سرویس فرهنگ و هنر مشرق- «گیتا» اولین تجربه فیلم بلند سینمایی مسعود مددی است. درامی که اشک مخاطبش را در میآورد و انگار با همین قصد هم ساخته شده که از این طریق او را درگیر داستانی کند که مادر زجر کشیدهای شخصیت اول اوست. مادری که مدام درگیر مسائل بغرنج و حل نشدنی میشود.
روزگار با او سر سازگاری ندارد و انگار او برای سختی کشیدن ساخته شده. بازی مریلا زارعی که یک سال پیش از ساخت این فیلم او را با چهرهای مشابه در فیلمی دفاع مقدسی دیده بودیم در نقش این مادر به خوبی میتوند تماشاگر را برای نزدیکی به مادر این قصه هم آماده کند. داستان فیلم درباره فیلم مادری است که فرزند خود را که در خارج از ایران زندگی میکند از دست میدهد و با این فقدان دچار تحولات زیادی در زندگی خود و خانوادهاش میشود. زارعی از ابتدای فیلم چنان چهره مغموم و درهم شکستهای دارد که تماشاگر از همان اول میفهمد با چه داستانی روبرو خواهد بود. ریتم کشدار و کند فیلم هم مزید بر علت میشود تا تماشاگر مدام بغض کند و اشکی هم بریزد. غافل از اینکه در انتها اتفاقی معجزه مانند میتواند داستان را به سمت دیگری ببرد. در این وسط کارگردان به همراه نویسنده که از اتفاق همسرش هم هست، تمهیدات دیگری برای ایجاد تعلیق در داستان به کار میبرد که هیچیک نمیتواند تماشاگر را راضی کند و بعد از پایان فیلم او را با حال دیدن فیلمی خوب و داستانی منسجم از سالن سینما بیرون ببرد.
حمیدرضا آذرنگ هم که نقش مقابل زارعی را بازی میکند با اینکه در بعضی فیلمها توانایی بازیگری خود را نشان داده اما در این اثر نمیتواند همه آنچه را دارد به نمایش بگذارد و بازی او به خوبی نشان میدهد که حضور یک کارگردان زبده چقدر در بازی گرفتن از او موثر است. به نظر میرسد زارعی هم باید در انتخاب نقشهایی که با مضمونی تکراری به او پیشنهاد میشود، بیشتر سختیگری کند. چرا که بعد از مدتی انگ مادر گریان سینمای ایران به او زده خواهد شد و آنقدر این چهره از او در ذهن تماشاگر تثبیت میشود که دیگر نمیتوان او را در نقش دیگری تصور کرد. در نهایت دیگر چارهای برای او باقی نمیماند که به نقشهایی از این دست که برایش کنار گذاشته میَشود، راضی شود. فعلا که در یکی دو سال اخیر تنها به جای همین شخصیتها بازی کرده و اتفاقا برای بازی در آنها سیمرغ هم گرفته که همین جایزه میتواند به جای تشویق، نقش امتیاز منفی را برای این بازیگر ایفا کند.
منبع: ماهنامه تجربه