گروه فرهنگی مشرق- سایت خبری عصر ایران به نقل از نشریه هندی "تایمز هند" در گزارشی نوشت: ايران و اسرائيل دشمن يكديگرند و هم اكنون با كم سابقه ترين جنگ لفظي به رويارويي برخاسته اند اما در هيئت داوران بخش بين الملل جشنواره فيلم هند دو داور ايراني و اسرائيلي حضور دارند.
در ادامه این گزارش به اظهار نظر تهمینه میلانی اشاره می شود که خطاب به کارگردان اسرائیلی می گوید: «ما سياستمدار نيستيم و هيچ مشكلي در كار با يكديگر نداريم . در سينما خط كشي هاي عالم سياست معنا ندارد.»
میلانی در ادامه اظهاراتش گفته است: «در واقع ما از يك كشور به كشور ديگر سفر مي كنيم و در تالار نمايش فيلم هاي بخش بين الملل فيلم هايي از كشورهاي مختلف را تماشا مي كنيم. ما در تصميم گيريهايمان درباره فيلم هاي مختلف در بخش بين الملل مرزهاي جغرافيايي را در نظر نمي گيريم.»
این خبر در رسانه های خبری ایران، بسرعت و بی هیچ تأملی پخش شد، دلیل آن هم این بود که بنوعی چنین اظهاراتی بی سابقه به نظر می آمد. بر همین اساس بود که هر طیف از رسانه ها به نوعی آن را پوشش دادند. رسانه هایی که طرفدار اظهار نظر این خانم کارگردان بودند، چنین اظهار نظری را فرصتی برای شکستن فضا و به قول خودشان تابو می دانستند و آنهایی که مخالف هستند، این اظهار نظر را نوعی توهین به شمار می آورند، اما واقعیت ماجرا طور دیگری است که باید آن را در تاریخ روشنفکری ایران جست وجو کرد.
در سال های پس از جنگ جهانی دوم، در شرایطی رژیم صهونیستی پایه گذاری شد، که تا چند سال حتی سردمداران پهلوی جرات پذیرش رسمی صهیونیست ها به عنوان یک دولت را نداشتند. شرایط افکار عمومی در ایران چنان نسبت به این رژیم منفی بود که پهلوی ها رژیم اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناختند.
در سالهای دهه بیست، سی و چهل با انتشار خبرهای اشغالگری مستمر رژیم صهیونیستی و فجایعی مانند دیر یاسین و بعد جنگ های اعراب و اسرائیل وضعیت حتی بدتر نیز شد، به طوری که یکی از رسانه های بین المللی در زمان یکی از جنگ های اعراب و اسرائیل در همان دوره درباره وضعیت ایران نوشت که اوضاع ایران بسیار عجیب است، اینجا کشوری است که مردمش برای فلسطینی ها در مساجد کمک جمع می کنند و دولتش به اسرائیل کمک می کند.
در چنین وضعی بود که رژیم پهلوی برای تاثیر گذاری بر این جو منفی که حتی در میان روشنفکران آن دوره رسوخ کرده بود تصمیم گرفت برخی از روشنفکران را به سرزمین های اشغالی بفرستد تا شاید بر جو غالب کشور اندکی تأثیر بگذارد؛ جلال آل احمد یکی از روشنفکرانی بود که در آن دوره به این کشور سفر کرد، وی البته به دلیل علاقه اش به ساختارهای سوسیالیستی علاقه داشت تا به این منطقه سفر کند، با این همه نتیجه به عکس شد و در سفرنامه ای که آل احمد نوشت پرده از حقایقی برداشت که نشان می داد نقابی دروغین بر واقعیت هایی مهیب در سرزمین های اشغالی گذارده شده است.
با این وصف ماجرای اشغال فلسطین و درگیری جامعه ایران با بحران اشغال گری صهیونیست ها موضوع تازه ای نیست که در سال های پس از انقلاب مطرح شده باشد، و از آن مهم تر این که نیروهای موثر در این ماجرا تنها روحانیت و نهاد های مذهبی نبوده اند و نگاهی به نوشته ها و مکتوبات آن دوره نشان می دهد که این موضوع از سوژه های مورد توجه روشنفکران دهه های سی و چهل نیز بوده است که به نمونه ای از آن هم اشاره شد.
نکته ای که در اظهار نظر تهمینه میلانی درباره مساله فلسطین و ارتباط با وابستگان به رژیم صهیونیستی وجود دارد، نه ابراز تمایل ایشان و نه جدا دانستن خود از سیاست های جمهوری اسلامی است که این اتفاقی عادی است که یک هنرمند، سیاست های نظام حاکم بر کشورش را قبول نداشته باشد؛ هر چند که این سیاست ها، سیاست های کلی باشد و ملی، اما آیا می تواند بر روی خط قرمزهای ملی هم پای بگذارد؟
ملت ایران در طول تاریخ اثبات کرده است که به ظلم به ملت ها از نقطه نظر سیاسی نگاه نمی کند و بر همین اساس بود که دوره پهلوی مسیری بر خلاف دولت حاکم انتخاب کرد و از یک ملت تحت ظلم حمایت کرد به جای اینکه به توازن قوا بیندیشد و طرف قدرتمند را انتخاب کنند، طرف ضعیف تر را انتخاب می کنند و به عبارتی طرف اخلاقی را بر می گزیند. فارغ از هر گونه تقسیم بندی ایدئولوژیک، میلانی اگر می خواست ملی هم عمل کند نمی بایست طرف قدرتمند و مسلط را انتخاب کند و بر خلاف سنت ملی سالیان دور خود عمل کند.
از آن سوی داستان هم قابل تأمل است. تهمینه میلانی اگر مدعی باشد هیچ گونه مطالعات تاریخی نداشته است، هیچ اطلاعاتی از جزئیات کشتار های صورت گرفته در ابتدای تشکیل این رژیم و بعد اتفاقات بعدی آن نداشته است، نام "دیر یاسین"، "صبرا و شتیلا" و "قانا" به گوشش نخورده است، دست کم می بایست دوره ای در این موارد تحقیق می کرد و مانند مرحوم آل احمد از موضوعی اطلاع پیدا می کرد و بعد آن را نقد و بعد این نقد را به میان مردم می کشاند، ایشان ممکن است بگوید که این هم جزئی از سیاست است و به هنرمند ربطی ندارد، اما این چگونه است که فهرست شیندلر از دل هنر سینما بیرون می آید، مونیخ اسپیلبرگ ساخته می شود، اما تا نوبت به مخالف خوانی می رسد، بحث ها همه سیاسی می شوند. از اولیات روشنفکری، تفکر بدون قید و بند در باره مسایل است، بدون هیچ قضاوت اولیه، اما تهمینه میلانی با چنین پرداختی، یک سر، صورت مسأله را پاک کرده و دور تفکر را قلم می گیرند، پس بنابراین وي نه تنها سیاست های نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارد بلکه نگاه ملی ایرانی و حتی سنن روشنفکری را تخطئه می کند.
همچنین اگر مساله فلسطین، مساله ای سیاسی است و ربطی به هنرمندان ندارد، پس چگونه است بسیاری از نویسندگان و هنرمندان عضو تشکل های ضد جنگ در این مورد فعال هستند و هرگز دامن شان به لکه سیاسی کاری آلوده نمی شود.
اما واقعیت این است که ماجرا از لونی دیگر است و نوع موضع گیری تهمینه میلانی بر خلاف ادعایش که می کوشد خود را از دایره سیاسی کاری خارج ببیند به شدت سیاسی است. خانم میلانی نه تنها وضعیت و جایگاه صهیونیست ها را در فلسطین اشغالی می داند، بلکه به طور کامل به سیطره آنها بر حوزه رسانه و سینما را می داند و واقف است که تنها با چراغ سبز آنها است که می شود در جهان امروز سینمای بین المللی بر خر مراد سوار شد و چهار نعل تاخت. او دقیقا بر اساس توازن قوا طرف قدرتمند را انتخاب کرده و دست و به گزینش دیپلماتیک زده است؛ اما یک نکته را در نظر نداشته و آن این که در دنیای سینمای جهان که تحت سیطره کمپانی های یهودی است، دو عنصر است که حکومت می کند، ماندگارترین عنصر اقتصاد یا بهتر بگوییم پول سازی است و عنصر دوم هدف سیاسی است. هدف سیاسی تا زمانی که به عنصر پول سازی متصل باشد، پایدار است و در صورتی که از این عنصر جدا شود نیمه عمری کوتاه خواهد داشت.
افرادی که بخواهند خود را با یک فرآیند سیاسی به سیستم هماهنگ صهیونیستی گره بزنند باید توجه داشته باشند در صورتی که تنها موضوعیتی سیاسی داشته باشند، به زودی عمرشان و اهمیتشان به پایان خواهد رسید و آن گاه راهی جز بازنشستگی پیش از موعد نخواهند داشت و سرخوردگی کمترین عارضه ای است که دچارش می شوند.
قطعاً خانم میلانی که با اغماض، کارگردانی متوسط در سینمای ایران محسوب می شوند و فیلم هایشان گاهی از متوسط هم در سطحی پایین تر قرار گرفته ادعا ندارند که می توانند در سینمای جهان پولساز باشند. بنابراین تهمینه میلانی باید خود را برای روزگار بازنشستگی آماده کند.