به گزارش مشرق، خلاء فرهنگ در ورزشگاههاي فوتبال، از زاويههاي ديگري نيز قابل بررسي است و بيانصافي است اگر تماشاگر بينوا را زميني فراخ براي جولان اسب انتقادات بدانيم و بيمهابا بر آن بتازيم. وقتي امير حاج رضايي مي گويد، فوتبال، درون خود خشونتي پنهان دارد، به اين معني است كه تماشاگر را نبايد به خودي خود مقصر تمام اتفاقات تلخ داخل ورزشگاه ها دانست. باز به گفته اين كارشناس كهنهكار، اگر مقصران بيفرهنگي و بي نظمي استاديومها را به صف كنيم، تماشاگران در انتهاي صف قرار ميگيرند؛ پس نفرات ابتداي صف چه كساني هستند؟
اگر سوال بالا را از متخصصين با تجربه و دانا بپرسيد، پاسخ خواهيد شنيد كه: " مشكلات مالي و تنگناها ميتواند تماشاگر را به عصيان برساند". معني اين حرف اين است كه تماشاگر، پيش از آن كه به ورزشگاه قدم بگذارد، با تنگناها و چالشهاي مالي، خانوادگي، فردي و اجتماعي روبهرو است كه درصد بالايي از توان و انرژي او را ميگيرد. اين چالشها در نهايت، پوسته اي از يك انسان خالي از توان تفكر و استدلال منطقي را راهي ورزشگاه ميكند؛ حال اگر تيم مورد علاقه اين تماشاگر بد بازي كند يا ببازد، ديگر بهانه لازم براي فوران هيجانات منفي و عقدههاي رواني تماشاگر خسته جان، فراهم ميشود و او نيز با تمام توان باقيماندهاش از فرصت به دستآمده نهايت بهره را ميبرد تا به نوعي خود را از عصبيتهاي معيشتياش رها كند. در اين رابطه، دكتر نجفي توانا، جرمشناس و استاد جامعهشناسي اعتقاد دارد كه از نظر جرمشناسي، رفتارهاي هيجاني منجر به تخريب و ضرب و جرح بازتاب شرايط روحي و رواني تماشاگر است؛ تماشاگري كه منتظر بهانه است تا براي بيان ساير خواستههايش از آن استفاده كند. در حقيقت تماشاگر ما نميتواند رفتار خود را مديريت كند. هر كدام از آنها آمادگي نظم گريزي را در شخصيت خود دارند و منتظر شرايط بروز آن هستند.
كارشناسان معتقدند كه حل مشكلات فرهنگي فوتبال، نيازمند عزم ملي است و بدون ارتقاي فرهنگ، ارتقاي سطح فني فوتبال ميسر نيست. نجفي توانا همچنين ميگويد: "حل مشكلات فرهنگي فوتبال 5 مرحله دارد"؛ او اين مراحل را اين گونه تعريف ميكند: آسيب شناسي مشكلات فرهنگي و ريشهيابي آن ها،دخالت نظام ورزش در ساخت و ايجاد استاديومهاي مناسب، با امكانات رفاهي مطلوب، به منظور پيشگيري از بروز عصبيتهاي ناهنجار در تماشاگران، پليسي عمل نكردن نيروي انتظامي و حمايت اين نيرو از افراد نظمپذير، مديريت رسانهها و كنترل آن ها بر عملكرد زيرمجموعهها در بزرگنمايي نكات مثبت ورزش و رويدادهاي اخلاقگرا در ورزشگاهها و در نهايت، هدايت ارزشي و رفتاري بازيكنان و مربيان فوتبال و ترويج فرهنگ پهلواني در برابر سرمايهسالاري در ورزش.
فوتبال ايران، هر روز دچار بحراني تازه ميشود؛ زماني بداخلاقي تماشاگران، گاهي نتيجه نگرفتن فوتبال ملي، دورهاي حذفهاي ناباورانه تيمها از مسابقات آسيايي و جهاني به دليل ناهماهنگي و بياطلاعي دست اندركاران امر فوتبال و آگاه نبودن آن ها به مناسبات اداري بينالمللي، زماني هجوم "ليدر"ها (بخوانيد من درآورديترين واژه فوتبال در ايران) به سكوها و هجمه بيرحمانه آن ها به ساحت فرهنگ ضعيف شده و كمسوي استاديومها، و بحرانهاي ديگري كه ذكرشان در اين مقال نميگنجد.
"بيل شانكلي"، مربي اسطورهاي دهه 70 ليورپول ميگويد « فوتبال ، مساله مرگ و زندگي نيست، بلكه چيزي فراتر از اين دو است». به راستي، مقصود شانكلي چيست؟ پديدهاي كه ميلياردها نفر را در جهان، در طول تاريخ و از هر تيره و رنگ و زباني واله و شيداي خود كرده است. پديدهاي كه دو روي زشت و زيبا دارد؛ اما چه زماني اين پديده اعجاب انگيز، روي زيبايش را به ما نشان خواهد داد؟
ايسنا، در راستاي بررسي مشكلات فرهنگي موجود در فضاي ورزش ايران و به ويژه فوتبال، ميزبان دو تن از كارشناسان صاحبنظر در اين رابطه بود. امير حاجرضايي و دكتر علي نجفيتوانا استاد دانشگاه و جرمشناس در اين ميزگرد دو ساعته به بيان ديدگاههاي خود درباره مشكلات موجود در فضاي فرهنگي فوتبال پرداخته و ضمن آسيبشناسي اين مشكلات، براي حل آن ها راهكارهايي ارائه دادند.
آلوين تافلر، اقتصاد دان برجسته آمريكايي، تاريخ را به سه عصر كشاورزي، صنعت و تكنولوژي تقسيم ميكند. ما اکنون در عصر تکنولوژي قرار داريم. بسياري از جوانان آرزهاي بزرگي دارند و دوست دارند در فوتبال به جاهاي بلندي برسند و وقتي از آنها پرسيده ميشود که چرا از تكنولوژيهاي مدرن كه در ميان آنها زندگي ميكنند استفاده نمي كنيد در حالي كه نسل گذشته با كمبود اطلاعات و آگاهي دست و پنجه نرم ميكرد، ميگويند امروز عصر «انفجار اطلاعات» است و تكنولوژيهاي جديد بسياري از كارها را راحت كردهاند، اما آنها توانايي اقتصادي براي استفاده از اين امكانات را ندارند. اين دسته از افراد، اعتراض خود را به صورت فرياد و ناسزا بروز نميدهند، بلكه اعتراض آنها در قلمشان نمودار ميشود. اين افراد روزنامه نگار ميشوند و از آن طريق اعتراض ميكنند و ما ميبينيم گاهي نيز بيانصاف ميشوند. اين بي انصافي آنها ناشي از فشاري است كه به آنها وارد ميشود. وقتي مي بينند كه درآمد يك فوتباليست جوان سالي 500 ميليون تومان است، اما خودشان بايد سالها كار كنند تا پول اندكي پس انداز كنند. بنابراين سيبل قرار دادن تماشاگر كاملا اشتباه است، هر چند اين حرف توجيهي براي رفتارهاي غلط آنها نيست.
سيستم مديريت ورزشي ما تا كجا تماشاگران را مورد بررسي قرار دادهاند؟ كجاي نظام ورزشي كشور براي يك مرتبه هم كه شده است، هيجانات ورزش را به صورت علمي بررسي كرده است. چه كسي بررسي كرده است كه چرا تماشاگران وقتي تيمشان ميبرد صندليها را ميشكنند، وقتي ميبازند، باز هم صندليها را مي شكنند. يا چرا تماشاگران فحش ميدهند؟ در پاسخ به اين سوالها بايد گفت: تماشاگران در ورزشگاهها از "پديده گمنامي" استفاده ميكنند و در ميان جمعيت هر چه ميخواهند ميگويند. اگر توانايي مطالعه خانواده اين افراد را داشته باشيم، متوجه ميشويم عمده آنها يا وضع مالي خوبي ندارند، يا اگر دارند، از فقر فرهنگي رنج ميبرند. در اصل آرمانها و ارزشها به اين افراد منتقل نشده است. حركاتي كه اين افراد انجام ميدهند، تخليه فشارهايي است كه به آنها منتقل شده است. اينها بيمار رواني نيستند اما بيشترشان دچار اختلالات شخصيتي هستند. آن كسي كه بر روي پل مديريت دختر معصومي را با چاقو مي كشد از همين دسته است. كدام انسان متعادلي اين كار را ميكند؟ جرم هم مانند همه رفتارها ناشي از آموزه هاي دوران كودكي انسان ها است كه توسط والدين و مديريت جامعه به آن ها داده شده است. وقتي در جامعه با فساد و تبعيض به درستي مبارزه نمي شود يك نفر چندين هزار ميليارد تومان مي دزدد، همين خبر در تماشاگر اثر منفي مي گذارد اما چون نميتواند به صورت منطقي استدلال كند اعتراضش را با فرياد بروز مي دهد.