به گزارش مشرق به نقل از مهر، هیچ در و دیواری نیست که با بادکنک و کاغذ کشی های رنگی تزئین شود. هیچ شعر کودکانه ای هم در آن خوانده نمی شود و هیچ زنگی برای خوراکی در آن به صدا در نمی آید تا همه با هم یکصدا بخوانند: " زنگ خوراکی زده شد توی کلاس همهمه شد... "
چشم شان دنبال عروسک و اسباب بازی نمی گردد، هیچ کدام بهانه مادر را نمی گیرند، شیر نمی خورند و منتظر آمدن پدر هم نمی شوند.
نوزادان و کودکان مهد کودک خدا آنقدر آرام و بی صدا خوابیدند که تو حتی صدای نفس هایشان را هم نمی شنوی.
ننوهایشان را تکان نمی دهند و لالایی برایشان نمی خوانند تا گرم خوابشان کنند. آنها خوابیدند، خوابی به لطافت نرمی تن ظریفشان.
خیلی سخت است وقتی نوزاد یا کودکت را به این مهد کودک می سپاری، هرچند او را به بهترین مربی زمانه سپرده ای. تو گریه می کنی و ضجه می زنی اما او آرام بر روی تخت خاکی می خوابد.
سفارش هم نمی کنی تا مراقبش باشند چون مهدش بلندی ندارد که از روی آن پایین بیفتد، نمی گویی حتما زیر پشه بند بخوابد، لباس اضافی تنش نمی کنی که مبادا سرما بخورد، حتی شیشه شیر و غذای کمکی اش را هم برایش نمی گذاری و هیچ وقت نمی پرسی کی دنبالت بیام؟! او را به خدایی می سپاری که زمانی او را به امانت به دستت سپرد و بهشت را ارزانی قدمهایت کرد.
دادن آدرس این مهد کودک برایم مشکل است حتی سخت تر از زمانی که برای اولین بار پا در فضای دلگیرش گذاشتم.
نوزادان و کودکان مهد کودک خدا حتی به حکم غریزه کودکانه شان به من نگاه نکردند و من هم نتوانستم دستی برای به آغوش کشیدنشان باز کنم. وقتی هم که قصد رفتن کردم، هیچکدامشان به بهانه ددر رفتن همراهی ام نکردند.
کاش می شد شیطانی کنند و من هم برای دیدن لبخند شیرین کودکانه شان کمی با صدای بچه گانه برایشان شعر بخوانم و کاش می شد آنقدر پشت سرم بهانه بگیرند که مجبور شوم اول آنها لالا کنند و بعد من بیایم! اما بیرون هم که آمدم همه شان بدون لالایی و قصه خوابیده بودند.
دور است آنقدر که شبها با گریه شبانه اش بیدارت نمی کند تا بغلش کنی و ساکت شود. برای دیدنش باید صبر کنی تا فردا شود...
فردا که شد می روی مهدی که مربی اش خداست و آدرسش قطعه نوزادان بهشت سکینه (س) است. در مهد همیشه باز است گرچه برای دیدنش فقط و فقط باید هر چه از او به یاد داری را مجسم کنی اما می دانی که او آنجاست او و همه نوزادانی که فقط چند ماه میهمان دنیا شدند و کودکانی که تاتی تاتی کردن با پاهای کوچکشان را تجربه نکرده میهمان خالقشان شدند.
حدود 16 هزار نوزاد در قطعه نوزادان آرام گرفته اند
تابلوی زرد رنگی که روی آن نوشتند " قطعه نوزادان " سر یکی از بلوارهای نه چندان طولانی بهشت سکینه خود نمایی می کند. قطعه شان سبز نیست هرچند که شیرین ترین و پاکترین امانتهای خدایی در آن آرمیده اند.
از مدیر متوفیات سازمان آرامستان های گلزار شهدای بهشت سکینه (س)، قدمت قطعه نوزادان دان را می پرسم، می گوید: قطعه نوزادان قدیمی است و احداث آن به سال 1357 برمی گردد.
اسکندر ابراهیمی افزود: طبق آمارهای موجود 15 هزار نوزاد و کودک در این قطعه آرام گرفته اند.
وی با بیان اینکه نرم تعیین شده برای تدفین در این قطعه تا سن دو سال است، گفت: گروه سنی اکثر میهمانان قطعه نوزادان دو سال است که بر حسب شرایط و درخواست والدین کودکان این قطعه جایگاه ابدی کودکان هفت تا هشت سال حتی 12 سال نیز است.
"قطعه نوزادان و قطعه های مجاور آن در مرحله اجرای طرح بازسازی و بهسازی قرار دارند" این عبارت پاسخ مدیر متوفیات سازمان آرامستان های گلزار شهدای بهشت سکینه (س) به چرایی سبز نبودن قطعه نوزادان است.
ابراهیمی، آرامستان بهشت سکینه (س) را به عنوان اولین آرامستان کرج که دارای قطعه اختصاصی برای نوزادان و کودکان است معرفی کرد.
وی همچنین در توضیح تفاوت اندازه قبر برای این گروه سنی عنوان کرد: قبرهای این قطعه تنها کمی از قبرهای بزرگسالان کوچکتر است.
فرجامی افزود: کوچکتر بودن قبر بر قیمت آن تاثیر دارد و درخواست کنندگان این قبرها را به قیمت پایین تری نسبت به دیگر قبرها خریداری می کنند.
این مسئول گفت: پایین بودن سن متوفیان تاثیر در مراحل تدوین ندارد و نوزادان و کودکان نیز طبق روال و اصول شرعی اسلامی دفن می شوند.
خوب است قطعه شان روشن شود گرچه دیگر از تاریکی و لولو نمی ترسند اما قطعه شان که منظم و ساماندهی شود، مادرهایشان هم آرام تر می شوند.