به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید محمد مسرور اولین طلبه شهید از شهرستان کازرون و متولد اولین روز از فصل بهار سال 66 است. وی از سال 88 مشغول خواندن دروس حوزوی شد. سال 94 در کنار مزار شهدای شهر، همانجایی که از نوجوانی با شهدای آن انس گرفته بود، ازدواج می کند و شش ماه راهی سوریه می شود و پس از 50 روز حضور در منطقه، در تاریخ شانزدهم بهمن ماه 94 در منطقه رتیان پس از عملیات آزادسازی نبل و الزهرا به شهادت می رسد، در ادامه وصیت نامه این شهید را می خوانیم:
«به نام خدایی که اول آن را اولی نیست و آخر آن (را) آخری نیست. خدایی که دل را آفرید تا بوسیله آن، او را بخواهیم.
آری!
شاهراه وصول به خدا دل است. پس باید کوشید که دل را پاک کرد و گرد و غبار تعلقات را از دل شست که دلی که در آن تعلقات باشد به خدا وصل نمیشود.
الهی! دل من جای جای آن (را)، گرد و غبار تعلقات گرفته است. خدایا شکرت که ما را در باب جهاد وارد کردی تا گرد و غبار تعلقات را از دل ما بزدایی. خدایا چه آرام بخش (است) از خلق بریدن و به تو پیوستن. الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و نوّر ابصارنا بضیاء نورک.
خدایا عمری است سرگردان در وادی نفس حیران بودم. تو بودی که دست مرا گرفتهای و به وادی خودت رهنمود کردی. خدایا اینک گذشتهی خود را می نگرم جز سیاهی در خود نمیبینم. آری سیاهی گناه که دفتر عمر من را سیاه کرده است ولی امیدوارم به عفو و بخشش تو که نامه اعمال مرا قلم عفو بکشی و مرا به جوار قرب خود داخل کنی که جای امنی غیر از جوار قرب تو نیست. الا بذکر الله تطمئن القلوب.
به نام خداوند وصیت خود را شروع می کنم:
حقیقتا من خود را کوچکتر از آن میدانم که وصیت اخلاقی کنم چون خودم سراپا عیب و نقص هستم و از این امور صرف نظر میکنم. ائمه اطهار و قرآن به اندازه کافی نکات اخلاقی را تذکر دادهاند.
و اما از برادران و هر کسی از من بدی و آزاری دیده است (میخواهم) به بزرگواری خودش مرا ببخشد. انشاءالله خداوند هم از همه تقصیر ما بگذرد.
ای برادران و آشنایان
بدانید برای هر کسی کربلایی وجود دارد. تا ما را با کربلا نیازمودند از این دنیا نمی برند. پس برادران ببینیم کجای تاریخ زندگی می کنیم.
دنیا را می نگرم، هیچ چیز جذابی، جز خداوند و نماز و قرآن و اهل بیت نمیبینم.
برادران! همیشه به یاد شهدا باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس. هرکس طالب وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست. آری سیدالشهداء اسوه ایثار و شهادت این را به ما فهمانده است که راه اصلی وصول الی الله شهادت است.
و در آخر توصیهام به برادران طلبه این است که در کنار علوم رسمی و عقلی در پی علوم قلبی و معرفتی هم باشند که بوسیله عبادت و اعمال نیک حاصل میشود و الحق علوم الهی که فقط خاصه بندگان خاص خداست بوسیله اعمال صالحه به وجود میآید. نه در کتاب ها.
علم الهی را با ایثار و گذشت و اعمال صالحه (می توان) کسب کرد. این جاست که خداوند معلم انسان میشود.
پس ای برادران طلبه سعی کنید روحیه جهادی خود را نگه دارید که اگر غیر این باشد این کتابها حجاب اکبری میشود و تو را از جهاد فی سبیل الله باز می دارد و شیطان زمزمههایی چون مداد العلماء افضل من دماء الشهدا در گوش تو زمزمه میکند و تو را از جهاد باز میدارد. عجب علم حصولی افضل از علم حضوری میشود.
پس برادران! بدانید که باب جهاد باب اولیاء خاص خداست. و بدانید که بالاتر از هر نیکی؛ نیکی وجود دارد تا این که شخص شهید شود، دیگر بالاتر از (آن) نیکی وجود ندارد.
شهادت خط پایان عاشقی است. شهادت آخرین مقام قرب است که احرار را فقط بدان راه می دهند و لا غیر.
اینک بدان که عرفان حقیقی؛ عرفان سیدالشهداست. عرفان امام علی (علیه السلام) است که در جهاد و جبههها نمایان است و آخرین مرحله عرفان را سیدالشهداء با خون خود اثبات کرده است پس گول عرفان های کذایی را نخورید که عرفان های بدون زحمت و تن پروری است.
عرفان حقیقی عرفان حسین (علیه السلام) است و بس. عرفان امام خمینی و یاران آن است.
و در آخرین فراز خود نجوایی با امام زمان، وصیت خود را تمام میکنم:
ای صاحب ما! ای سبب (اتصال) ارض و السماء! ای پسر زهرای اطهر (سلام الله علیها)!
ما در این وادی، پی ظهور و زمینه سازی ظهور تو آمدهایم تا بستر ظهورت را آماده کرده و زمین را به یاریت پر از عدل و داد کنیم.
یا مهدی (ع)! تو حسین زمان مایی. آیا در این کربلا ما را هم مطلبی؟
لبیک یا مهدی
محمد مسرور