به گزارش مشرق به نقل از پایگاه خبری آکادمی مطالعات و پژوهش های استراتژیک العربی، در تحلیل تحولات بین المللی موجود ، می توان برخی رویکردهای بزرگ جهانی را مشاهده کرد که در آینده سیاسی و امنیتی ما تأثیرگذار است. رویکردهایی که در منطقه ناشناخته و خطرناک از شطرنج جغرافیای جهانی در حال وقوع است و میتوان بر اساس برخی اطلاعات و واقعیتهای دوران کنونی آن ها را پیش بینی کرد. این پیشبینی، تصمیمسازان سیاسی و امنیتی را قادر میسازد احتمالها و سناریوسازیهای خود برای اتفاقات غافلگیر کننده آینده در عرصه جهانی و به ویژه خاورمیانه را پیش ببرند. شناخت ما نسبت به این رویکردها در زمان مناسب قدرت مانور بیشتری به ما می دهد تا بتوانیم تا حد ممکن پیامدها و تأثیرات منفی آن در عرصه داخلی خود را مهار کنیم.
این گرایشها و متغیرات سیاسی و ژئوپلیتیک که امروز در حال شکلگیری است ، درواقع شاخصههایی از حوادث بزرگتر و خطرناکتر آینده است. لذا میتوان گفت که تلاش برای آشنایی با این رویکردهای مهم و فهم پیامدها و تأثیرات آنها میتواند ما را در تصمیم گیری ها و رویکردهای نظامی و امنیتی و سیاسی آینده لااقل در سطوح کوتاه مدت و میان مدت یاری رسانده و تصمیمگیریهای حرفهایتر و و واقعگرایانه تر و دقیقتری ارائه شود.
میتوان گفت مهمترین رویکردهای بزرگ ششگانه که در عرصه جهانی امروز در حال شکلگیری است ، پیامدهایی خواهد داشت که در آینده بشریت و صلح و ثبات جهانی تأثیرگذار بوده و از سوی دیگر در رویکردها و تصمیمات ملی ما در رابطه با سیاست جهانی و امنیت داخلی نیز مؤثر خواهد بود، چرا که ما نیز بخشی جداییناپذیر از نظم جهانی هستیم.
این گرایش ها و رویکردها شامل موارد زیر است:
اول: از بین رفتن نظم جهانی مبتنی بر مرکزیت یا رویکرد دو قطبی و حتی چند قطبی و ایجاد قطب های فراوان. این نظام باعث افزایش سطح دشمنی بین کشورهای مختلف و در سطوح متعدد در رابطه با صدها پرونده و مشکل خواهد بود.
دوم: روی کار آمدن بسیاری از دولتهای کوچک در جهان که به هر نحو ممکن به دنبال افزایش نقش خود هستند و میخواهند مانند قدرتهای منطقهای رفتار کنند. آنها برای رسیدن به این جایگاه از تمامی ابزارهای مشروع و نامشروع استفاده خواهند کرد که از روشهای نرم آغاز شده و با استفاده از تهدید به عنوان یک ابزار قدرت ادامه پیدا میکند و می تواند تا مرحله فتنهانگیزی و مداخله در امور دیگران نیز پیش برود.
سوم: ایده مبتنی بر تبدیل و تجزیه دولتها به دولتهای کوچک در چارچوب جغرافیای سیاسی محدود. به عبارت دیگر دولتها دچار تجزیه شده و هستههای سنتی تشکیل دهنده نظم جهانی از هم میپاشد. این تجزیه از طریق درگیری جریانهای داخلی و اقلیتهای جداییطلب با هدف دستیابی به خودمختاری از حاکمیت دولت مرکزی شکل میگیرد. انگیزههای این اقدام میتواند سیاسی یا فرهنگی یا قومی و نژادی باشد.
چهارم: آغاز تبعیض و ایجاد روشی جدید از جوامع پیچ در پیچ مبتنی بر نوعی از مدیریت شبیه به دوره قبل از تشکیل دولت های رسمی در جهان. عنصر مهم سازنده این مرحله، از دست دادن یکی از مهمترین عناصر ساختار رژیم های حقوقی و سیاسی یعنی تمامیت ملی کشورها است که میتوان در دهه های آینده نام آن را دولت مجازی یا دیجیتال گذاشت.
پنجم: تشتت قدرت و نفوذ و حاکمیت کشورها و جدایی از رویکردهای قدرت یک جانبه یا دو جانبه به سمت حاکمیت چندجانبه. بر این اساس عرصه بینالملل در آن زمان مملو از هرج و مرج و استفاده از سیاست قدرت و عرض اندام در میان کشورها خواهد بود و قدرت و تهدید به استفاده از قدرت، حاکمیت نهایی نظام را تشکیل خواهد داد. در این محیط همه کشورها احساس خواهند کرد که امنیت ندارند و همین موضوع باعث میشود به دنبال عوامل بازدارنده برای مهار خطرات باشند و این موضوع در نهایت منجر به نظامی سازی مواضع و تقویت سیاستهای نظامی در میان کشورها شود.
ششم: نظم جهانی امروز با گامهایی شتابزده و ثابت به سمت جنگها و درگیریهایی پیش میرود که ارتباط مستحکمی با روند جنگ ایدئولوژیک یا شکافهای فرهنگی از یک طرف و جنگ فرقهای و قومی از طرف دیگر دارد. این موضوع در نتیجه در پیش گرفتن سیاستهای تحریککننده روانی و دینی و اقتصادی از سوی برخی کشورها و مؤسسات و گروههای بینالمللی است که با اهداف تجاری یا سیاسی یا اقتصادی این رویکرد را دنبال میکنند.