به گزارش مشرق، «امیر استکی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
با یک نظر ساده به اطراف خودمان و بدون نیاز به مراجعه به آمار و ارقام، میتوانیم به روشنی متوجه شویم که ما هماکنون در اکثر شهرهای ایران و بویژه کلانشهرها در حال زندگی در خانههایی با متراژ محدود هستیم؛ متراژهایی در حدود ۷۰ تا ۱۰۰ متر. اگر تهران را در نظر بگیریم شاید این متراژ پایینتر نیز بیاید و به ۶۰ تا ۸۰ متر نزدیک شود.
ما برای رسیدن به این درک جز نگاه به آنچه در حال زندگی در آنیم به چیز دیگری نیاز نداریم ولی آیا مساله برای کسی که سالهاست در یک مجموعه از استانداردهای بسیار بالای معیشتی در حال گذران زندگی است، به همین بداهتی است که برای ما است یا اینکه این قبیل افراد برای فهم کم و کیف استانداردهای زندگی شهروندان با درآمدهای زیر ۲ میلیون تومان در کلانشهرها و بویژه تهران، نیاز به تلاش مضاعفی دارند؟
بسیاری از افرادی که از مسیر کسبوکار و موفقیتهای شغلی اکنون در سطوح بالای استانداردهای معیشتی قرار دارند به واسطه رشد پله به پله و در گذر زمان، فهم مناسبی از وضعیت زندگی افراد با درآمدهای کمتر دارند ولی تعدادی از کسانی که چنان سطح معیشتی و استانداردهای بالایی را دارند چنین درک بیواسطهای را ندارند.
دلیل هم به وضعیت اقتصادی و رفاهی بازمیگردد که از شروع زندگی تاکنون در آن قرار داشتهاند و مرهون ثروت و مکنت پدران آنها یا دیگ هلیم پرچربی است که با سر به درون آن افتادهاند. برای این دسته شاید سخت باشد که تصور امکان زیستن در شرایط درآمدی پایین را داشته باشند و همین میشود که ناخودآگاه در برخورد با مسائلی که چالشهای زندگی اقشار با درآمد متوسط به پایین است به نحوی سخن میگویند و رفتار میکنند که موجب ناراحتی و کدورت مخاطبان کمدرآمدشان میشود و راه را به استنتاج بیشعوریشان ختم میکند.
اگر نخواهیم راه دور برویم و زیاد مقدمهچینی نکنیم باید به سخنان رئیس محترم جمهور درباره «مسکنمهر» اشاره کنیم. سخنانی که در آن واحدهای مسکنمهر «قوطی» تشخیص داده شدهاند. اما مگر واحدهای مسکنمهر چه ویژگیهایی دارند که برای رئیسجمهور کشور در حکم قوطی هستند؟ به عبارت دیگر باید پرسید: مشکل از کجاست که منجر به شکلگیری چنین قضاوتی شده است؟ آیا براستی متراژ و کیفیت واحدهای مسکنمهر آنقدر نامناسب است که این تشبیه را روا بدارد یا اینکه مشکل از استانداردهای بیش از حد معمول بالای آقای رئیسجمهور است؟
پروژه مسکنمهر به دنبال تولید انبوه مسکن به شیوهای اقتصادی و ارزان برای اقشار کمدرآمد جامعه بود و برای همین هدف، به دنبال خارج کردن یکی از پارامترهای اصلی قیمت مسکن از محاسبات هزینه این پروژه بود. خارج کردن قیمت زمین باعث میشد هزینه یک واحد مسکنمهر فقط مربوط به هزینه ساخت آن باشد و بر همین اساس و با توجه به تعداد انبوه واحدهای ساخته شده در این پروژه، مسکنمهر تبدیل به یک مسکن ارزانقیمت شد. هدفگذاری قیمتی مسکنهای مهر باعث شد عمده واحدهای آن متراژی در حدود ۸۰ تا ۱۲۰ متر داشته باشد و سطح متوسطی از کیفیت ساخت برای آنها در نظر گرفته شود. متراژی که در مقایسه با متراژ آپارتمانهای معمول در کلانشهرها یک مساحت معقول و همهپسند به نظر میرسید.
خاصه اگر متراژ واحدهای مسکنمهر را با متراژ آپارتمانهای مورد استفاده اقشار متوسط رو به پایین در تهران مقایسه کنیم، متوجه میشویم که از متوسط آنها نیز بالاتر است. این دو وضعیت باعث پایین آمدن قیمت تمام شده مسکنمهر میشد و اگرچه موجب میشد زمینهای هدفگذاری شده برای ساخت آنها با مراکز شهر فاصله داشته باشد ولی قرار بر این بود که با گسترش حملونقل عمومی در این شهرکهای جدید این مشکل تا حدود زیادی برطرف شود، لذا انتخاب سکونت در مسکنمهر انتخابی با آگاهی نسبت به این شرایط بود و کسی که واحد مسکنمهر خریداری میکرد از پیش نسبت به این مشکلات آگاه بوده است. جبرهای درآمدی و قیمت سرسامآور مسکن در شهرها این انتخاب را در تحلیل نهایی به یک انتخاب اقتصادی مناسب و آبرومندانه برای بسیاری از شهروندان بدل میکرد.
اما با تغییر دولت و روی کار آمدن دولتمردان میلیاردری که استانداردهای بسیار بالایی برای زندگی خود تعریف و زندگی بیدغدغه و امن و امان برای خانوادههایشان ترسیم کردهاند، مسکنمهر از قامت یک مسکن قابل قبول و پذیرفتنی و آبرومندانه به یک ننگ فقر و بیچارگی تغییر چهره داد.
آیا قوطی خواندن واحدهای مسکنمهر توسط رئیسجمهور در حالی که همانگونه که ذکر شد وضعیت مساحت و کیفیت بسیاری از واحدهای سکونتی کلانشهرها مشابه یا حتی پایینتر از آن است، جز توهین به ساکنان و مالکان این واحدها معنای دیگری دارد؟
یا مزخرف خواندن مسکنمهر توسط وزیر راه و شهرسازی آیا حاصلی جز خوار و خفیف شدن و از ارزش افتادن واحدهای مسکنمهر دارد؟ آن هم به دلیل بعضی کاستیها در خدمات عمومی در شهرکهای مسکنمهر که عمده آن هم ناشی از عدم اجرای تعهدات زیرمجموعههای دولت پس از سال ۹۲ است؟
با این اوصاف وقتی از دید رئیسجمهور کشور واحدهای مسکنمهر قوطی هستند پس لاجرم عمده ساکنان شهرهای بزرگ هم از نظر مساحت خانههایشان در حال زندگی در قوطی هستند. با این تفاوت که قوطیهای ملت در کلانشهرها شاید رنگ و لعاب و کیفیت بیشتری داشته باشد و به مراکز عمده شهرهایشان نیز نزدیکتر باشد ولی از نظر مساحت و اندازه خانهها کماکان در قرائت رئیسجمهور، قوطی کبریتی بیش نیست.
در جریان رسوایی فیشهای حقوقی نجومی، رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای دولت یازدهم تذکر بسیار مهمی را بیان کردند. ایشان در آنجا اشاره کردند که رقمهایی که به عنوان حقوق و مزایای مدیران دولتی در رسانهها مطرح شدهاند برای بسیاری از مردم رقمهایی بزرگ و شاید در قامت پسانداز یک عمر آنها باشد. این اشاره رهبر انقلاب به نظر توجه دادن دولتمردان تدبیر و امید به واقعیات بدیهی جامعه است.
واقعیات عریانی که شاید ایشان احساس کردهاند برای مدیران دولت تدبیر و امید امری غریب و نامفهوم و ناآشناست و مهم است که در سطح یک توصیه کلان از یک مقام بالادست برای آنها مطرح شود. این دور بودن از واقعیات جامعه و فکر کردن و تصمیم گرفتن بر اساس استانداردهای زندگی مرفه است که هم در جریان فیشهای نجومی و هم در جریان قوطی خواندن واحدهای مسکنمهر، رفتار دولتمردان میلیاردر کنونی را توضیح میدهد.
برای دولتمردی که در خانه بسیار بزرگ در منطقه ولنجک تهران ساکن است، آپارتمانهای ۸۰ متری همان ولنجک هم قوطی است حتی اگر قیمت هر کدامشان بیش از یک میلیارد تومان هم باشد، چه رسد به واحدهای مسکن مهر. در اصل، زندگی تحت استانداردهای نجومی که باید از آن به عنوان سبک زندگی عالیجنابان تدبیر و امید یاد کرد، مسکنمهر و ساکنانش که هیچ، ۹۰ درصد ساکنان کلانشهر گرانقیمتی مانند تهران را هم به زیر خط بدبختی و افلاس میبرد و این تنزل عمده جمعیت یک کشور به موجودات فلکزدهای که در قوطیهای محقرشان توی هم میلولند، نتیجه ناگزیر مسابقه دور شدن هر چه بیشتر از واقعیات زندگی مردمان این کشور است.
حالا اگر به اول کلاممان برگردیم باید این تذکر را هم بدهیم که گویی عمده این صاحبمنصبان در طول عمرشان تجربه زیستن با استانداردهایی پایینتر از آنچه دارند را هم ندارند، اگرنه مانند بسیاری از دارندگان زحمت کشیده، در برخورد با کسانی که درآمدهای کم دارند اینگونه از برج عاج لب به سخن نمیگشودند.