به گزارش مشرق، برای تحلیل دقیق تر جایگاه اروپا در مناسبات دیپلماتیک دولت یاز دهم و بررسی این جایگاه در دستگاه سیاست خارجی دولت دوازدهم گفت وگویی را با دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه و رئیس کارگروه تاریخ آمریکا و اورپا در دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشگر سیاست خارجی و کارشناس مسائل بین المللی اروپا و آمریکا و مولف آثاری چون "تاریخ اروپا در قرن جدید" ، "تاریخ اندیشه سیاسی در غرب"، "تاریخ فرهنگ وهنر اروپا در قرن جدید"، "کرونولوژی مسیحیت و قرون وسطی"، "تاریخ اروپا در قرون وسطی" و ... صورت داده که در ادامه می خوانید:
با توجه به روابط دیپلماتیک دیرینه و حسنه تهران با اتحادیه اروپا در ادوار مختلف و دولت های گوناگون، اساسا جایگاه اروپا در دیپلماسی تهران بویژه در یک دهه اخیر کجاست؟
شاید بتوان به صورتی مستقل روابط تهران با اروپا را بررسی کرد اما برای بررسی و تحلیل دقیقتر جایگاه اتحادیه اروپا در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید آن را منوط به رفتارهای مهره سومی به نام واشنگتن دانست، به بیان دیگر تعریف روابط تهران با اتحادیه اروپا در رابطه این سه ضلع تعریف می شود در نتیجه با این دیدگاه اگر به سوال شما بنگریم خواهیم دید که ما در چند سال اخیر با دو مرحله متفاوت در گذار دیپلماتیک تهران با اتحادیه اروپا مواجه بوده ایم. دوره اول که به زمامداری باراک اوباما باز می گردد و در این دوران ارتباط بسیار نزدیکی میان واشنگتن و اتحادیه اروپا شکل گرفت لذا در این ارتباط نزدیک اتحادیه اروپا به مجری سیاست های واشنگتن حتی در اعمال تحریم ها در قبال تهران بدل شد از همین رو هم روابط تهران – اروپا در دولت های نهم و دهم به شدت با افول روبرو شد. در همین دوران هم بود که به واسطه برخی رفتارهای دولت در آن زمان حتی تحریم های اتحادیه اروپا علیه تهران به مراتب بدتر از واشنگتن بود. اما دوره دوم در دو لایه آغاز به کار دولت حسن روحانی و متعاقب آن شروع گفت وگوهای برجام و نهایتا در لایه دوم انتخاب ترامپ در جایگاه 45 امین رئیس جمهور ایالات متحده باز می گردد. از برهه ای که عملا کار دولت یازدهم سپرده شد با یک رفرم اساسی در رویه دولت در تهران تمامی پالس های مثبت به جهان مخابره شد و خوشبختانه جهان و به ویژه اتحادیه اروپا این پالس های مثبت را دریافت کرد که نهایت سازندگی روابط حسنه دیپلماتیک تهران – اروپا به دوران پسا برجام باز می گردد. اما در ادامه با آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ باز متاسفانه تاثیرات سوء ضلع سوم که گفتم در تنظیم روابط تهران – اروپا نقش کلیدی را دارد به واسطه هوشمندی تهران و دستگاه سیاست خارجی اتفاقا در جهت عکس عمل کرد و اگر چه روابط نیم بندی که در اثر مذاکرات مستثیم و رودررو با خود واشنگتن هم شکل گرفته بود اما با رفتارهای ترامپ نه تنها این روابط تقریبا به صفر بازگشت که تلاش جدی علیه روابط تهران – اروپا هم در کاخ سفید صورت پذیرفت ولی گفتم با هوشمندی دولت برای بازسازی روابط، دولت مناسبات دیپلماتیک را به نقطه ای رساند که واشنگتن نتوانست بر این رابطه اثر گذار باشد و مضافا این که از همان ابتدا خود ترامپ هم بنای ارتباطی سردی را با کشورهای اتحادیه اروپا گذاشت که می توان انتقادات بیشمار ترامپ به ناتو در دوران تبلیغات انتخاباتی، اظهار نظرهای تند نسبت به ساختار اتحادیه اروپا یا در گام عملی دستور ترامپ مبنی بر خروج از برخی پیمان های مهم مانند پیمان پاریس شامل می شود که با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و حمایت ترامپ از کابینه ترزا می و جریان پوپولیست و راست رادیکال اروپایی، این روابط بیش از پیش سرد شد. یقینا این مسئله هم موجب نزدیکی بیشتر اروپا با جمهوری اسلامی شد.
اگر چه روابط واشنگتن با اروپا به گرمی دوران اوباما نیست اما آمریکا بر قدرت اتحادیه اروپا اشراف دارد و علی رغم انتقادات دولت جدید ایالات متحده به ناتو، ترامپ در نشست 25 ماه می سران ناتو در بروکسل شرکت داشت.
بله من هم با این نکته موافقم، هر چند که دوران کوتاه زمامداری ترامپ تا اکنون به تنش و ایجاد زاویه نسبی با اتحادیه اروپا با محوریت برلین گذشته است اما یقینا سطح روابط عمیق طرفین با برخی رفتارها از بین نخواهد رفت و شاید که امروز جنگ لفظی میان سران اتحادیه اروپا با واشنگتن هم باشد هم اروپا به رابطه با واشنگتن نیازمند است و هم آمریکا. اما نکته اینجاست که هر چه این میزان زاویه واشنگتن با اتحادیه اروپا بیشتر شود یقینا به همان نسبت میان تهران با اتحادیه اروپا روابط دیپلماتیک گرمتری بوجود خواهد آمد. اگر شما دقت کرده باشید پیوندهای بسیار عمیقی هم در ارتباطات اروپا با جمهوری اسلامی وجود دارد و علاوه بر عرصه دیپلماسی، هم در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هم ارتباطات بسیار پررنگی بین هر دو طرف وجود دارد به گونه ای که من در یک سوال مشابه خبرنگار فرانسوی در خصوص میزان ارتباط تهران و اتحادیه اروپا گفتم که ما صنعت را از آلمان، سیاست را از انگلستان و فرهنگ را از فرانسه برای خود به دست آوردیم و اشاره هم داشتم که اتفاقا سفرهای اخیر آقای ظریف در این مرحله دوم که واشنگتن در اختلاف زاویه با اتحادیه اروپا قرار دارد نشان از هوشمندی دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم دارد چرا که هر چه ما هم بواسطه برخی بدعهدی های آمریکا بدلیل سیاست یک بام و دو هوا روبرو بوده ایم باید این خلاء را توسط اتحادیه اروپا پر کرد و قطعا روابط دیپلماتیک گرم به سود طرفین خواهد بود و باز هم بیان داشتم که امروز سطح روابط به نقطه ای رسیده است که نه تنها اتحادیه اروپا دیگر مجری سیاست های واشنگتن نیست که حتی در برابر برخی از رفتارهای ایالات متحده و ترامپ که در تناقض با برجام صورت می گیرد واکنش خود را نشان می دهد. البته پس از جنگ جهانی دوم واشنگتن سرمایه گذاری های بسیار زیادی را در اتحادیه اروپا داشته به صورتی که بیش از 27 تا 28 درصد سهام صنایع اتحادیه اروپا در قبضه ایالات متحده است از همین رو خود واشنگتن هم بدلیل آگاهی از توان و پتانسیل اتحادیه اروپا هیچ گاه تمایل ندارد در جهت افزایش اختلافات با این اتحادیه گام بردارد لذا به قول شما اگر ترامپ در اظهار نظری به ناتو یا ساختار اتحادیه اروپا حمله می کند اما در نشست سران ناتو شرکت می کند یا این که اگر ترامپ با یک دستور رسمی از معاهده پاریس خارج می شود و در زمان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه علاقه به پیروزی خانم لوپن دارد اما از سوی دیگر در کمتر از یک ماه از پیروزی امانوئل مکرون به فرانسه سفر می کند لذا رفتارهای دونالد ترامپ و واشنگتن شاید در عرصه تاکتیکی دیپلماسی تغییر یابد اما قطعا در استراتژی تغییری صورت نخواهد گرفت بنابراین اقتصاد ما و مهمتر از آن سیاست خارجی ما در عرصه دیپلماسی با رصد این گونه رفتارها عکس العمل های بسیار سنجیده ای در سیاست خارجی را در پی بگیرد و با توجه به شرایط اقتصادی، چه در دوره یازدهم و چه در دولت دوازدهم، اروپا می تواند به محمل بسیار مناسبی برای مناسبات اقتصادی در سایه روابط دیپلماتیک بدل شود که یقینا این سطح از روابط اقتصادی می تواند از صنایع کلان خودروسازی و صدور نفت و گاز تا محصولاتی نظیر فرآورده ها و محصولات کشاورزی را در برگیرد، لذا اگر تهران بتواند بازیگری هوشمندانه ای را در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی با اتحادیه اروپا را در خلاء مناسبات رو به افول واشنگتن با این اتحادیه در پیش گیرد چنانی که تا کنوی در پیش گرفته، می تواند به مراتب جایگاه تهران را در عرصه بین الملل بالا برده و از سوی دیگر موجب رونق اقتصادی داخلی کشور هم بشود.
شما به مسئله برجام اشاره داشتید. بسیاری از سران اتحادیه اروپا تلاش جدی برای حفظ برجام در پیش گرفته اند و در مقابل برخی رفتارهای خلاف وعده واشنگتن مقاومت از خود نشان می دهند. با توجه به اینکه سه مهره از شش مهره 1+5 اروپایی هستند نقش و جایگاه اروپا و اساسا توان اتحادیه اروپا در حفظ برجام در دوران پسابرجام را چونه برآورد و تحلیل می کنید؟
در همان دور پایانی مذاکرات بین تهران و 1+5 در سال 2016 که منجر به خلق برجام شد وزیر امور خارجه آلمان در مصاحبه ای به طور صریح اعلام کرد که علاوه بر پکن و مسکو کشورهای اتحادیه اروپا هم با تهران مشکلی عمیق و ریشه ای ندارند و تمام اختلافات موجود (در آن زمان) بواسطه تاثیرات سوء واشنگتن صورت می گیرد که اتفاقا همین دست از اظهار نظرهای مقامات اتحادیه اروپا نشان از این داشت که روابط تهران با اتحادیه اروپا دچار یک دگرگونی و تغییر مثبت و سازنده پس از خلق برجام خواهد شد به گونه ای که حتی واشنگتن هم نمی تواند تاثیر چندانی برای کاهش این روابط رو به رشد داشته باشد که قطعا در آینده هم این تضاد منافع دو سوی آتلانتیک بر سر ارتباط با تهران بیشتر خواهد شد. اما باز تکرار می کنم که می توان از این تضاد منافع با یک دیپلماسی هوشمند بهره کافی را برد. بنابراین اتحادیه اروپا به چنان درکی رسیده است که قطعا نه تنها برجام را زیر پا نخواهد گذاشت بلکه تمام تلاش خود را برای حفظ آن خواهند داشت چرا که هم از جهت بین المللی، وجه اتحادیه اروپا با نقض برجام با مشکل روبرو خواهد شد و هم از سوی دیگر بواسطه پایبندی هر سه بازیگر اتحادیه اروپا، به علاوه پکن و مسکو سبب خواهند شد که ترامپ هم به برجام پایبند بماند و یقینا تغییر مواضع او از زمان تبلیغات انتخاباتی تا به امروز در خصوص برجام نشانه بارزی از این مسئله است لذا با توجه به نکات یاد شده توان و قدرت اتحادیه اروپا در حفظ برجام بخوبی روشن می شود.
در راستای نکات یاد شده اتحادیه اروپا در مسئله تحریم های مربوط به FATF به نحوی همراهی و حمایت خود را از تهران در تقابل با سیاست های ضد ایرانی واشنگتن نشان داد، اما مسئله مهم اینجاست که آیا اگر در یک بزنگاه اتحادیه اروپا مخیر به فقط دو انتخاب بین تهران و واشنگتن باشد کدام گزینه را انتخاب خواهد کرد؟ آیا اساسا بواسطه اختلاف نسبی که امروز در سایه برخی رفتارهای ترامپ مانند خروج از معاهده پاریس با اتحادیه اروپا شکل گرفته و حمایت های صریح و قاطع اروپا از برجام می توان این تحلیل را داشت که اروپا به سمت تهران گرایش پیدا می کند؟
همان طور که گفتم بیش از 28 درصد سهام صنایع اتحادیه اروپا در قبضه واشنگتن است لذا اتحادیه اروپا اگر حتی خواهان کاهش ارتباط با واشنگتن باشد هم توان آن را ندارد. اگر چه همواره بدنبال کسب یک استقلال نسبی بوده لذا بسیار بدیهی است که اگر اتحادیه اروپا بخواهد میان تهران یا واشنگتن یک انتخاب داشته باشد قطعا آن انتخاب تهران نخواهد بود.
پس برخی از حمایت های اتحادیه اروپا در کاهش تحریم ها یا تلاش برای حفظ برجام می تواند یک تاکتیک دیپلماتیکی در قبال تهران تلقی شود؟
بله، می توان از سوال شما این برداشت را کرد چرا که علاوه بر روابط سیاسی و اقتصادی نزدیک واشنگتن و اتحادیه اروپا این دو مهره مهم عرصه بین الملل از لحاظ فرهنگی هم بسیار شبیه به هم هستند و این قرابت فرهنگی ارتباطات بین طرفین را به گونه ای در هم گره زده که تقریبا نمی توان آن را از هم پاره کرد پس رفتارهای اتحادیه اروپا در حد تاکتیک برای کسب منافع و در آمدهای اقتصادی از قبل نزدیکی به تهران است و اروپا تا جایی از برجام حمایت خود را خواهد داشت و در مقابل سیاست های خلاف وعده برجامی واشنگتن قرار خواهد گرفت که لطمه جدی آن هم از جنس استراتژیکی به روابط بین کشورهای اتحادیه اروپا با واشنگتن ایجاد نکند البته این مسئله لزوما چیزبدی نیست چرا که سیاست خارجی اولویت را بر حفظ منافع خود قرار می دهد و قطعا ما هم در همین راستا عمل می کنیم هر چند که این مسئله را هم باید در نظر داشت که هر چقدر روابط واشنگتن با مسکو و پکن دچار تنش شود به همان میزان واشنگتن تمایل دارد برای پوشش این خلاء به اتحادیه اروپا نزدیک شود. پس بینید که اروپا و آمریکا در سطحی بی بازگشت با هم ارتباط دارند.
با این تفاسیر اگر ما به کارنامه دیپلماسی دولت یازدهم نگاهی داشته باشیم بیش از 50 درصد از مانور روابط دیپلماتیک تهران در ارتباط با اتحادیه اروپا تعریف شد و در همین یک ماه اخیر آقای ظریف در حدود سه بار به اروپا سفر داشته است لذا اگر اروپا میان تهران و واشنگتن، ایالات متحده را برگزیند چنین دیپلماسی که بیش از نیمی از هزینه و تلاش هایش را در اروپا صرف کرده به عنوان یک ضربه کشنده تلقی نمی شود؟ آیا دیپلماسی تهران باید در خصوص این مسئله plan B را داشته باشد؟
من هم در قالب مسئله شما معتقدم دستگاه سیاست خارجی باید همواره آمادگی برخورد با هر وضعیتی را به دور از خوشبینی داشته باشد اما امروز برخی از شواهد دال بر این است که مسئله مطرح شده شما بسیار بعید است که روی دهد. مثلا وقتی ما شاهدیم که اتحادیه اروپا در یک قرارداد قصد فروش 120 فروند هواپیمای مسافربری ایرباس را به تهران دارد بخوبی این مسئله را مطرح می کند که اتحادیه اروپا تصمیمی برای جدایی با تهران را در آینده نزدیک نخواهد داشت هر چند که مشکلات و مصائب اقتصادی که هم اتحادیه اروپا و هم واشنگتن به آن گرفتار است سبب شده که حتی ایالات متحده آمریکا هم در قراردادی 60 فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ را به ایران تحویل دهد و این دقیقا از جانب دولت ترامپی صورت می گیرد که در شعارهایش به مخالفت با برجام برخواسته است بنابراین اگر بیشتر توجه سیاست خارجی و انرژی دیپلماسی دولت یازدهم در اتحادیه اروپا صرف شده است بدلیل جایگاه و اهمیت این اتحادیه در عرصه سیاست خارجی با توجه به روابط سنتی و در عین حال عمیق اقتصادی – سیاسی با اتحادیه اروپا بوده است لذا من بسیار بعید می دانم با توجه به بسترهای مناسبی که در روابط دیپلماتیک تهران با اتحادیه اروپا صورت گرفته این اتحادیه تمایل داشته باشد در عملکردی مشابه به دوران احمدی نژاد عمل کند چرا که اساسا با مانور سیاسی دقیق، منعطف و در عین حال بسیار هوشمند دستگاه سیاست خارجی دولت یازدهم عملا هر گونه بهانه ای را از اتحادیه اروپا برای کاهش روابط دیپلماتیک گرفته است لذا اتحادیه اروپا هم هیچ دستاویزی را نه از جانب خود و نه حتی از جانب واشنگتن برای ایجاد اجماعی علیه تهران ندارد و واشنگتن هم دیگر تحت لوای پرونده هسته ای نمی تواند تحریمی را علیه تهران داشته باشد هر چند که ایالات متحده می تواند از طریق تحریم هایی تحت عنوان فعالیت های موشکی و حقوق بشری برخی محدودیت ها را علیه تهران باز گرداند اما نمی تواند تحریمی را تحت عنوان فعالیت های هسته ای در خصوص تهران اعمال کند و اگر شما امروز شاهدید که دولت و هیئت حاکمه آمریکا دست به تصویب تحریم های جدید علیه تهران می زند هیچ کدام تحت عنوان تحریم های هسته ای صورت نگرفته است. البته باید این مسئله را هم باید گفت که این تحریم ها فقط برای راضی نگهداشتن برخی از دولت های عربی منطقه در راستای تحریم و محدود کردن تهران با شعار ایران هراسی است.
آیا این میزان از پویایی و تحرک فعال دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم را برای دولت دوازدهم در زمینه روابط دیپلماتیک با اتحادیه اروپا متصور هستید؟
ببینید علاوه بر مسئله افزایش هوش سیاسی انکار ناپذیر در دیپلماسی دولت یازدهم، چیزی که امروز می تواند به عنوان عامل و برگ برنده دیگری در روابط دیپلماتیک بشمار رود رای بالای مردم به حسن روحانی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است. قطعا چنین انتخابی با این میزان از حمایت مردمی، جایگاه دولت و ریاست جمهوری را در صحنه و عرصه بین المللی بالا خواهد برد. زمانی در یکی از نشست های سران آقای ژاک شیراک به عنوان رئیس جمهور وقت فرانسه و میزبان نشست تنها به استقبال آقای سید محمد خاتمی رفت و زمانی که خبرنگاران دلیل این رفتار را از آقای شیراک جویا شدند او پاسخ داد که آقای خاتمی از معدود روسای جمهوری در جهان است که از رای و حمایت قاطع مردم خود برخوردار است پس می بینید که میزان بالای آرا در انتخابات چه تاثیری بر پرستیژ یک رئیس جمهور دارد فلذا در بستر این شرایط اگر برخی از جریانات مخالف و منتقد دولت در قالب دلواپس یا هر نام دیگری کمی فقط کمی با دولت دوازدهم همراهی کند می تواند به مراتب فعالتر و پویاتر در عرصه بین المللی نسبت به دولت یازدهم ظاهر شود و در سایه این مسئله می تواند بسیاری از امتیازات را برای جمهوری اسلامی ایران از بازیگران عرصه بین الملل و حتی خود ترامپ و در گامی جلوتر ریاض بگیرد. متاسفانه شرایط داخلی نشانی از این همراهی و حمایت از دولت را ندارد و مسئله سبب صرف انرژی دولت در جاهای غیر ضروری که به سرکوب و بر باد رفتن برخی از برنامه های دولت در عرصه سیاست خارجی و روابط بین المللی شده است.
با توجه به اینکه دستگاه دیپلماسی یکی از نقاط ثقل خود را روی اتحادیه اروپا بنا نهاده است، آیا چنین برنامه ای برای نقطه ثقل قرار گرفتن اتحادیه اروپا را چگونه تحلیل می کنید؟
یقینا باید این مسئله را در روابط دیپلماتیک تهران با اتحادیه اروپا در نظر داشت که این اتحادیه نسبت به واشنگتن در روابط دیپلماتیک خود به شدت با هوش تر عمل می کند و امروز اتحادیه اروپا پس از پشت سر گذاشتن دو جنگ خانمان سوز اول و دوم در قرن بیستم به این سطح از درک دیپلماتیک رسیده است که برای حل مناقشات و اختلاف نظر خود با سایر کشورها باید در یک انعطاف سیاسی و احترام متقابل، گفتگو را برای رسیدن به راه حل مشترک در پی گرفت لذا تهران هم با درک این مسئله به این نتیجه رسیده است که می تواند برنامه ریزی بلندمدت و پایداری را در ارتباط با اتحادیه اروپا در پیش گیرد. نکته مهمی هم که نباید در این میان فراموش شود این است که علیرغم تمام حملات، انتقادات و تخریب های جریان مخالف و منتقد دولت در سایه نوع رفتار با آمریکا اما در خصوص ارتباط با اتحادیه اروپا، این جریان منتقد داخلی دولت چنین حساسیتی را از خود نشان نداده است و قطعا آقای روحانی در دیپلماسی دولت دوازدهم باید از این امتیاز نهایت استفاده خود را ببرد لذا اگر زمانی یک تماس تلفنی آقای روحانی با اوباما جنجال ها و حملاتی را در پی دارد اما تماس تلفنی با شخصی مانند ماکرون چنین حساسیتی را در پی ندارد. البته باید طرف دیگر ماجرا یعنی اتحادیه اروپا را هم دید و در این رابطه این سوال پیش می آید که اتحادیه اروپا هم تا چه اندازه فضا را برای گسترش روابط دیپلماتیک با تهران باز خواهد کرد؟ و همچنین اینکه آیا اتحادیه اروپا علیرغم خواست واشنگتن و تمایلات کشورهای عربی منطقه خلیج فارس در پی بالا بردن سطح مناسبات خود با تهران خواهد بود یا اینکه در طول مناسبات چهار سال آینده دولت دوازدهم با در پیش گرفتن سیاست یک بام و دو هوا، گوشه چشمی هم به واشنگتن و ریاض خواهد داشت یعنی روابطی سنجیده که هم رضایت ریاض و واشنگتن را در پی داشته باشد و هم سطح مناسبات رضایت بخشی را هم با تهران حفظ کند، که به نظرم قالب دوم به واقعیت نزدیکتر است لذا تکرار می کنم باید دیپلماسی دولت دوازدهم به مراتب هوشمندتر از چهار سال گذشته عمل کند.
منبع: دیپلماسی ایرانی