به گزارش مشرق، «محمد رضا خیرآبادی» کارشناس مسائل افغانستان طی یادداشتی درباره تغییرات کاخ سفید و تاثیر آن بر افغانستان مینویسد: اوباما از کاخ سفید رفت و جایش را ترامپی گرفت که از صندوقهای رای ماهها پیش آمریکا بیرون آمده بود.
اوباما در هشت سال گذشته نتوانست برای پروندهای که جورج بوش برای سرنوشت افغانستان گشوده بود کاری انجام دهد بنابراین اکنون فرصتها به ترامپ رسیده تا سومین رئیس جمهوری باشد که در باتلاق عملکرد خودسرانه سیاستهای اسلافش گیر کند.
این باتلاق امروز افغانستان است که از سال 2001 تا کنون از ناامنی و وعدههای توخالی اشغالگران رنج میبرد. حال که ترامپ آکبند به کاخ سفید آمده است ناظران و کارشناس حق دارند این سوال را بپرسند؛ ترامپ در افغانستان چهکاری انجام خواهد داد؟
هرچند سفیر آمریکا در کابل پیش از نهایی شدن نتایج انتخابات آمریکا گفته بود که روابط دو کشور همچنان مستحکم باقی خواهد ماند زیرا روابط افغانستان و آمریکا بر اساس منافع مشترک دو کشور و دو ملت شکلگرفته است بنابراین با پیروزی هر حزبی پابرجا خواهد ماند، اما با توجه به سیاست خارجی آقای ترامپ، این احتمال وجود دارد که در روابط مستقیم دو کشور تغییرات اساسی ایجاد شود.
چرخشهای بسیار آمریکا پس از 11 سپتامبر و تغییرات اندک در افغانستان
اگر نظری بر چرخشهای سیاست کاخ سفید بخصوص پس از یازدهم سپتامبر داشته باشیم، این کشور پس از یک دوره کمونی که بعد از فروپاشی با کمونیسم دچار آن شده بود با حادثه مشکوک یازدهم سپتامبر از این کمون خارج شد و اصطلاحا دوباره باورش شد که آمریکا پلیس جهان است و اگر از این نقش عقب نشینی کند ناامنی تا بیخ گوشش که پنتاگون است پیش خواهد آمد.
این رویای کدخدایی و پلیسی بر تز مبارزه با تروریسم سوار شد و خیلی زود تبدیل به یک موج سواری گسترده برای بوش ماجراجو شد. بوش رئیس جمهور وقت آمریکا حمله به برجهای دوقلو در یازدهم سپتامبر را بهانهای برای لشکرکشی به افغانستان تبدیل کرد و به این کشور ورود کرد. ورودی که قرار بود دموکراسی را در سایه امنیت و رفاه یک جا به افغانها ارزانی دارد و بدنامی مخدر و عقب افتادگی را از دامن این کشور پاک کند.
حال که شانزده سال از این شعارها گذشته است؛ جز دستاوردهای حداقلی که نسبت به حجم حضور و سنوات حضور تقریبا هیچ است چیز قابل ذکری را در افغانستان شاهد نیستیم. مواد مخدر و امنیت همچنان شاه بیت مشکلات را در این کشور تشکیل میدهند و فقر بیداد میکند همچنین مدنیت و دموکراسی اصطلاحا نیم بندی در این کشور حاکم است و نهادهای مدنی هم از فسادها رنج میبرند. با این وضعیت جای این پرسش خالی است که از ترامپ پرسیده شود با اینهمه مشکل در افغانستان چه میکنید؟
باید گفت که دولت وحدت ملی با تبریک پیروزی ترامپ خود را برای دوران وی آماده کرد. ترامپ هم به هر مصلحتی سران حکومت وحدت ملی را به مراسم سوگندش دعوت نکرد و به همان مکالمه تلفنی که چندی وقت با سران حکومت ملی داشت اکتفا کرد. تماسی که به دولت وحدت ملی دلخوشی میداد که از مبارزه با فساد و جدیت در قانونمداری دست نکشید.
حاکمان دولت وحدت ملی هم متعاقبا دلخوش به این هستند که دولت جدید در آمریکا همکار و همراه کابل باشد و بر فشارها به پاکستان برای جدیت در مبارزه با تروریسم بیافزاید. با اینهمه نگرانیهایی در محافل رسانهای و کارشناسی وجود دارد که آیا ترامپ برخوردی منفعلانه با موضوع حضور نظامیان کشورش در افغانستان و تامین و حمایتهای نظامی از ارتش این کشور خواهد داشت؟
دولت وحدت ملی و نگرانی از عقب نشینی آمریکا
خواسته یا ناخواسته طی سالهای اخیر بخصوص پس از اشغال واشنگتن خود را به عنوان یکی از تأمینکننده منابع مالی نیروهای مسلح بر افغانستان تحمیل کرد و از رهگذر این تحمیل هر نوع عقب نشینی کاخ سفید را دولتمردان وحدت ملی به ضرر خود تلقی میکنند. مخصوصا زمانی که این گفته ترامپ را به یاد میآورند که وی در سخنانی اعلام کرده بود پول باید در کشورش به مصرف برسد تا جاهای دیگری که اولویتش برای آمریکا مشخص نیست.
اگر حال که ترامپ بر کرسی حکومت نشست بر همان عقاید گذشته خود باشد صد البته که احتمال چرخش در مواضعش در افغانستان را نباید از نظر دور انگاشت.
کارشناسان در پاسخ به این دغدغهها فقط به یک تحلیل بسنده میکنند و آنهم سیاست سیستم محور تصمیمگیری در کاخ سفید است. بدین مفهوم که آمریکا را کشوری فرد محور نمیدانند که یک شخص صرف رئیس جمهور شدن بتواند تغییراتی آشکار را با خود بیاورد. با اینهمه هر چه که باشد سیستم آمریکا ریاست جمهوری است و رئیس جمهور تصمیم گیرنده و این تصمیمات میتواند بر نوع تعامل این کشور با سایر کشورها تاثیراتی به جای بگذارد.
ترامپ با افغانستان چه خواهد کرد؟
حال اگر بخواهیم از عینک احتمالی ترامپ به افغانستان نگاه کنیم؛ او بطور موقت وضعیت موجود در افغانستان را حفظ میکند تا از رهگذر خلا حضور کاخ سفید در افغانستان مشکلی برای سیاستهای آنها در منطقه پیش نیاید. چرا که آمریکا نمیخواهد خلا نبودش را رقبای منطقهای پر کنند. موقعیتی که آمریکا با صرف هزینه زیاد برای خود تهیه کرده است و امیدوار است که از این موقعیت برای کنترل رقبایش بهره گیرد و از نزدیک تحرک گروههای تندرو و متهجری را که علیه خود میداند کنترل کند.
از طرفی ضعف دولت مرکزی هم حسب پیمان امنیتی دو جانبه کابل واشنگتن برای ترامپ تعهد آور است. لذاست که ترامپ برای پیدا کردن جای پای خود در حوزه سیاست خارجی نیم نگاهی هم به اجرای مفاد تعهداتی دارد که در دوران اوباما بسته شده و پیمان با کابل هم از این قراردادهاست که به نظر کارشناسان ترامپ به مفاد آن بسیار کم متعهد است . چرا که ترس از ضعف دولت مرکزی در افغانستان تبعاتی را برای آمریکایی دارد که با تعهد امنیت به افغانستان آمد و در عین حال با همین شعار هم با افغانستان پیمان بست. اگر غیر از این باشد باید پاسخگوی همه ناامنیهایی باشد که امروز بر افغانستان تحمیل شده است .
بهر حال ترامپ را باید ادامه همان سیاست کلی کاخ سفید تلقی کرد که همه چیز را به نفع منافع کشورش مصادره میکند و داعیه کدخدایی مانع از آن است که به ارتباط برابر با ملتها و کشورها فکر کند. افغانستان هم از این نیمههای تاریک سیاست کاخ سفید صدمه خواهد دید.