به گزارش مشرق، «محمدعلی دستمالی» در یادداشت روزنامه «خراسان» نوشت:
-بحران سوریه همچنان پابرجاست. در این چند سال، صدها و شاید هزاران بار به ده ها زبان مختلف، از جمله در یادداشت ها و رسانه ها نوشته و بیان شده و همه منتظر آن هستند که هر جوری شده، راهی برای برون رفت از این بحران پیچیده، پیدا شود. بااین حال، هنوز خبری از نزدیک شدن به ایستگاه های پایانی نیست.
در شرایط میدانی فعلی و با در نظر گرفتن ابعاد گسترده و فراگیر این بحران و تاثیر مسئله آوارگان سوری بر کشورهای منطقه و اروپا، بی پایه نیست اگر گفته شود که بحران سوریه، برنده و طرف پیروز ندارد. بیایید یک بار دیگر به این تابلوی پرهراس نگاه کنیم: نزدیک به سیصد هزار نفر جان خود را از دست داده اند، زیرساخت های اقتصادی سوریه نابود شده و بنا به آمارهای مختلف، رقم کلانی بین یک تا یک و نیم هزار میلیارد دلار، به شهرها و روستاهای این کشور خسارت وارد شده، نزدیک به یک چهارم جمعیت سوریه آواره شده اند، کشورهای مختلف مرتبط با پرونده سوریه بسته به خواسته ها و موقعیت شان میلیاردها دلار ضرر کرده اند، و علاوه بر همه این موارد و مصادیق، سوریه به میدانی برای قدرت گرفتن گفتمان تروریسم افراطی داعش و صدور آن به کشورهای دیگر تبدیل شد.
در یکی دو سال آغاز این بحران، هر کدام از قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در سودای بیشترین میزان پیروزی بودند و به قول فرنگی ها، هر کسی به دنبال تکه بزرگ تری از این کیک وسوسه کننده بود اما حالا وضعیت به سمت و سویی رفته که دیگر کسی به فکر پیروزی تمام عیار و فتح الفتوح نیست و همه تلاش می کنند با کمترین هزینه و آبرومندانه ترین شکل ممکن، از این دیار سوخته و خاکستر شده، بیرون بروند.
بدون شک گروه تروریستی تکفیری داعش، به عنوان یک پدیده فوق خشن و غافلگیر کننده که مُهر برتری خود را بر سیاهه تمام گروه های تروریستی و افراطی زده، با جنایات و اقدامات وحشیانه اش، بحران سوریه را پیچیده تر کرد. در کنار داعش، النصره و چندین گروه افراطی دیگر نیز وارد این میدان شدند و سرازیر شدن سیل تروریست های افراطی از هفتاد کشور جهان به سوی سوریه، کاری کرد که مظلومیت مردم سوریه، صد چندان شود. تروریست ها، نه تنها موجب کشتار مردم عادی، ویران شدن شهرها و روستاها و آواره شدن میلیون ها شهروند سوری شدند، بلکه با تبعیت از حامیان و اربابان خود، هر بار به نوعی، انواع و اقسام مذاکرات و نشست ها و همایش های مرتبط با گفت وگوهای صلح را نیز خنثی و بی اثر کردند.
نقش گروه های مخالف سوری
نگارنده دو بار با یکی از رهبران مخالفین سوری به نام خالد خوجا مصاحبه کردم و یکی از جملات مهم او را همواره به خاطر می آورم. دکتر خالد خوجا، یک پزشک ترکمنی سوری که پدرش از چهره های برجسته اخوان المسلمین سوریه بوده و از کودکی در ترکیه زندگی کرده و به مدت چند سال، رئیس ائتلاف مخالفین سوری بود، آشکارا و بی تعارف اعلام کرد: «مخالفین سوری، دارای پایگاه مردمی و اجتماعی ضعیفی هستند و این مسئله، کار را برای ما دشوار کرده است.» آنها نه توانستند ارتش و دیگر نیروهای مسلح سوریه را شکست دهند و موفق به تغییر نظام سیاسی کشورشان شوند و نه حاضر به عقب نشینی شدند.
سهم دمشق
واقعیت این است که دولت بشار اسد، در این بحران بزرگ، مورد هجمه ای هدفمند و نابرابر قرار گرفت و فقط با مخالفین داخلی طرف نبود و بهانه ها برای ضربه زدن به نظام یکی دو تا نبود. اما در یک نگرش منصفانه و واقع بینانه، نمی توان سهم دولت و اتاق فکر حزب بعث سوریه را در بحران مزبور، نادیده گرفت.
اصلاحات دیرهنگام، عدم هماهنگی های سیاسی و اطلاعاتی، در نظر نداشتن گزینه های جایگزین و سناریوهای متعدد برای سازماندهی و خون رسانی جدید به پیکره سیاسی، اجتماعی و حقوقی کشور و نداشتن سناریویی روشن برای تعامل با مخالفین سیاسی و تفکیک آنها از تروریست ها، ازجمله خطاها و نارسایی هایی بود که می توان به آنها اشاره کرد.
عدم برخورداری مخالفین سوری از پایگاه مردمی، دقیقا به این معنی است که موازنه قدرت بین گروه های مسلح آنها و نیروهای نظامی تحت امر بشار اسد، تنها در صورتی اتفاق می افتاد که قدرت های مختلف غربی و منطقه، به کمک آنها بیایند. کما این که همین اتفاق افتاد و با ورود ترکیه، قطر، عربستان سعودی، آمریکا و بخشی ازکشورهای اروپایی به این میدان و همکاری و حمایت همه جانبه آنها از مخالفین سوری و بعضا گروه های تروریستی و افراطی، سوریه به بزرگ ترین میدان جنگ نیابتی منطقه تبدیل شد.
از دیگر سو، حمایت روسیه، ایران و حزب ا... لبنان از دولت اسد، موازنه را به وضعیتی رساند که هیچ کدام از دو سوی این جبهه، امکان فائق آمدن بر طرف مقابل را ندارند و شرایط موجود بر روی ارض واقع، به موازات رقابت های آمریکا و سوریه که الزاما ربط مستقیمی به سوریه نداشت، اجازه نداد که هیچ کدام از مذاکرات، به فرجام نهایی و روشن برسد.
در شرایط کنونی هم شاهد این هستیم که نه در مذاکرات آستانه در قزاقستان و نه در ژنو سوئیس، اراده ای برای پایان دادن به بحران وجود ندارد اما در عین حال، نمی توان از اقدامات معنی دار آمریکا در جنوب سوریه، در شدادی و اعزام ناو جورج بوش به ساحل حیفا و همچنین برخی اقدامات روسیه در شمال سوریه، لاذقیه و طرطوس غافل ماند.
به موازات این دو قدرت بزرگ، ترکیه نیز در شمال سوریه دست به تحرکات جدیدی زده و چنین به نظر می رسد که گونه ای از سازش و رقابت خاموش بین آمریکا و روسیه در جریان است. شاید بدبینانه نباشد اگر سناریوی احتمال برخی توافقات پنهانی بین واشنگتن و مسکو نیز در نظر گرفته شود. اعلام حمایت انگلیس و فرانسه در حمله احتمالی آمریکا به سوریه، در شرایطی به شکل آشکار بیان شده که تیم ترامپ، هنوز هم به روشنی در مورد نتایج، دستاوردها و پیامدهای حمله به سوریه، چیزی بروز نداده است.
به موازات این سناریو و در صورت بعید و پرهزینه بودن احتمال حمله آمریکا، باید بر روی این گزینه نیز تامل شود که با در نظر گرفتن حمایت آمریکا از کردها و اعراب در رقه و احتمال آزادسازی این شهر مهم در کوتاه مدت و افزایش تعداد پایگاه های آمریکا در خط شمال سوریه، به علاوه دیدارهای اخیر مقامات دفاعی و امنیتی ترکیه و روسیه، شرایط به سمتی می رود که گونه ای از تقسیم قدرت و تجزیه دفاکتو و زیرپوستی، در سوریه رخ دهد.در هرحال، در سوریه هر اقدام تازه ای که صورت بگیرد و قدرت های بزرگ به هر شکلی که بخواهند عمل کنند، نمی توان این حقیقت تلخ را از یاد برد که اصلی ترین قربانیان در بحران بزرگ سوریه، میلیون ها شهروند بی گناه این کشور هستند که مظلومیت، سرگردانی، گرسنگی، بیماری و ده ها معضل دیگر، کاری کرده که رنگ زندگی آنها، تنها بین دو طیف خاکستری و سیاه در تغییر و تموّج باشد. شاید مردم سوریه، به همان اندازه که قربانی خشونت و تفکرات باطل تکفیری ها شده اند، از رقابت و بازی پیچیده ابرقدرت ها نیز، لطمه دیده اند.