Asked Whether He’d Scrap It, Trump Said, "We’ll See What Happens.”
این جمله آشکارا دستکم چند گام عقبنشینی از پارهکردن عنقریب برجام است اما این مهمترین جمله آقای ترامپ درباره برجام در این گفتوگو نیست. مواضع ظاهراً شدیداللحن ترامپ درباره این توافقنامه اخیراً به معیار و مکیال قابل اتکایی برای برخی تمجیدکنندگان برجام تبدیل شده است؛ اینها اظهارات ترامپ را شاهد مسلم و نشانه مسجلی بر غلبه دولت ایران بر آمریکا در برجام و دلالت روشنی بر بیراه بودن نقدهای منتقدان به آن میدانند.
در آخرین نمونه، جناب مرتضی بانک، معاون کل نهاد ریاستجمهوری در نشست شورای اداری فرمانداری تهران به منتقدان برجام نهیب زده و گفته است: «برو و حرفهای ترامپ را بشنو که میگوید ایران در ماجرای برجام سر ما کلاه گذاشته؛ آیا این حرفها نشاندهنده هنر دیپلماسی ما نیست؟ آیا نباید به خودمان افتخار کنیم؟!»
مخالفت سفتوسخت ترامپ با این توافقنامه و جملاتی از این قبیل که «برجام بدترین توافقنامهای است که دیدهام» در دید اول حقیقتاً استدلال مشتپرکنی در اختیار ستایشگران برجام قرار میدهد؛ آنها از یکسو میگویند همین یک جمله ترامپ کفایت میکند تا تمام نقدهای فنی منتقدان به متن و فرامتن برجام بیاعتبار شود و دیگر اینکه نشان میدهد سیاست ما مبنی بر اینکه «کاش بیشتر قدر مهربانیها و حاتمبخشی اوباما را میدانستیم» رویکرد درستی بود!
اما از سوی دیگر آنچه در نفسالامر اتفاق افتاد و تجربهای که از اجرای برجام به دست آمده حاکی است که اولاً به اذعان رئیسکل بانک مرکزی دولت یازدهم «تقریباً هیچ» عایدی اقتصادی نصیب ایران شده، ثانیاً آمریکا هر تحریمی که اراده کرده به هر بهانهای که خواسته اعمال کرده و ثالثاً دولت آمریکا هر عهدی که دلش خواسته هم نقض کرده است و از همه مهمتر اینکه مکانیزمی در برجام و قطعنامه 2231 تعبیه کرده (مکانیزم ماشه) که اگر هم ایران به نقض عهدهای طرف مقابل در برجام اعتراض کند، در نهایت این ایران است که تنبیه میشود و تمام تحریمهایش بازمیگردد!
بنابراین پرسش و ابهام اصلی آن است که ترامپ دقیقاً چه چیزی بیشتر از این میتوانست از برجام به دست بیاورد که حالا از آن انتقاد میکند؟ رمزگشایی از این پرسش بسیار مهم است و صاحبنظران قابل توجهی طی ماههای اخیر سعی بر این مهم داشتهاند اما آقای ترامپ در گفتوگوی مذکور با فاکسنیوز جمله بسیار مهمی ایراد کرده که به نوعی میتواند حرف و حدیثها در اینباره را به پایان برساند و به عنوان کلید معما تلقی شود.
He Continued, "That Deal, I Would Have Lived With It If They Said, OK We’re AllTogether Now. But It Was Just The Opposite, It’s Like They’re Emboldened.”
ترجمه تحتاللفظی این گفته ترامپ اینگونه است: «درباره آن توافق(برجام) من میتوانستم کنار بیایم اگر آنها میگفتند خب حالا ما(ایران و آمریکا) با هم هستیم! اما دقیقاً خلاف آن شد، آنها گستاختر شدند».
راز مخالفتهای شداد و غلاظ ترامپ با برجام در این جمله به صراحت بیان شده است. فاش شد آن راز که در نیم شب/ زیر زبان گفته بُدم پست پست! در واقع ترامپ معتقد است برجام توافق خوبی برای آمریکا «نبوده است» اما نه از آن جهت که ستاندههای ایران نسبت به آمریکا در متن توافق بالاتر باشد یا ایالات متحده عایدی کمی از قبل برجام نصیبش شده باشد، بلکه اساسا موضع ترامپ ناظر به متن نیست.
مهمترین انتظار او از ایران پسابرجام، «تغییر رفتار» و «با هم شدن» با آمریکا در سایر زمینهها بوده است و حال که این موضوع رخ نداده، برجام از نظر او به «بدترین توافقی که دیده» تبدیل شده است. میتوان بسادگی توقعات پسابرجامی ترامپ از ایران را حدس زد؛ او یقیناً انتظار داشته ایران پس از برجام کاری به کار صهیونیستها نداشته باشد و اگر هم آنها را به رسمیت نمیشناسد، حداقل با حمایت از «جبهه مقاومت» سر به سر آنها نگذارد.
او انتظار داشته ایران در موضوع سوریه و یمن با آمریکا بر سر میز مذاکره بنشیند و متنی که توسط آمریکاییها نوشته میشود را به عنوان یک توافق دوجانبه برد- برد بپذیرد. انتظار داشته ایران زرادخانههای دفاعی خود را پلمب کند و در سولههای موشک بتن بریزد. با این حال هیچکدام از این انتظارات برآورده نشده است.
اما این بحث بدون ذکر 2 نکته هنوز جمعبندی نشده است؛ اول آنکه آیا انتظارات ترامپ از برجام چیزی بیش از انتظارات اوباماست و دوم، چه عاملی موفقیت آمریکا در تحقق انتظارات فرابرجامی از برجام را منتفی کرده و افتخار عصبانیکردن رئیس دولت آمریکا از آنِ چه کسی است؟
اهمیت واکاوی سوال اول آنجاست که به پرسش از تفاوت ترامپ و اوباما پاسخ میدهد. در واقع اگر اوباما انتظاراتی کمتر از ترامپ از برجام داشته باشد، قاعدتاً حق با ستایشگران برجام خواهد بود اما مساله اینجاست که شوربختانه یا خوشبختانه این گزاره هم نسبتی با واقعیت ندارد. اوباما اظهارات متعددی داشته است که نشان میدهد انتظارات او از برجام نیز با انتظارات ترامپ تطابق جدی داشته است؛ او به صراحت در نشست امنیت هستهای در واشنگتن میگوید ایران متن توافق را رعایت کرده اما روح آن را مراعات نکرده است. او توضیح داده روح توافق، مستلزم این است که «ایران به جامعه جهانی و شرکتها سیگنالهایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریکآمیزی که شرکتها را هراسان میکند، نخواهد کرد».
اوباما در این نشست، در اظهارنظرهای متعدد دیگر رسما موضوعاتی نظیر مسائل منطقه و مباحث موشکی و امثالهم را جزو مسائلی عنوان کرده بود که مراعات نظر آمریکا و متحدانش نظیر رژیم صهیونیستی در این مسائل برای آمریکا همان «روح برجام» تلقی میشود. درباره دیدگاههای شدیداللحن ترامپ درباره برجام، اگرچه یک تحلیل کاملا قابل اعتنا به ما میگوید که او در پی آن است که از قوه مجریه ایران امتیازات بیشتری هم در قالب مذاکرات مجدد «Renegotiation» بگیرد اما حتی اگر فرض کنیم هیچ چیز پس پرده ذهن ترامپ وجود ندارد و او حقیقتاً از برجامی که سبب تغییر رفتار ایران نشده عصبانی است و اگر همراه با برخی مسؤولان، عصبانی بودن ترامپ از برجام را معیاری مهم و «نشانه مثبت» بدانیم، باز هم افتخار آن نصیب ستایشگران برجام نخواهد شد.
در واقع دولتمردان و منصبدارانی مانند آقای روحانی و جناب ظریف چندان بیمیل نبودهاند مدل برجام به سایر امور نیز سرایت داده شود؛ اتفاقی که میتوانست در قالب برجام 2 و 3 و... تغییر رفتار مدنظر اوباما و ترامپ برای ایران را تا حد قابل توجهی تامین کند. از نخستین موضعگیری آقای روحانی که بلافاصله بعد از امضای برجام ایراد شد تا آخرین آن درباره برجام که یک هفته پیش [13 بهمن95] انجام شده نشانههای متعددی مبنی بر تمایل دولت برای کشاندن مدل برجام به سایر موضوعات دیده میشود.
ایشان در نخستین موضع خود بعد از امضای برجام تاکید کردند این توافق «یک آغاز» است و پتانسیل آن را دارد که «خشتهای دیوار بیاعتمادی میان ایران و آمریکا را بریزد»! این نوع موضعگیری به روشنی به معنای چراغ سبزی برای کشاندن احتمالی مذاکرات و تعاملات فیمابین ایران و آمریکا به سایر موضوعات مورد مناقشه طرفین تلقی شد. آقای روحانی در آخرین موضعگیری خود نیز گفتهاند «پیام برجام این است که در سایر مسائل جهانی و منطقهای مذاکره یکی از راهحلهایی است که میتواند گرههای کور را باز کند».
علاوه بر آن، در مواضع جناب دکتر ظریف، وزیر امور خارجه دولت آقای روحانی نیز تعابیر و چراغسبزهای مشابهی وجود دارد؛ یکی از آخرین موضعگیریهای ایشان نیز دقیقا در همین راستاست اما آقای وزیر به صورت جزئیتر و روشنتری این مساله را مطرح کردهاند. ایشان در سفر به ژاپن و در جمع اعضای موسسه امور بینالملل ژاپن «jlla» تاکید کرده است «میتوان از مدل برجام برای حل بحران سوریه هم استفاده کرد»!