به گزارش مشرق، دیپلماسی ایرانی نوشت: اعراب دوباره از ایران ترسیدند، این بار امریکاییها آنها را ترساندهاند. پیشنهاد برقراری یک خط تلفنی مستقیم از سوی امریکاییها شبیه همان چیزی که در زمان اتحاد جماهیر شوروی میان مسکو با واشنگتن برقرار بود، اعراب را ترسانده است. آنها میگویند بدین ترتیب امریکاییها میخواهند ما را دور بزنند. برخی تحلیلگران عربی گفتهاند در سایه تحولات اخیر عربی که باعث تضعیف حکومتهای عربی شده است، امریکاییها قدرت ایران را به رسمیت شناختهاند و بدین ترتیب میخواهند به جای اعراب از این به بعد با ایران در تحولات مختلف منطقهای هماهنگ باشند و این بدان معنا است که اعراب اهمیت خود را از دست دادهاند و امریکاییها به نوعی آنها را دور زدهاند.
پایگاه خبری تحلیلی ایلاف، در یادداشتی به قلم محمد الوادی به این موضوع پرداخته و مینویسد: ایالات متحده امریکا چندی پیش در یکی از مکاتبات داخلیاش در وزارت امور خارجه از ترکیب "خلیج عربی" استفاده کرد که چنان جنجالی به پا شد که در نهایت در یک دستور العمل رسمی مقرر شد منطبق با آنچه در مکاتبات سازمان ملل و ادارههای وابسته به آن میآید به هیچ وجه از ترکیب "خلیج عربی" استفاده نشود و حتما خلیج فارس قید شود. بدین ترتیب ایالات متحده امریکا و متحدان غربیاش به رغم اختلافات سنگینی که با ایران دارند به طور رسمی و علنی نقش و ثقل ایران را در منطقه خلیج فارس به رسمیت شناخته و به آن معترف شدند.
در ادامه این یادداشت آمده است: تجربه تاریخی به ما ثابت کرده است که غرب همواره با کشورهایی تعامل داشته و به آنها احترام گذاشته است که در دفاع از استقلالشان قوی و با قدرت عمل کرده و به دنبال توازن و قدرتنمایی به آن بودهاند، اروپاییها کمتر تمایلی به کشورهای ضعیف از خود نشان دادهاند و با آنها همانند افراد بیآتیه که لاجرم به آنها وابستهاند رفتار کردهاند. یعنی همین وضعیتی که در حال حاضر کشورهای عربی به آن دچار شدهاند و متاسفانه در طول دورانهای گذشته نیز هیچ تلاشی برای ترمیم آن نکردهاند.
نویسنده در این جا به گزارش روزنامه والاستریت ژورنال اشاره میکند که در آن یک کارشناس زبده و اثرگذار در امریکا میگوید که امریکا در حال بررسی ایجاد یک خطر ارتباطی با تهران از طریق ناوگان پنجم خود در خلیج فارس با ناوگان دریایی ایران است، و مینویسد: ابتدائا قبل از هر چیز انتشار چنین خبری آن هم با این شکل به مثابه اعتراف امریکا به نقش جوهری ایران در آبهای خلیج فارس است. البته این اعتراف هم ناگهانی و مقطعی نبوده است، این اعتراف در راستای اعتراف بزرگتری است که در همان نشریه به آن اشاره شده است، "قایقهای بسیار تندروی ایرانی که تواناییهای بسیار بالایی دارند مایه نگرانی ناوگانهای نظامی غربی است کما این که هواپیماهای نظامی ایران نیز میتوانند موجب درگیری با ناوگان امریکاییها در خلیج فارس شوند." اگر این را در نظر بگیریم که پس از انقلاب اسلامی ایران هیچ هواپیمای جدید یا پیشرفته به ایران داده نشده است، آنگاه باید این اعتراف امریکاییها را بسیار مورد تامل قرار دهیم و شهروند عربی عقل خود را به کار بیندازد و به فکر فرو رود که چه شده ایران با این همه محرومیت و فشار از سوی جامعه غربی و حتی عربی به این اندازه از پیشرفت رسیده که امریکاییها با همه دشمنیای که به آن دارند در نهایت قدرتش را به رسمیت میشناسند در حالی که کشورهای عربی نفتخیز با این همه پول نفتی که در اختیار دارند نه تنها کاری از پیش نبردهاند بلکه بیشتر ثروت خود را صرف خوشگذرانیها و بتسازیهای دروغین خود کردهاند.
در ادامه این یادداشت همچنین آمده است: انتشار این خبر آن هم از یک روزنامه معتبر امریکایی پیام دیگری نیز به ما میدهد و آن این که امریکاییها به هیچ وجه نمیدانند که مواضع دقیق ایران چیست، خصوصا این که امریکاییها ابتدائا عموما به ایران اعتماد ندارند و همواره نتوانستهاند مواضع آتی ایران را پیشبینی کنند.
نویسنده این یادداشت سپس سکان انتقاد خود را متوجه سران عرب میکند و مینویسد: در مقابل این اعتراف بزرگ غرب یک سوال منطقی مطرح است که یک پاسخ منطقی میطلبد و آن این که سلاحهایی که اعراب بابت آنها میلیاردها دلار هزینه کردند، کجا رفت؟ فایده این سلاحها که بیخاصیت تلنبار شدهاند و نمیتوانند واقعیت موجود در خلیج فارس را تغییر دهند چیست؟ این همه سلاح برای امتی که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند چیست؟ این سلاحها چه فایدهای دارند در حالی که ایران خوب میداند چگونه مصالحش را در انقلابهای عربی دنبال کند در حالی که جامعه عربی برای رسیدن به منافعش دنبال غرب میرود یا در بهترین حالت ترکیه را نماینده خود میکند.
در ادامه الوادی مینویسد: عدهای عاجزانه و برای این که ضعف جامعه عربی را بپوشانند و برای فرار از واقعیت فرافکنی کنند از عبارتهای نامناسبی چون "ایرانیهای صفوی، مجوس یا فارسها" استفاده میکنند. حقیقت این است که پناه بردن به چنین ادبیاتی شکستهای تاریخی اعراب را بیش از پیش نمایان میکنند و بر ضعفهای آنها بیشتر میافزاید، در حالی که هیچ آسیبی به ایرانی که همواره به دنبال مصالح تاریخیاش در منطقه بوده و برای رسیدن به آنها همیشه فعالیت میکرده وارد نمیآورد. مشکل بزرگ خود ما هستیم نه دیگران.
در پایان این یادداشت آمده است: همان طور که امریکاییها از تحقیر ایران در به کار بردن واژه خلیج عربی ناکام ماندند و پذیرفتند واقعیت خلیج فارس را بپذیرند اکنون نیز به قدرت منطقهای ایران اعتراف کردهاند. در حالی که ایرانیها قهرمانانشان را خودشان میسازند و مصالحشان را بدون کمک دیگران پی میگیرند ما اعراب همچنان منفعل منتظریم ببینیم دیگران چه لطفی در حق ما میکنند. ما بسیار دورتر از آن هستیم که حتی خود را به خط داغ ایران و امریکا نزدیک ببینیم. در حالی که شهروندان عرب در حذیذ ذلت، تحقیر و فقر به سر میبرند رهبران عرب ما همان راه سیلویو برلوسکونی، نخستوزیر ایتالیا که در خبرها آمده در یک شب با ۸ زن رابطه داشته را طی میکنند و میلیاردها دلار خرج چیزی میکنند که در آخر هیچ چیز دستشان را نمیگیرد.