سرویس سیاست مشرق - ماجرای انتشار تصاویر آزاده نامداری در فضای مجازی که همزمان مشتمل بر دو اقدام غیراخلاقی بود (هم رفتار دور از شأن آزاده نامداری با توجه به جایگاه و موقعیت وی) و بی اخلاقی بزرگتر اشاعه این تصاویر و سپس تبدیل کردن آن به یک موضوع داغ در شبکه های اجتماعی. در نهایت این رفتار از وضعیت یک رفتار شخصی یا احتمال خصومت، بهسرعت خارج شد و سمتوسوی جنگ علیه حاکمیت، ارزشها و اعتقادات همراه با قربانی کردن شخصیت چهرههای نهچندان مهم و تأثیرگذار گرفت.
اما آزاده نامداری کیست و چگونه نامدار شد؟
آزاده نامداری متولد ۱۳۶۳ در کرمانشاه، برای اولین بار با اجرا در شبکه استانی کار در تلویزیون را شروع کرد و با برنامههای «خط مستقیم» و «سیمای خانواده» رفته رفته شناخته شد. سبک اجرای نامداری و البته «اقبال» خوب وی، باعث شد تا خیلی زود مجری برنامههای مستقل گفتگومحور چالشی شود. از ابتدای کار، گرچه نامداری در قامت یک مجری چادری در سیما حاضر میشد، اما با انتقاداتی نسبت به رفتار و شیوه اجرا درباره او مطرح بود؛ و هرگز از سوی مسؤولان جدی گرفته نشد.
اما چالش اصلی وی زمانی آغاز شد که او یک مجری جنجالی و پرحاشیهتر از خودش یعنی فرزاد حسنی را برای زندگی مشترک انتخاب و سید حسن خمینی را نیز به عنوان عاقد این وصلت برگزید. و البته خیلی زود وارد حاشیه شد و با صورت کبود و رد و بدل شدن چند نامه و ... به پایان رسید.
همسر دوم خانم نامداری، آقای «سجاد عبادی»، فرزند «رحیم عبادی» و مرحومه «فریده ماشینی» است، که هر دو از چهره های فعال جریان اصلاحات بوده اند. خانم ماشینی حتی رییس کمیسیون زنان حزب مشارکت نیز بودند. رحیم عبادی، پدر همسر نامداری، در دوره اصلاحات رییس سازمان ملی جوانان، معاون وزارت آموزش و پرورش و مشاور رییس جمهور وقت، سید محمد خاتمی، بود.
نامداری در ایام انتخابات در فضای مجازی به صراحت از حسن روحانی حمایت کرد و بعد از انتشار خبر پیروزی او، شادی خود را چنین ابراز کرد:
نامداری همچنین در قامت یکی از سمپاتها و حامیان اصلاحطلبی؛ به دنبال رد صلاحیت سید حسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان توییتی منتشر کرد که با ااقبال کانال های اصلاحطلبی همراه شد.
اما چه کسانی و به چه دلیل در ماجرای آزاده نامداری اصلاحطلب دمیدند؟
شاید دقیقترین تحلیل از فضای جنگی حاکم بر حوزه جامعه ایرانی را بتوان در سطور تحریر شده توسط "امید کشتکار" نویسنده سابق خودنویس و روز آنلاین و البته "فعال حقوق بشر"(!) دید.
او معتقد است ضربه زدن به اعتبار چهرههایی همچون آزاده نامداری نوعی مبارزه سیاسی با حاکمیت است. اگر نام این سطح از افشاگری سخیف مبتنی بر جاسوسی از افراد عادی و غیرحرفهای را "مبارزه برای آزادی" بگذاریم پس فاشیسم و ترور شخصیت چه تعریفی خواهد داشت؟!
به نظر میرسد قربانی کردن افراد مشهور که در دورهای همراه یا حتی منتقد محترم درون حاکمیتی بودهاند به سرفصل و برنامهای فراملی تبدیلشده است. فاشیسمی که از سال ۸۸ آغاز شد و در ایام انتخابات ۹۶ نیز بروز و ظهور جدیای در تخریب "بهنوش بختیاری" و "محمدرضا شریفینیا"، "علیرضا افتخاری"، "بهاره رهنما"، "مهران مدیری"، "رامبد جوان" و... چهره دیگر یافتآ البته مقصود کنار هم قرار دادن امثال مهران مدیری با نامداری ها نیست؛ نامداری خلافی مرتکب شده است و مدیری جرمش انتقاد است اما در جریان ضد انقلاب و اصلاح طلب، هر دو به واسطه اینکه در رسانه ملی هستند؛ مورد هجمه قرار می گیرند.
مرور نوع افشاگری قطرهچکانی اخبار و فیلمها و عکسهای نامداری در شبکههای اجتماعی نیز موید حرفهای بودن روند تخریبی است. نامداری چه مذهبی باشد، چه نباشد؛ فارغ از نظرات و سلایق شخصی درباره رفتار و سبک زندگی متناقض او یا هر چهره اجتماعی که هدف قرار میگیرد، باید سیر تخریب و ترور مورد توجه "ویژه" قرار گیرد.
جالب است که بدانیم کسانی که تصاویر و فیلم نامداری را با ولع منتشر کردند؛ جریانی نبود جز ضد انقلاب و حامیان اصلاحطلبش که در ماجرای مینو خالقی که تصاویر کشف حجاب وی به بیرون درز کرد، ندای وا اسلاما از خود نشان دادند که چرا باید تصاویر و فیلمهای خصوصی یک خانم ایرانی منتشر شود و حتی آن قدر فشار رسانهای وارد کردند که قوه قضائیه باید با فردی که این تصاویر را در کانالش منتشر کرده است برخود کند؛ ولی همین گروهها، به واسطه اینکه نامداری درون رسانه ملی بوده است و میتوانند بواسطه تخریب و قربانی کردنش، اصل حجاب را زیر سؤال ببرند، وارد گود شدند تا جایی که یک کاربر فضای مجازی مینویسد:
هیچ یک از رسانه ها و کانال های اصلاح طلبی در اینجا به مانند مینو خالقی از پخش تصاویر نامداری ابراز انزجار نکردند بلکه همگی تصاویر و شایعات بیشتری درباره این مجری سابق را تولید کردندذ و وقتی نامداری فیلم دیگری از خود منتشر کرد، هجمه ها به وی بیشتر و عمیق تر شد تا جایی که "مسیح علی نژاد" چهره ضد انقلابی و ضد حجاب درباره نامداری نوشت: "شما گفتید چرا باید یواشکی از شما فیلم گرفته شود و این باعث رنجش تان شد اما یادتان رفته وقتی تیتر نخست رسانه های رسمی حکومتی می شود و برای حجاب و خصوصا چادر تبلیغ می کنید و بازتاب دهنده فرهنگ و ادبیات حکومت شدید برای تبلیغ حجاب حالا همان مردم دوربین شان را به سمت شما گرفته اند تا بگویند ریاکاری نازیباست. هیچ کسی حق فضولی و دخالت در زندگی خصوصی دیگران را ندارد اما در فضای عمومی حضور داشتید. شما تریبون رسمی دارید و علیه حجاب اجباری و سرکوب نیمی از جمعیت ایران نه تنها هیچ گاه علنی موضع گیری نکردید بلکه برعکس در تبلیغ ادبیات حاکمیت یعنی "چادر انتخاب برتر" بارها مصاحبه کردید بنابراین نمی توانید حالا مردم را متهم کنید که چرا دوربین معمولی شان را در یک فضای باز که هر کسی حق انتخاب پوشش و فیلمبرداری دارد به سمت شمایی گرفته اند که بارها جلوی دوربین رسمی برای حجاب برتر تبلیغ کرده اید."
کانالهای ضد انقلاب یکی پس دیگری وارد عرصه شده و به نوعی برای بغض از حجاب، نامداری را مورد هجمه قرار میدهند.
اگرچه کانالها و شبکه های ضد انقلاب و اصلاحطلب اقدام به گسترش فیلمها و خلاف نامداری کردند ولی در این بین هیچ کس درباره همسر وی که پدرش اصلاحطلب است، صحبتی نمیکند و حرفی به میان نیمآورد تا جایی که یکی از کاربران شبکه اجتماعی درباره این ریاکاری این چنین مینویسد:
جالب است که همین کانالها، قربانی کردن افراد به بهانه ضربه زدن به نظام اسلامی و مسایل شرعی همچون حجاب را ادامه می دهند و به جای متهم کردن خود، دیگران را متهم میکنند و باز هم به ماجرای مینو خالقی اشاره میکنند.
این ریاکاری و دروغگویی در حالی است که همین شبکه های اصلاحطلب و ضد انقلاب در ماجرای مینو خالقی، انتشار تصاویر خالقی را حریم خصوص یافراد معرفی کردند و نهادهای انقلابی را به دلیل رد صلاحیت مینو خالقی مورد هجمه قرار دادند.
حال باید این سؤال را مطرح کرد که کانالها و رسانههای ضد انقلاب چرا ماجرای مینو خالقی را حریم خصوصی معرفی میکنند و ماجرای نامداری را دروغگویی و تزویر؟ آیا کشف حجاب یکی خوب است و کشف حجاب دیگری بد؟ خانم نامداری با اینکه مرتکب خلاف و گناه شدید ولی قربانی موضوعات سیاسی هم شدید.