به گزارش مشرق، مقامات آمریکایی هر از چند گاهی اعلام میکنند برای تغییر و تحول اساسی در ایران بر روی افراد و گروههایی در داخل حساب میکنند. چنین ایدهای از حدود دو دهه پیش و با بحث "براندازی از درون" شکل گرفت و در دورههایی نیز به شکل کم رنگ و پر رنگ خود را نشان داد.
در این اواخر و در قضیه آشوبهای اخیر نیز این بحث دوباره زنده شد و "ترامپ نادان" نیز به تقلید از دیگران به این مسئله اشاره کرد. در این سالها برای بسیاری از مردم ایران این پرسش مطرح بود که این افراد و گروهها که مقامات آمریکایی چنین بی محابا در مقولهای با این اهمیت(براندازی نظام و یا حداقل تغییر رفتار و نظام) به آنان دل بستهاند، چه کسانی هستند. با اینکه در برهههای مختلف با وقوع حوادث تلخ سیاسی و اجتماعی و رو شدن دست برخی از این افراد گروهها، مردم کم و بیش پاسخ خود را یافتهاند؛ اما در پی هر حادثه جدید و به همراه آن تکرار آن ادعا از طرف مقامات آمریکا؛ این پرسش دوباره در ذهن جامعه خلجان میکند و مردم دوباره چشم انتظار دریافت پاسخ جدید هستند.
آنچه که رسیدن به پاسخ این پرسش را راحتتر میکند، شناخت دقیق از حوادثی است که به لحاظ زمانی به زمان بیان این ادعا نزدیک است و بعد از آن نیز توجه به رفتار و مواضع افراد و گروهها در برابر این حوادث است.
همزمان با آشوبهای اخیر که ابعاد آن تا حدی برای مردم روشن شد برخی از مقامات آمریکایی همان ادعا را مطرح کردند و از طرف افراد و گروههایی نیز در داخل نسبت به این حوادث واکنشهایی نشان داده شد که بررسی آن مشخص میکند، مترجمان نشاندار داخلی این ادعای امریکایی و عقبه آنها چه افراد و گروههای بیشتر و بزرگتری هستند. چندی پیش "زهرا صدر اعظم نوری" رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران در جلسه شورای شهر، پیشنهاد کرد کار گروهی برای دلجویی از آسیب دیدگان حوادث دی ماه تهران تشکیل شود؛ وی با اشاره به اینکه تعدادی از ماموران نیروی انتظامی نیز آسیب دیدهاند گفت:" در حوادث و اعتراضات اخیر افراد زیادی از مردم معترض آسیب دیدهاند که لازم است کار گروهی در راستای دلجویی از آنها تشکیل شود و شورای شهر به عنوان نماینده مردم در کنار توجه به مطالبات، به التیام آسیبهای جسمی و روحی مردم تهران توجه کنند."
عباس عبدی نیز با دستمایه قرار دادن بخشی از سخنان سردار قاسم سلیمانی که از آتش زدن پرچم ایران در آشوبها ابراز ناراحتی کرده بود، با درج یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:"به جناب سردار سلیمانی ... پیشنهاد میکنم بلند شوید و یک ساعت از وقت خود را صرف دیدار با این نوجوان (آتش زننده پرچم) کنید... بعید میدانم که از آن طرف آب آمده باشد یا به ادعای برخی رابطهای سببی یا نسبی با داماد صدام حسین داشته باشد... پس از گفتگو با او اول به مردم بفرمایی که این اتفاق در کدام شهر رخ داد؟ آیا در مناطق شمالی شهر تهران و به قولی مرفهان بی درد یا عاشقان فرهنگ غرب بود یا از مناطقی که هم اکنون هم باید، منبع بسیج نیروها برای اقدامات دفاعی از کشور باشد؟"
عبدی بحث را چنین به پایان برد: "به نظرم ارزش آن را دارد که با این فرد مورد نظر بروید و گفتگو کنید، گزارش آن را به طور کامل به جامعه بدهید، او را از زندان بیرون آورید، جایش را برای کسانی خالی کنید که منشأ فساد و تباهی و بیکاری و هر درد بی درمان دیگر بودهاند و اکنون راست راست در حال گشت و گذارند."
فصل مشترک آنها به لحاظ پیامی حمایت تلویحی و بعضاً تصریحی از آشوبگران و به لحاظ صدور و بیان، انتشار از طرف افراد و گروههایی متعلق به یک خط فکری و سیاسی بود.
برخی از ویژگیهای این مواضع و به ویژه دو نمونه فوق که آنها را مصداق"مترجم نشاندار بودن برای ادعای آمریکایی" میکند، عبارتند از:
1-برجسته کردن مطالبات اولیه مردم در تعداد اندکی از اعتراضات که مبنای معیشتی داشت و دوامی نیاورد و خیلی زود با مصادره آشوبگران از صحنه حذف شد و جای خود را به اهانت و اعتراضات و شعارهای ساختار شکن داد.
2-پرهیز از ورود جدی به اصل قضیه که آشوبگری با قصد براندازی بود که این مسئله با دخالت سریع و پی در پی سران گروهکهای منفور و مزدور و نیز رهبران برخی کشورهای دشمن در حمایت و تشویق آشوبگران کاملا اثبات شد.
3- بازگرداندن مباحث غیر وارد به تحلیل آشوبها، مانند سخن گفتن از شورای نگهبان، نظارت استوابی، برخورد نظام با گروههای سیاسی، سیاستهای کلی نظام، موضع گیریهای نظام درباره حوادث بین الملل، مسائل اجتماعی و ... که همگی عاملی برای منحرف کردن افکار از مسئله اصلی یعنی شناسایی دستهایی بود که در سازماندهی آشوب دخیل و نقش آفرین بودند.
4- عدم حمایت از نظام در اوج گیری و فشار رسانهای و تبلیغاتی دشمن بر نظام تا جایی که مقامات رژیم صهیونیستی و آمریکایی و .... بارها و بارها رسماً حمایت خود را از آشوبگران اعلام کردند و ادامه آشوبها را خواستار شدند.
5- سر داده شدن شعار مزورانه آزادی دستگیر شدگان و حفظ حقوق آنها.
6- سو استفاده از موقعیت و مسائل مختلف برای امید دادن به آشوبگران دستگیر شده و چراغ زدن به حامیان خارجی آنها. اگر بر فرض پذیرفته شود که کمیسیون سلامت شورای شهر تهران درباره دلجویی از آسیب دیدگان وظیفه و مسئولیت دارد باید خانم صدر اعظم نوری و سایر اعضای شورای شهر که با نظر وی موافقند پاسخ دهند؛ دلجویی از معترضان آسیب دیده در ردیف چندم وظایف این کمیسیون است. باز کردن دریچهای به نام "معترضان آسیب دیده" عبارت سازی کاملاً سیاسی برای تحت پوشش در آوردن یک مقوله سیاسی در حیطه کاری کمیسیون سلامت شورای شهر است؛ در حالی که آشوب مسئلهای سیاسی امنیتی است و افراد دستگیر شده در آن یا مجرمند و یا بی گناه که اگر بی گناه باشند و حتی فریب خورده آزاد میشوند و اگر مجرم باشند باید مجازات شوند.
اگر این کمیسیون برای ورود به این قضیه هدف سیاسی ندارد و وظیفه و اولویت را برای خود اصل میداند لازم است بدون فوت وقت به دنبال حل مشکل آلودگی هوا که حداقل هشت میلیون شهروند تهرانی را در معرض آسیب جدی قرار داده برود و به جای ریختن اشک تمساح برای 50- 60 آشوبگر مزدور، بهتر است در این سرمای زمستان به داد بی خانمانها برسد و مشکل خانوادههای تهرانی محروم و معلولدار را حل کند و چارهای برای کسانی بیندیشد که هم آنها سلامتی شهر را به مخاطره میاندازند و هم شهر سلامتی آنها را در معرض خطر قرار میدهد و... در مقایسه با اندکی که گفته شد و بسیاری که گفته نشد، دلجویی از آشوبگران اولویت دارد یا رسیدگی به موارد ذکر شده؟!
7- درباره نوشته آقای عبدی دو نکته وجود دارد؛ یکی اینکه پذیرفتن چنین اظهاراتی از کسی که سابقه بسیار آشفتهای دارد؛ از حضور در جمع دانشجویان پیرو خط امام یا همان تسخیر کنندگان لانه جاسوسی و بعد اشغال در بخشهای امنیتی و در ادامه تند روی رسانهای و سپس ملاقات غیر قانونی با باری روزن آمریکایی و در نهایت واگذاری اطلاعات کشور به بیگانگان و... تا چه میزان قابل اعتنا است و دیگر اینکه وی تصور کرده با مغلطه میتواند از میزان مجرمیت و منفوریت آشوبگران و حامیان آنها بکاهد. مجرم، مجرم است چه کم سن و سال باشد، چه بزرگسال، چه فقیر باشد، چه غنی، چه شمال شهری باشد، چه جنوب شهری، چه پایتخت نشین باشد چه شهرستان نشین، چه طرفدار فرهنگ ملی باشد چه طرفدار فرهنگ غرب این موارد و موارد دیگر در مجرمیت نقش ندارد؛ عمل انسان تعیین کننده جرم و عدم جرم است.
در آوردن آتش زننده پرچم از زندان (چنانچه مجرم شناخته و به زندان محکوم شود) کار سردار سلیمانی نیست. همه چیز در حوزه اختیارات قانون است. این که پیشنهاد داده" وی را از زندان بیرون آورید، جایش را برای کسانی خالی کنید که منشأ فساد و تباهی و بیکاری و..." عبارت دو بخشی است که بخش اول آن یعنی زندان این فرد، با قانون است و بخش دوم آن که زندانی و مجازات کردن عوامل فساد و تباهی است؛ خواسته معقولی به نظر میرسد؛ اما ای کاش آقای عبدی جرئت میکرد و اسامی برخی از این افراد را به قلم میکشید تا معلوم شود چه تعداد از آنها متعلق به جناح سیاسی هستند که عبدی نیز در آن جناح جای دارد.
در هر صورت وقتی که دشمنان نظام و در رأس آن مقامات آمریکایی میبینند در شرایطی که امنیت نظام در کف خیایان تهدید شده و عدهای که اسم و رسم و مقام و منصب دارند و یا داشتهاند به جای ایستادن در برابر آشوبگران برانداز که پیشران حرکت اصلی و بعدی هستند؛ سعی میکنند با سکوت معنادار و یا موضعگیری جانبدارانه آنها را دلگرم و تشویق به ادامه آشوب کنند، امیدوار میشوند و احساس میکنند در درون نظام جای پا و تکیهگاه مطمئنی دارند؛ چنین است که دلبستگی به این افراد و گروهها را اعلام میکنند. اظهارات "صدر اعظم نوری" ، "عباس عبدی" "برخی از نمایندگان مجلس"، "اعلامیه با امضاء 15فعال سیاسی اطلاح طلب"، "بیانیه حزب اتحاد ملت" و... همگی مصداق نشانههای امیدواری و برنامهریزی آمریکا برای سرمایهگذاری براندازانه در داخل است. اما در این میان فصل الخطاب مواجهه نظام با آشوبگران که پایان دهنده این مقوله و نامعتبر ساختن ادعاهای گوناگون در این باره است؛ سخنان اخیر رئیس قوه قضائیه است که کلیت آن را چنین اعلام کرد:"ما از ابتدا به دادستانهای سراسر کشور توصیه کردیم که میان فریب خوردگان و آشوبگران تفکیک قائل شوند. بر همین اساس عده زیادی از بازداشت شدگان که فریب خورده و مرتکب اقدامات آشوبگرانه و تخریب اموال نشده بودند از رأفت اسلامی برخوردار شدند؛ منتهی نباید مسئله به این سمت سوق داده شود که به اصل برخورد با افراد شرور، تخریبگران و مرتبطان با بیگانه، اشکال بگیرند. ما قاطعانه و در چارچوب قانون با این گروهها برخورد خواهیم کرد و اجازه نمیدهیم که برخی افراد و جریانها هزینه آشوبها را کم کنند، زیرا معتقدیم که پایین آمدن هزینه آشوبها برای آشوبگران، امنیت اقتدار و حقوق مردم را تهدید خواهد کرد."
رضا گرمابدری