****
چند هفته پیش قوه قضائیه آمریکا در بیانیه ای اعلام کرد که چند تروریست که هویتی ایرانی آمریکایی دارند توسط نیروهای امنیتی مکزیک و آمریکا دستگیر شده اند بر اساس این گزارش آنها ضمن ارتباط داشتن با قاچاقچیان مکزیکی مواد مخدر با هدایت نهادهای رسمی جمهوری اسلامی قصد ترور سفیر رژیم سعودی در واشنگتن را داشته اند.
ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا، توسط نیروی قدس سپاه پاسدارن که منابع غربی می گویند استراتژیک ترین نیروی برون مرزی جمهوری اسلامی است آن قدر دور از ذهن به نظر می آمد که حتی کارشناسان امنیتی و نظامی غرب را به شگفتی وا داشت. با این حال و با وجود تردید های جدی در صحت و سقم این ادعا، آمریکایی ها این ادعای نه چندان قابل باور را مبنای یک فعالیت حقوقی علیه جمهوری اسلامی قرار دادند.
پس از انتشار این اتهام، در بسیاری از اظهار نظرها، حتی اظهار نظرهای مدافعین این اتهام، تشبیه این سناریو به فیلمنامه های هالیوودی بیش از هر چیز جلب توجه می کرد، با این حال واقعیت این بود که شباهت این سناریو بیش از این که به فیلمنامه های خیالی هالیوود باشد ذهن را به صفحاتی از تاریخ در دهه های گذشته نزدیک می کرد.همه چیز به دوران جنگ سرد باز می گشت.
تروریسم سازمان یافته در ایتالیا
کشورهای همسایه بلوک شرق خصوصا در اروپای غربی در سال های پس از جنگ جهانی دوم شاهد حوادث خونینی بودند. حوداثی که بر اساس اعلام رسانه های رسمی تنها دارای یک ریشه بودند؛ گروه های چپ. در کشورهای اروپای غربی کم نبودند احزاب رسمی که گرایشات چپ گرایانه داشتند و گاه سابقه شان از خود بلوک شرق قدیمی تر و طولانی تر بود.
انواع و اقسام حوادث تروریستی در این کشور ها از ترور و بمب گذاری های خونین گرفته تا آدم دزدی و شکنجه، رخ می داد و در آخر همه مسوولیت ها به یک گروه چپ مسلح بر می گشت.
با این همه در یکی روزهای دهه هفتاد اتفاقی رخ داد که تاریخ سیاسی سال های جنگ سرد را به طور کامل متحول کرد.
"31 ماه می 1972 یک خودروی بمب گذاری شده در جنگلی در نزدیکی روستای "پتیانو"ی ایتالیا منفجر شد این بمب یک نفر را به شدت زخمی و سه نفر دیگر را کشت. تلفات این حادثه از اعضای گروه شبه نظامی ایتالیایی "کارابینیری"، وابسته به دولت این کشور، بود؛ نیروهای کارابینیری بوسیله یک تلفن ناشناس به آن نقطه کشیده شده بودند."
این حادثه تروریستی بلافاصله به گروهای چپ ایتالیا از جمله " بریگاد سرخ" نسبت داده شد و پلیس بسیاری از اعضا و فعالان چپ ایتالیا را دستگیر کرد.
به نام چپ به کام راست!
بیش از یک دهه بعد یک قاضی جوان ایتالیایی این پرونده را دوباره باز کرد؛ این قاضی یعنی "فلیس کاسون" در حالی این پرونده مختومه را باز کرد که به یک دسته شواهد و صحنه سازی ها در جنایت "پتیانو" برخورده بود. پیگیری های کاسون در پرونده پتیانو در نهایت نشان داد که نه تنها گروه های چپ در این اعمال جنایت کارانه دست نداشته اند بلکه عاملین این جنایات گروه های افراطی دست راستی هستند.
اما ماجرا به همین جا پایان نیافت، دست هایی پشت پرده بود که نشان از پرونده ای به مراتب سنگین تر و تا حدود زیادی بی سابقه در تاریخ ایتالیا با خود داشت. در عملیات پتیانو به عنوان مواد منفجره از c4 استفاده شده بود، ماده منفجره ای که در آن زمان تنها توسط نیروهای نظامی ناتو مورد استفاده قرار می گرفت. پیگیری های قاضی کاسون او را به زرادخانه های مخفی ناتو در ایتالیا رساند که برای استفاده نیروهای مخفی "stay behind" در زمان جنگ جهانی دوم بنا نهاده شده بودند.
وقتی تحقیقات قاضی کاسون گسترش پیدا کرد مشخص شد یک گروه راستگرای افراطی در ایتالیا با یک سرویس سری در ارتش ایتالیا برای انجام عملیات تروریستی پتیانو همکاری داشته اند.در این تحقیقات مشخص شد، گروه دست راستی "اردین نووو" ارتباطات نزدیکی با سرویس مخفی نظامی ایتالیا(SID) برقرار کرده است، این دو با هم عملیات ترور در پتیانو را طراحی کرده بودند و سپس مسوولیت این اقدام را به گروه مسلح دست چپی یعنی؛ "بریگاد سرخ " نسبت دادند.
****
وقتی ناتو ماشین آدم کشی می سازد!
"ارتش سری ناتو" کتابی از نویسنده سوییسی "دانیل گانسر" است که به عنوان مهم ترین منبع موجود درباره شبکه سری تروریستی- اطلاعاتی پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) محسوب می شود. براساس گزارش های موجود، گانسر که در حال حاضر استاد دانشگاهی در سوئیس است این کتاب را به عنوان رساله دکترایش ارائه داده اما مطالعه کتاب نشان می دهد که اثر گانسر بسیار فراتر از یک پایان نامه معمولی است.
ماجرای واحد های اطلاعاتی- امنیتی که سرویس های مخفی و ماشین های کشتار ناتو را در آن زمان سازمان دادند به پیش از جنگ سرد و درست به زمانی باز می گردد که جنگ جهانی دوم در جریان بود. نیروهای متفقین گروه هایی سری را با عنوان گروه های مقاومت در کشورهای اروپایی که اکثرا هنوز تحت حاکمیت آلمان ها بود، تشکیل داده بودند که به "stay behind" مشهور بودند، اما برخلاف آنچه که مشهور است مسوولیت این واحدها، فقط علیه واحد های نازی نبود، آنها ماموریت داشتند تا بعد از عقب نشینی واحدهای نظامی آلمان ها به خطوط تدارکاتی روس ها ضرباتی را وارد سازند تا پیشروی شوروی ها را به قلب اروپا تا حد امکان کُند کنند.
این شبکه ها بعد از جنگ هم حفظ شده و تحت فرماندهی، سرفرماندهی نظامی پیمان آتلانتیک شمالی قرار میگیرند و مسوولیت مهم انجام عملیات فریب را بر عهده می گیرند، این عملیات فریب غالبا ترور های خونین و بمب گذاری و اعمال خشونت بار دیگری بود که به گروه های چپ نسبت داده می شد تا وجه احزاب چپ گرا را در اروپای شرقی و غربی تهدید کرده مانع از روی کار آمدن احزاب چپ در این کشورها شوند.
مطالعه گزارش این وقایع غیر از اهمیت تاریخی آن، یک سوال را در ذهن مخاطب فعال ایجاد خواهد کرد و آن اینکه آیا فعالیت چنین واحدهایی در سال های اخیر و با اهداف جدید محتمل است.
مشرق در چند شماره می کوشد گوشه هایی از این کتاب را ورقی بزند و به این فعالیت این شبکه در کشورهایی نظیر آمریکا نگاهی بیندازد.
ادامه دارد...