند اما در سریال خلاف این مشاهده می شود.
  • دانشجو ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    به نظر من( که البته شاید فکر کنید تند میگم، ولی عین واقعیته،) باید بگم که این فیلم جز خیانت به شهید بابایی و امثال شهید بابایی چیز دیگه ای نیست اگه هرکی زندگی نامه شهید بابایی رو هم بخونه می فهمه که این فیلم از اون خاله بازی که یک بچه 5ساله می کنه مسخره تره چون حتی یک هزارم عظمت شهید رو هم نشون نداده در آخر هم می تونم بگم آقایون یا وارد این کار نشن یا اگه میشن یک کاری بسازن که هرکی میبینه چیزی جز آفرین به سازنده نثار نکنه چون در غیر اینصورت نه تنها کسی با این ملکوتیان اشنا نمیشه بلکه دیگه...
  • ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    چون برای شما شناخته شده!!!؟؟؟ دلیلی نمیشه که برای همه شناخته شده باشه
  • بنده خدا ۱۴:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    اصلا من نمي دانم چرا اين سريال نبايد مستقيما به شهيد بابايي بپردازد. مگر شكل روايتي داستان چه برتري بر شيوه نشان دادن سير زندگي شهيد داريد؟آيا بهتر نبود كه اين سريال به سبك مثلا سريال در چشم باد ساخته مي شد. واقعا روايتداستان زندگي يك نويسنده در كنار اين داستان لزومي داشت؟
  • سوره ۱۵:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    خدا خیرتان دهد. حرف دل ما را زدید. من بعنوان یک جوان قسمت اول مجموعه را که دیدم از دیدن بقیه اش منصرف شدم. حتی فکر میکنم مجموعه جاودانگی که اخیرا در مورد شهید تندگویان در حال پخش است خیلی از شوق پرواز قوی تر عمل کرده است. یا علی!
  • ۱۵:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    شما را به خدا خواهش مي كنم در كاري كه سواد و مهارت آن را نداريد واريد نشويد اين چه نقدي است . يك نقد يك طرفه و سرشار از عقده ها و حرف هاي در دل انده اين نقد نيست . اگر مي خواهيد نقد كنيد منصف باشيد اوصل نقد فيلم را بدانيد . خواهش مي كنم
  • ۱۵:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    من کتاب خاطرات بابایی رو خوندم و میدونم درد این نویسنده چیه. نقد بسیار وارد و منصفانه ای است. راستش را بخواهید بنده به عنوان یکی از علاقمندان شدید سرلشکر بابایی حالم از دیدن این سریال و ضعفها و بی محتوایی آن و اجحافی که در حق بابایی کرده به هم می خورد. آقا این صدا و سیمای ما نمیشه بیزحمت همون "ستایش" بسازه و کاری به این اسطوره ها نداشته باشه؟
  • ۱۵:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    تعهد تعهد تعهد!!!کیمیایی که در سینما وتلویزیون یافت نمیشود!در ضمن نردبام اسمان که مربوط به غیاث الدین بود کار لطیفی است
  • ۱۵:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 1
    صدا و سيما با اين سريالهاي درپيتش(به جز چند نمونه انگشت شمار كه آنهم به همت بچه حزب اللهي ها ساخته شده) به جز خراب كردن سوژه هاي ناب انقلاب هيچ هنر ديگري ندارد......اينها سوژه خراب كنند نه كارگردان....والسلام....
  • علیرضا ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    همه تون نشستید کنار گود و می گید لنگش کن! برید از خود صمدی بپرسید برای ساخت همچین سریالی چه خون دلی خورده
  • امین ۱۵:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    نابغه!این سریال را بنیاد شهید ساخته نه صدا و سیما!
  • ۱۶:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    دوست عزیز، این یادداشت است نه نقد!
  • ۱۷:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    بدتر!
  • ۱۷:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    مگه صمدی فیلم سازه!
  • محمد ۱۷:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 2
    تنها خلبانی که بعضی وقتها قبل ازپرواز با F14چرخ جلویی هواپیما را مثل اسبها بلند میکرد
  • یوسف ۲۰:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    عزیزم وقتی خانم حکمت خودش زنده است بهتر میتونه نظر بده چادری بوده یا ....
  • جمال ۲۰:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    صدا وسیما چیش خوبه تا سریالاش خوب باشه به خدا دوست و دشمن از دست صدا وسیما نالانند من خودم احساس میکنم تلویزیون بیخودی خریده ام
  • ۲۱:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    کاملا درسته. سریال شهید بابایی اصلا حق مطلبو ادا نکرده. همه چیزش تو ذوق می زنه. فضاسازی غیر قابل باور، ریتم کشدار و داستان نه چندان مربوط و... . علی حاتمی که کمی بی انصافی در حقش کردید حداقل برای آنکه داستان بقول شما قاجاری اش باور کردنی بشود، شهرک سینمایی به آن عظمت را ساخت!
  • هم وطن ۲۲:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
    0 0
    نقدتون نسبتا خوب بود ولی معیار فیلم دفاع مقدسی ما قطعا فیلم نجات سرجوخه رایان نیست و نباید باشد... برای نقد نباید یک معیار اشتباه دست گرفت..
  • آرین ۰۰:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    من وقتی شنیدم این فیلم شروع شده با وجودی که از عوامل اش حدس میزدم چی باشه کلی ذوق کردم با تمام وجود تلاش کردم ببینمش اما نشد که نشد! اصلا نمیتونم تحملش کنم!! مزخرف ساخته رفته پی کارش. حیف شهید بابایی
  • ۰۶:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    نقد غیر منصفانه ای بود؛ تا این حد هم که شما میگید کاری بدی نشده.
  • ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    اگه می خواهیم که گوشه ای از عظمت این شهید عزیز رو درک کنیم سری به کتاب پرواز تا بینهایت بزنیم و چند صفحشو ورق بزنید . من انصافا بعضی وقتها که یادم می افته متن کتابو تنم می لرزه و اشکم در می یاد. واقعا این فیلم ساختن ها بیشتر شبیه فیلمهای رمانتیک هست تا فیلم در مورد یه همچین شهید با عظمتی. خدایا ما رو رهرو واقعی شهدا قرار بده.
  • عمو ۰۹:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    یه نگاهی به چیزی که نوشتی بکن لطفا. جدا مثلا کدوم یکی از اونایی که مشت مشت خلاقیت داره از دماغ و دهنشون میریزه بیرون و ما فراریشون دادیم رفتن حاضرا برای عقیده بابایی و امثال اون فیلم بسازن؟ کدومشون جدا؟ سازنده جدایی نادر از سیمین؟ این حرفت مثل فحش به شعور مخاطب میمونه
  • مسعود ۱۱:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    نكاتي كه شما گفتيد براي ساخت فيلم جهاني است. خب ساده است. ما اصلا نمي خواهيم فيلم جهاني بسازيم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
  • ali ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    شهید بزرگوار بابایی خیلی بزرگتر از اونیه که توو این سریال اومده.اهل تعزیه و شبیه خوانی بوده وبا پدرش هر سال در عاشورا به این کار اهتمام داشته در نقش ابوالفضل العباس.ولی در سریال هیچ اشاره ای به این موضوع نشده!1
  • مصطفی دارابی ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    سال 76 بود که اولین بار اسم شهید بابایی رو شنیدم وقتی کتاب خاطراتش یعنی پرواز تا بی نهایت به دستم رسید شروع کردم به خوندنش اما هر خاطره ای رو که می خوندم ذره ذره به شهید بابایی نزدیکتر می شدم کم کم احساس می کردم که دارم با شهید بابایی زندگی می کنم. اون موقع تو بحران روحی بودم اما شهید بابایی دست منو گرفت و بهم قوت قلب داد و من رو از تاریکی و تنهایی نجات داد. اون قدر منو مدیون خودش کرد که در دهمین سالگرد شهادتش یعنی 15 مرداد 77 سوار اتوبوس شدم و به سر مزارش پشت امامزاده حسین قزوین رفتم و کلی باهاش درد دل کردم. روح شهید بابایی اونقدر بزرگه که همین الان همونطور که خدا تو قرآن گفته زنده است و ناظر ماست.اگه بخواهیم باهاش ارتباط برقرار کنیم می تونیم. همون سال به طور اتفاقی یه بار که به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رفته بودم پسر شهید بابایی رو اونجا دیدم و نشستم باهاش صحبت کردم و ازش خواستم که از شهید بابای برام بگه اما اون از شهید بابایی چیز زیادی نمی دونست چون فقط هشت سالش بود که شهید بابایی شهید شده بود. ولی عجیب تر از اون این بود که می گفت دوست نداره از شهیدبابایی زیاد بدونه. خلاصه از صحبتم با حسین بابایی چیزی بیشتر از اونچه که تو کتاب پرواز تا بینهایت خونده بودم دستگیرم نشد. اما یه چیزی رو خوب فهمیدم. فهمیدم که برای شناختن یک شهید حتی شهدای معمولی چه برسه به شهید بابایی نباید سراغ زن و بچه اون شهید رفت. چون شهدای ما تو میدان جنگ به اون عرفان بالا می رسیدند نه تو خونه میون زن و بچه. وقتی تو همون سال 76 روایت فتح مجموعه سردار خیبر رو درباره شهید همت ساخت و تو اون مجموعه با همسرش هم مصاحبه هایی انجام شده بود باز همین سوال در ذهنم شکل گرفت که مگه میشه شهید همت رو از زبان همسرش شناخت تا اینکه همون سال وقتی جریان دوم خرداد شکل گرفت و همه دیدند که همسر شهید همت از طرفداران جدی جریان دوم خرداد شد. این موضوع برام ثابت کرد که شهدا هم میون ما آدمهای معمولی زندگی می کردند و دلیلی نداره که زن و بچه های اونها مثل اون شهدا باشن. پس بررسی سیره و روش زندگی شهدا از طریق خانواده های اونها راه غلطیه. یادش به خیر مجموعه سیمرغ که درباره شهید شیرودی و کشوری بود. اون مجموعه به خوبی تونسته بود سیر و مراحل تکامل معنوی این دو شهید رو به تصویر بکشه. توی اون مجموعه همسر و بچه های اونها کمترین حضور رو داشتن که به واقع هم همین طور بود. با دیدن اون مجموعه بیننده میدید که چطور مرحله مرحله یک انسان رشد معنوی پیدا می کنه از دنیا تا ملکوت اوج میگیره اما تو سریال شوق پرواز چه ویژگی از شهید بابایی تا حالا دیدیم که با بقیه آدمهای معمولی فرق داشته باشه. آخه شهید بابایی که یک شبه به اون عرفان نرسید که خدا فرشته هایی رو به جاش بفرسته تا به نیابتش حج به جا بیارن. اگه شهید بابایی اینه که تو فیلم نشون میده پس چرا همه اونهایی که یک برخورد باهاش داشتن شیفته اش می شدن. آقای کارگردان فیلم تو سایت شوق پرواز گفته که میخواسته بگه شهید بابایی هم یه آدم زمینی بوده. آره من هم قبول دارم شهید بابایی یه آدم زمینی بوده اما تا آخر زمینی نمونده بلکه پله پله بالا رفته تا به خدا رسیده. این طور که تو فیلم نشون میده تا بعد انقلاب هیچ ویژگی برجسته ای جز مهارت خلبانی و بعضی اخلاقهای خوب نداشته پس چطور تونسته کارهایی بکنه که هیچ کس حتی تو اون فضای معنوی زمان جنگ نمی تونست بکنه هم تو بعد جنگ و هم برای مردم عادی. ای کاش این سریال ساخته نمی شد تا برای همیشه می تونستیم ادعا کنیم که شهید بابایی رو جز با دل نمیشه شناخت. البته هنوز هم نمیشه شناخت. اما هر کسی از ظن خودش اومده سراغ شهید بابایی و خواسته اون رادمرد بزرگ رو بشناسه. اشکالی نداره ساخت این سریال بدتر از فیلم بهروز افخمی از امام خمینی نیست. که وقتی شنیدم این آدم میخواد از امام فیلم بسازه برای مظلومیت امام آهی از ته دل کشیدم که حتما اشکال از ما حزب اللهی هاست که بهروز افخمی میخواد از امام ما فیلم بسازه. اما آیندگانی خواهند آمد که شهید بابایی و امام اونها حضرت روح الله رو بشناسن و راه اونها رو مثل خودشون ادامه بدن امضا طلبه بسیجی از قم
  • ساجده ۱۸:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    برادر طلبه ام، از شما توقع داشتم با بینش عمیق تری به موضوع نگاه کنید؛ انحراف بعدی تعداد اندکی از خانواده های شهدا را نباید به حساب همه خانواده های شهدا گذاشت. ضمناً شهدای عزیز، همه زندگی را عرصه جهاد اکبر و مجاهده با نفس می دانستند، نه فقط میدان نبرد نظامی را. آنچه شهید را به مقام شهادت می رساند، طاعت الهی و عبودیت خالص او در همه مراحل زندگی از جمله زندگی خانوادگی و اجتماعی است. برای درک بهتر نقش همسران شهدا در عروج ملکوتی شهیدان عزیز، شما را به این جمله معروف از امام راحل ارجاع می دهم که فرمود: از دامن زن مرد به معراج می رود. والسلام علیکم ورحمة الله خواهر شما از لبنان
  • ۲۳:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
    0 0
    پ ن پ ده نمکی و سلحشور فیلمسازند!
  • پیمان ۱۲:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۴
    0 0
    این سریال خیلی خیلی بد ساخته شده خود شهید اینهمه به فکر بیت المال بوده اونموقع برا ساختن سریال زندگیش بیت المال حروم شده
  • میلاد پسندیده ۱۴:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۴
    0 0
    سپاس... حرف دل ما را زدید
  • مجيد ۱۲:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۶
    0 0
    بابا بازم دم سريال سيمرغ گرم. من كتاب پرواز تا بينهايت را 5 بار خواندم آنهم در دهه 70. اين سريال مزخرف ترين و ساده ترين برداشتيه كه ميشود در مورد اين شهيد بزرگوار داشتو برنامه زنده بعد از سريال كه در مورد شخصيت اين شهيده صد برابر بهتر از خود سرياله!
  • رضا ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۷
    0 0
    نه باباااااااااااااااااا
  • مخاطب ۱۸:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۷
    0 0
    سلام شب خوش لطفا جهت استحضار مخاطبان خود این مطلب را هم در سایت خود منتشر کنید تا مخاطبان با مقایسه هر دو مطلب به واقعیت و حقیقت پی ببرند. http://www.shogheparvaz.tv/component/content/article/79-reviews/1050--lr-.html
  • بهنام ۰۰:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۹
    0 0
    به نظر من همین که این فیلم باعث شده شما بیاین اینجا در موردش نظر بدین و درموردش باهم بحث کنین موفق بوده، من کسانی را میشناسم که از دفاع مقدس و شهدا خوششون نمیاد ولی این سریال باعث شده دیدگاهشون عوض بشه حتی اگه اول به خاطر بعضی از بازیگرای سریال اونو تماشا کردن.
  • محمد-عاشق پرواز ۰۱:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۹
    0 0
    واقعا چرا اینقدر فهم مخاطبان را پایین می بینند؟ در قسمت پانزدهم این سریال،در یک صحنه فرمانده پایگاه هشتم شکاری در حال تشریح عملیاتی مهم برای شهید بابایی است که تلف زنگ میخورد و فرمانده که گوشی را برداشته رو به شهید بابایی میکند و میگوید:فراموش نکن این یک عملیات کاملا محرمانه است. آخر یک سرهنگ ارتش اینقدر ساده و کند ذهن است که گوشی تلف را برداشته و از محرمانه بودن یک عملیات صحبت کند؟آن هم در شرایط حساس جنگ؟؟؟؟؟
  • ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    كسي مجبورش نكرده كه بره اين فيلم رو بسازه !! هر كي خربزه مي خوره پاي لرزش هم ميشينه!!
  • ۱۵:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۳
    0 0
    عادت داريم به تيكه هاي مردم كه فرزند جانبازه اينم روش
  • ریحانه ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    سلام! خدایی انصاف هم خوب چیزیه! جاودانگی واقعا مسخره بود...
  • ریحانه ۰۸:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    سلام! انصاف هم خوب چیزیه... خدا انشاءالله به همه بدهد...
  • ریحانه ۰۸:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    سلام! انصاف... علیکم بالانصاف! بابا دیگه موسیقی اش خوبه! آخه چرا وقتی از یک چیز بدتون می آید، با تریلی 18 چرخ از روش رد می شد.... عجب!
  • علي كدخدايي ۱۳:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۷
    0 0
    بنام خدا شهداي ما نياز به بزرگنمايي ندارند آنها به اندازه‌اي بزرگ هستند كه در ذهن حقير دشمنان ما جا نگرفته و نخواهند گرفت . عظمت آنها به طور واقعي است نه با ساخت فيلم و سريال بخواهيم آنها را بزرگ كنيم. آمريكائيها به اندازه اي حقير هستند كه نياز دارند با ساخت فيلم سرجوخه رايان خودشونو بزرگ نشون بدن ليكن اگر ژنرال رايان هم بود يه تار موي شهداي ما هم نبوده و نيست. براي شما و تحليلتون متأسفم
  • ۱۶:۰۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۲
    0 0
    من هیچ وقت نفهمیدم معیار درست از نظر شما چیه وقتی فیلم سرجوخه رایان رو اشتباه می دونید.
  • کمیل ۱۷:۴۶ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۲
    0 0
    از بازی خوب آقای حسینی سپاسگذارم لحظات زندگانی آن سرداربزرگ را خوب به مخاطب منتقل میکند با سرداران شهید مشهور گردد/هرچند از لحاظ ارائه کلی فیلم حرفها بسیار است ....
  • ناشناس ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۷
    0 0
    زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا خود کمتر از شهادت نیست . تشکر از همه برادران زحمت کش سریال شوق پرواز
  • غفاری ثمر ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۱
    0 0
    عزیزانم قبول دارم که فیلم نتوانسته بود آن طور که باید و شاید عظمت این شهید را به تصویر بکشد. اما وقتی نظرات بالا را خواندم چیزی که در همه آن ها مشترک بود اعتراف به عظمت این شهید و احترام به او بود. به امید روزی که ما ایرانیان به مثل غربی ها به قهرمانانمان افتخار کنیم. تاریخ ثابت خواهد کرد که عباس بابائی، عباس دوران، کشوری، شیرودی، اردستانی و... چه کسانی بودند. بنده هر چند در طول عمر خود هیچ کدان از این دلاوران را حضورا درک نکردم اما افتخار می کنم در زمانی نفس کشیدم که عباس بابائی و دوران و شیر در زنجیر احمد متوسلیان و ... نفس کشیدند. به امید سرافرازی شیعیان علی ابن ابیطالب یاعلی.
  • هم شهری ۲۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۸
    0 0
    سلام وخسته نباشید به عوامل سریال ممنونم که شبها ی ما رو با عطر یاد شهید بابائی مزین نمودید.ما اهل قزوین هستیم بچه هام خیلی این سریال رو دوست داشتند .در سال 76 کتاب پرواز تا بی نهایت رو خونده بودم . بعد از خوندن اون کتاب مجذوب شخصیت شهید شدم .اینکه چقدر خصلت های شهید شبیه به خصائل حضرت عباس شده .شاید این سریال نتوانسته به طور کامل حق مطلب رو ادا کنه اما باید از عوامل ان تشکر کرد چون چراغی روتو ذهن بچه های ما روشن کرده که دیگه نام شهید بابائی برای بچه ها غریبه نیست .البته وقتی فهمیدم که شهید خجسته فر خیالیه خیلی تو ذوقم خورد چون همش فکر میکردم که بچه اش الان کجاس و تو اینترنت دنبال نشانی از او میگشتم کاش بهتر از این بود ولی باز هم از یداله صمدی ممنونم. راستی دوستان عزیز مگه نه اینکه ما کلا در مورد قهرمانان وتاریخ سازان همیشه کم کاری کردیم و همیشه باید 100 سال یا بیشتر بگذرذ تا واقعا حقشون رو ادا کنیم
  • مريم ۱۶:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۱
    0 0
    واقعا شهداي ما اونقدر بزرگ بودند كه براي به تصوير كشيدن زندگيشون تلاش بيشتري كنيم ولي اين سريالي بود كه من معني به پهناي صورت گريه كردن را فهميدم
  • ناشناس ۱۴:۰۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹
    0 0
    سلام وخسته نباشید.اتفاقی نشستم امروز این مطالب رو خوندم.جالب بود،بالاخره انسانها همه دارای فهم و درک هستیم،حالا هرکسی بنا به شرایط زندگی و محیطی مختلف یا صدتادلیل دیگه میتونه حق انتخاب داشته باشه که به قول امروزیا:چپی باشه یا راستی یا اصلا مسیحی باشه یا مسلمون ودین دیگه.انسانیت که جایی نرفته....که مثلا دردمون بشه یارو چادریه یا بی حجاب و.....مهم اینه که این کار انجام شده و ازاسطوره ای با این روش یاد شده.انقدر دیگران رو به خاطرخودمون که فکر میکنیم صددرصد درسته و بینقص،زیر سوال نبریم مگه همرزم های اونا از دلشون آگاه بودن که فقط با اونا باید صحبت کرد و............دلمون رو بزاریم پیش این خونواده هایی که چندین و چندساله بچه هاشون و همسرانشون رو توی جنگ از دست دادن حالا چه شناخته شده باشن چه نباشن.امیدوارم که هم مردم وهم دولت مردان ماقدردانشان باشیم.
  • ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۳
    0 0
    فقط میخوام بگم که من این فیلم و دیدم و با تمام وجود لمسش میکردم، من در قسمت آخر این فیلم فقط گریه میکردم و به نظرم این کافی باشه برای خوب بودن و تاثیر قوی اون روی بینندگانش.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس