متأسفانه دولت به‌هیچ‌عنوان به موضوع خسارت‌های قراردادهای خرید هواپیما نپرداخته و صرفاً بدون در نظر گرفتن ازدست‌داده‌ها خرید هواپیما یا انعقاد قرارداد با یک یا چند شرکت خودروسازی را به‌عنوان یک دستاورد معرفی و در نتیجه، برجام را یک موفقیت ملی می‌داند.

تجهیز و نوسازی ناوگان هوایی کشور، اگرچه کار مثبت و پسندیده‌ای است، اما مانور دادن بر آن به‌واسطه‌ی ورود یک فروند از این هواپیماها، نه‌تنها اقدام پسندیده‌ای نیست، بلکه کاملاً شبهه‌انگیز و غیرعادی محسوب می‌شود. همه می‌دانیم که ما برای نوسازی ناوگان هوایی خود، سالیانه به چیزی حدود شصت فروند هواپیما نیاز داریم که در میان ذوق‌زدگی مسئولان از ورود یک فروند هواپیمای «تک‌راه‌رو» و «مرجوعی» به کشور، بسیار عجیب است.
 
شواهد نشان‌دهنده‌ی این است که ایرباس ورودی به ایران، مرجوعی و متعلق به کشور اسپانیاست که این احتمال بنا به دلایلی صحیح به نظر می‌رسد؛ چراکه تحویل سریع وسیله‌ای مانند هواپیما عملاً مقدور نیست و سفارش ساخت هواپیما عموماً به مدت زمان قابل توجهی نیاز دارد. ضمن اینکه بازار فروش محصولات ایرباس نیز رتبه‌بندی‌های خاص خود را دارد و به نظر می‌رسد هواپیماهای واردشده به ایران، مانند هواپیماهای ایدئالی که در شرکت‌های هواپیمایی قطر و امارات استفاده می‌شود، نیست. به نظر می‌رسد بحث عمده در نقد ورود این هواپیما به کشور، به‌نوعی تحقیر ملت ایران است که برای ورود یک فروند ایرباس مرجوعی به کشور، مسئولان دولتی صف کشیده و مراسم شادباش و استقبال برگزار کرده‌اند. در وهله‌ی اول، این اقدام نشان از عدم اعتمادبه‌نفس و موضوعات سیاسی است که عده‌ای می‌خواهند این مسائل را به‌عنوان دستاوردهای برجام پررنگ کنند و مدعی شوند که ورود این هواپیماها به کشور از برکات برجام است. درحالی‌که قبل از این نیز چرخ صنعت هوایی ما گردش داشت و هواپیماهای مورد نیاز کشور تا حدود زیادی از طریق بازارهای غیررسمی تأمین می‌شد. حالا اینکه به‌صورت شفاف و از بازار کاملاً قانونی یک فروند هواپیمای مرجوعی، آن‌هم به قیمتی بالا خریداری شود، اقدام مطلوبی به حساب نمی‌آید.
 
هم‌زمانی با یک‌سالگی برجام
 
متأسفانه در این موضوع، تحریفی که از سوی دولتی‌ها صورت گرفت و ذهن‌ها را منحرف کرد، این است که آن‌ها قصد دارند بگویند برجام مثمر ثمر بوده است، اما بحث اصلی این است که در توافق برجام ما چه داده و چه گرفته‌ایم؟ واقعیت این است که امروز، صنعت هسته‌ای ما به‌صورت نیمه‌تعطیل درآمده و عملاً آن را متوقف کرده‌ایم. اما حالا با ورود یک یا چند فروند هواپیما، آن‌هم به بهای پرداخت هزینه‌ی آن، یا انعقاد یک یا چند قرارداد در صنعت خودروسازی، آیا دستاوردهای ما با ازدست‌داده‌های ما برابری می‌کند؟ سخن اصلی این است که آیا دستاوردهای برجام با هزینه‌های پرداختی برای ایجاد این توافق اصلاً همخوانی و تناسب ندارد. متأسفانه دولت به‌هیچ‌عنوان به این موضوع نپرداخته و صرفاً بدون در نظر گرفتن ازدست‌داده‌ها، خرید هواپیما یا انعقاد قرارداد با یک یا چند شرکت خودروسازی را به‌عنوان یک دستاورد معرفی می‌کند و در نتیجه، برجام را یک موفقیت ملی می‌داند. درحالی‌که سؤال اصلی این است که اگر برجام اتفاق نمی‌افتاد، ما چه چیزهایی را از دست می‌دادیم؟
 
نگاهی به وضعیت امروز اقتصاد ایران به ما می‌گوید اگر برجام اجرایی نمی‌شد، در نهایت چند فروند هواپیما به‌صورت قانونی به ایران نیامده و چند قرارداد احتمالی با مبالغ بالاتری منعقد می‌شد. لذا به‌جرئت می‌توان گفت این دستاوردها، دستاوردهای چندان محسوسی نبوده و نیست که ما به‌خاطر آن‌ها صنعت هسته‌ای خود را تعطیل کنیم.
 
بحث عمده‌ی دولت در شرایط فعلی این است که این موضوع را از لحاظ روانی و هجمه‌ی رسانه‌ای و تبلیغاتی پررنگ و بزرگ معرفی کند و برجام را عنصری مؤثر در اقتصاد ایران نشان دهد. درحالی‌که اگر برجام واقعاً مؤثر بود، این وضعیت رکود، بیکاری و نوسانات نرخ ارز در اقتصاد ما تداوم نمی‌یافت. لذا باید اذعان داشت تمام این موارد بیشتر ریشه در ناکارآمدی برجام دارد.
 
اجاره به شرط تملیک
 
عقد اجاره به شرط تملیک این ویژگی را دارد که مالکیت مگر با پرداخت آخرین قسط، منتقل نمی‌شود. این نوع قرارداد مزایا و معایبی دارد که شرایط موجود باعث شده بیشتر معایب آن به نظر برسد؛ چراکه به‌محض تمدید این تحریم‌ها می‌توانند ما را تحت فشار گذاشته و هواپیماهای فروخته‌شده را پس بگیرند. خب در چنین شرایطی، چون ما قدرت مانوری نداریم و چیزی دست ما را نمی‌گیرد، شرکت فروشنده‌ی این هواپیماها با اهرم فشاری که در اختیار دارد، می‌تواند امتیازاتی را از شرکت ایرانی بگیرد و در ازای دریافت مبالغ کلانی، حاضر شود این اجاره به شرط تملیک تبدیل به یک معامله‌ی نقدی شود. البته منفعتی هم که این نوع معامله ممکن است برای هر خریداری داشته باشد، این است که اگر ما کمبود نقدینگی داشته باشیم و پرداخت این اقساط با نرخ سود پایین محاسبه شده باشد، این نوع قراردادها به نفع خریدار خواهد بود، درحالی‌که ما امروز مشکل چندانی به‌لحاظ نقدینگی برای خرید این هواپیماها نداریم و بودجه‌ی کافی برای خرید هواپیماها دیده شده است. یعنی در شرایط فعلی، هیچ توجیه اقتصادی برای اجاره به شرط تملیک وجود ندارد که ما براساس آن بخواهیم برای تقسیط خرید این هواپیماها، سود اضافی پرداخت کنیم. بنابراین به نظر می‌رسد انتخاب این روش برای خرید هواپیماها، نوعی ناپختگی است و با این نوع قرارداد، نوعی اهرم فشار در اختیار طرف مقابل قرار گرفته است.
 
معضلی به نام کمبود نقدینگی
 
ما باید سیاست‌های حمایتی در حوزه‌ی سیاست خارجی لحاظ می‌کردیم. یکی از مشکلات وضعیت صنایع ما این است که فروش مناسبی ندارند و بازارشان کاملاً راکد است. نکته‌ی دیگر این است که این بانک‌ها در سرمایه‌ی در گردش دچار مشکل هستند. وقتی موجودی انبار شما مملو از کالا بوده، اما کالای شما به فروش نرسیده یا پول خود را همان موقع دریافت نکرده‌اید، سرمایه‌ی در گردشی نیز نخواهید داشت. یعنی تمام پول خود را در انبار خود نگه داشته‌اید؛ یا کالاهای خود را نفروخته یا اگر فروخته‌اید، پول شما هنوز به دستتان نرسیده است. اینجا دولت باید دو اقدام اساسی انجام دهد. یکی اینکه صادرات را تسهیل کند تا از این طریق بتواند بازار را رونق دهد که متأسفانه در این موضوع به‌شدت ضعف داشته‌ایم.
 
آنچه امروز مشاهده می‌شود این است که ما تاکنون در واردات قوی عمل کرده‌ایم و حتی نسبت‌به دولت قبل از رشد زیادی برخوردار بوده‌ایم؛ به‌نحوی‌که رشد نقدینگی ما تا پایان دولت دهم بیش از دو برابر شده است. یعنی اگرچه تا جایی که امکان داشته برای تزریق نقدینگی به بانک مرکزی فشار آورده‌ایم اما این نقدینگی هرگز در مسیر خودش قرار نگرفته و خیلی از این منابع از مسیر تولیدمحور خودش، که مورد تأکید مقام رهبری در ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی بوده است، منحرف شده و به‌سمت دلالی و ایجاد شرکت‌های غیرواقعی و غیررسمی رفته است.
 

نویسنده:

دکتر یعقوب محمودیان: عضو هیئت‌علمی دانشگاه یاسوج

پایگاه برهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس