سرویس جهان مشرق - روزی نیست که آمریکا تهدید جدیدی را علیه ایران مطرح نکند. ظاهرا، در دوره ای که آمریکا توان تنبیه کردن روسیه، اروپا یا اسراییل را ندارد، دولت جدید این کشور تصمیم گرفته تا روی ایران متمرکز شود و از آن یک «لولو» بسازد. این که دست هایی تنش های بین آمریکا و ایران را دامن می زنند، امر ناگفته ای نیست. مضاف بر این که، همان طور که ناظران سیاسی متفق القول هستند، مبتکر و نیروی پیش برنده بحرانهای اخیر خود دولت آمریکا است.
برای مثال، سناتورهای جمهوری خواه از طرح های خود را برای گذراندن قانون جدید تحریم ها علیه ایران، به بهانه نقض قطعنامه شورای امنیت با آزمایش های موشکی و تلاش برای بی ثباتسازی غرب آسیا، خبر داده اند. سناتور لیندسی گراهام، عضو کمیته سرویس های مسلح، در کنفرانس امنیتی مونیخ، این را به صراحت اعلام کرد. گراهام افزود که متقاعد شده، که زمان آن است که کنگره عملکرد ناقض برجام از سوی ایران را مورد بررسی قرار دهد و اقداماتی سختگیرانه را علیه اقدامات ایران که بر خلاف سیاستهای واشینگتن است، در پیش بگیرد. همچنین غرب قصد دارد تحریم هایی تازه را علیه افرادی ارایه دهد که به برنامه موشک های بالیستیک ایران یاری می رسانند، و کسانی که در بخش های مختلف اقتصاد ایران، مستقیم یا غیرمستقیم، از این برنامه پشتیبانی می کنند.
ماه گذشته، پنتاگون اعلام کرد که نیروهای نظامی آمریکا در خلیج فارس در " بالاترین وضعیت آمادگی" قرار گرفته اند و دلیل آن هم افزایش تنش ها با ایران عنوان شد. این یک گام ضدایرانی دیگر از سوی دولت ترامپ بود. چند روز قبلتر از آن، ایالات متحده تحریم ها علیه ایران را گسترش داد و نام 13 شخصیت و 12 شرکت ایرانی را به فهرست سیاه خود اضافه کرد. این کار تا آن جا پیش رفته که واشینگتن اعلام نمود که ایران یک دولت تروریستی است، بی آن که بابت این اتهام سنگین، توضیح بیشتری ارایه دهد. همزمان، دولت سعودی، که در آن زنان را سنگسار می کنند و محکومان را در روز روشن در خیابان ها سر می برند و طیفی از سازمان های تروریستی را پشتیبانی مالی می کند، تاکنون چنین برچسبی نخورده است.
اما جالب این که بسیاری از کارشناسان معتقدند واشینگتن با دنبال کردن فاز جدید طرحهای ضدایرانی، در جستجوی راههای معامله با روسیه است و وجه المصالحه این معامله هم برنامه استقرار سیستم دفاع موشکی در شرق اروپا است. البته این معامله می تواند شامل به رسمیت شناختن منافع روسیه در قفقاز، اوکراین و بالکان از سوی آمریکا هم باشد تا مسکو در مناقشه آتی واشینگتن با تهران، بی طرف بماند. همچنان که برای پکن هم، صدور نفت ارزان و فرصت سرمایه گذاری های گسترده در اقتصاد غربگرای آینده ایران(به خیال باطل آنها با سرنگونی حکومت فعلی ایران)، در نظر گرفته شده است و در عوض پکن باید در جنگ مفروض آمریکا با ایران، مداخله ای نکند.
به موازات آن، واشینگتن به دنبال راه هایی است که سعودی ها را هم وارد طرحهای ضدایرانی خود کند، چرا که عربستان سعودی همواره رقیب ایران در منطقه بوده است. این البته ماموریت سختی برای عربستان نیست چرا که ریاض همواره به دنبال مخالفت با ایران، به هر نحو ممکن، بوده است. در بحث مقابله با ایران، ریاض گزینه های نفوذ در بازار نفت و همچنین بازی با کارتهای خود را در سوریه در اختیار دارد. سعودی همچنین می تواند به منافع ایران در یمن آسیب بزند، جایی که نیروهای به اصطلاح «ائتلاف» به رهبری ریاض، شهرها و روستاها را ویران می کند و سالخوردگان، زنان و کودکان را می کشد. ریاض قویا ترجیح می دهد که اصولا ایران یک کشور مستقل نباشد. روشن است که این سیاستهای فاشیستی سعودی ها باید از سوی جامعه جهانی محکوم گردد.
از این چشم انداز، ریاض به دنبال اصول گوبلزی(یوزف گوبلز وزیر تبلیغات نازی ها که مبدع بسیاری از روش های جنگ روانی و تبلیغات سیاسی بود)- دروغ هر چه بزرگ تر باشد، باورپذیر تر می شود. برای مثال، هیچ کسی به اندازه وزیر خارجه عربستان، عادل الجبیر، ایران را به پشتیبانی تسلیحاتی غیرقانونی از نیروهای اپوزیسیون یمن(انصارالله) و حمایت از تروریزم بین المللی متهم نکرده است. این دیپلمات ارشد سعودی، مدعی شده که در مواجهه با ایران، با یک دولت پشتیبان تروریزم مواجهیم و استدلال او هم این است که ایران تنها کشوری در منطقه است که داعش در ان اقدام تروریستی نکرده است! ولی به سادگی می توان این سوال را مطرح کرد که چرا عربستان، که از سوی گروه های تروریستی به دلایلی چند متهم به خیانت به اسلام است، شاهد عملیات تروریستی در قلمرو خود نیست، با لحاظ این که انجام چنین حملاتی در عربستان نسبت به ایران(به دلیل تفاوت سطوح امنیتی) بسیار ساده تر است. با این حال، گرچه در حال حاضر ریاض از انواع سازمان های تروریستی حمایت می کند، ولی دیر یا زود، این تروریست ها راه قلمرو سعودی را در پیش خواهند گرفت و آن گاه، عربستان برای واکنش فرصت چندانی نخواهد داشت.
به علاوه، عادل الجبیر از ایران خواسته که رفتار و اصول خود را تغییر دهد و مدعی شد که اگر ایران چنین نکند، تعامل با آن برای کشورهای دیگر دشوار خواهد بود! دیپلمات ارشد سعودی این مساله را که صدور انقلاب در قانون اساسی ایران ذکر شده، به عنوان مدرکی بر ادعای خود یاد کرد و افزود که ایران اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها را نقض می کند و حاضر به انطباق با قوانین بین المللی نیست. به بیان دیگر، ریاض به سایر کشورها دیکته می کند که چه گونه امور داخلی خود را مدیریت کنند. ظاهرا، بعد از انباشت یک ثروت عظیم- که البته دیگر امروز از آن خبری نیست- برخی سیاستمداران، طرز درست فکر کردن را هم فراموش کرده اند.
تا جایی که به ایران مربوط است، تلاش می کند که سیاستهای صلح آمیز خود را پیش ببرد و روابط خوبی با کشورهای همسایه در منطقه خلیج فارس برقرار کند. سفر اخیر روحانی به عمان و کویت را می توان در همین راستا ارزیابی کرد. برای رییس جمهور ایران، احیای روابط دیپلماتیک با کویت و پادشاهی های منطقه یک هدف کلیدی است، که حتی شامل عربستان سعودی هم می شود. در ژانویه سال گذشته، بسیاری از کشورهای خلیج فارس، در پی حمله به سفارت عربستان در تهران، سفرای خود را از ایران فرا خواندند. آشوبی که منجر به این حمله شد، به واسطه اعدام یک روحانی سرشناس شیعه توسط ریاض به وجود آمد.
به نظر می رسد که ایران قصد دارد با احیای روابط با کویت و تقویت روابط با عمان، به لحاظ دیپلماتیک ریاض را دور بزند. علاوه بر این که قطر هم، علی رغم این که یک کشور عربی است، با همسایه خود(عربستان) در رقابت است. مضاف بر این که این دو اختلافات ارضی هم دارند.
این را هم باید در نظر داشت که همسایه شمالی سعودی، سوریه، تاوان مخالفت خود را با تروریست ها و گنگسترهای جهادی افراطی پس می دهد که ظرف چند سال در این کشور نفوذ کردند. گروه های و سازمان های مختلف تروریستی، که دیر یا زود از سوریه بیرون رانده خواهند شد، به احتمال قوی راه عربستان را در پیش خواهند گرفت.
همزمان، تهران تاکنون به روشنی اثبات کرده که هر تلاشی برای مرعوب کردن آن به نتیجه دلخواه نخواهد رسید. نتایج مطلوب، به گفته وزیر خارجه ایران، تنها از راه گفتگو و احترام متقابل حاصل خواهد شد. ظریف گفت که کشورش به دنبال داشتن تسلیحات هسته ای نیست، چون داشتن آن امنیت یک کشور را افزایش نمی دهد.
تهران، در چنین موقعیت دشواری، تلاش کرد تا روابط استراتژیکی با روسیه برقرار کند، چرا که در ادراک ایرانی ها، این مساله به تضمین صلح و آرامش در منطقه کمک شایانی می کند. در همین راستا، باید به خاطر داشت که روسیه و ترکیه هم در کنار ایران، اضلاع آتش بس سوریه هستند، جایی که مناقشه مسلحانه وارد سال ششم خود شده است. اگر بنا باشد که در نهایت صلح در سوریه حاصل شود، چنین صلحی نتیجه یک ثبات کلی تر در منطقه غرب آسیا است.
منبع: New Eastern Outlook