گواهينامههاي چه خودروهايي را داريد؟
من همه گواهينامههاي رانندگي كشور اعم از سبك، سنگين، درون شهري، برون شهري، ماشينآلات كشاورزي، معدني، عمراني و صنعتي را دارم. 15 عنوان گواهينامه من شامل گواهينامههاي دوچرخه، موتور سيكلت، پايه2، پايه يك، بينالمللي، جرثقيل، لودر، گريدر، بولدوزر، دامپر، تراكتور، كمباين، بيل مكانيكي، غلتك و ليفتراك ميشود.
اولين گواهينامه را كي گرفتيد؟
اولين گواهينامه را در سن 13 سالگي گرفتم كه مربوط به دوچرخه بود.
آخرين گواهينامهاي كه گرفتيد كي بود؟
آخرين گواهينامههايم را سال 88 گرفتم و براي ماشينهاي گريدر و دامپر بود.
دامپر؟
بله! دامپر وسيلهاي براي حملونقل وسايل ساختماني است.
گرفتن كدام گواهينامه از بقيه سختتر بود؟
به نظرم پايه يك سختتر بود. 24 سال پيش يعني سال 66 اين گواهينامه را گرفتم. امتحان جرثقيل از همه امتحانها سختتر بود. چهار بار رد شدم. آيتمهاي خاصي دارد. مثلا ميگويند اين بار را از زمين بلند كن و بدون اينكه تعادلش به هم بخورد بگذار كنار جرثقيل. بعد بايد در يك زاويه خاصي همان بار را جابهجا كرد. اگر اين زاويهها يا محل فرود آمدن بار بههم بخورد، رد ميكنند. بايد طوري با ليدرها تنظيم كني كه قشنگ سر جاي خودش قرار بگيرد.
براي گرفتن و آشنايي با اين ماشينهاي عجيب و غريب كجا آموزش ميديد؟
در ايران جاي خاصي براي آموزش وجود ندارد. معمولا جلوي ساختماني يا جايي، ماشيني را پيدا ميكردم و پولي به صاحبش ميدادم و خواهش ميكردم كه ماشينش را چند ساعتي به من قرض بدهد. كمپرسي و بولدوزر و هر كدام از اين ماشينها را با سختي پيدا كردم. روزهاي امتحان در شهرك آزمايش هم مشكلات زيادي داشتم و هيچ امكاناتي نداشتم. بايد براي جناب سرهنگ آژانسي ميگرفتم و آنها را ميبردم جايي كه ماشين سنگيني باشد تا با كلي دردسر امتحان بگيرند. پرايد و پيكان هم نيست كه راحت باشد. با شرايط خاصي كه من و سرهنگ داشتيم با استرس خاصي امتحان ميدادم. دفعه اول معمولا قبول نميشدم. در ماشينهاي سنگين در آيتمهاي اوليه رد ميشدم. بعد از تمرينهاي مداومي كه انجام دادم. در سرما و گرما و در خيابان و بيابان سخت تمرين ميكردم.
چرا اين همه گواهينامه گرفتيد؟
از بچگي به رانندگي علاقه داشتم و از همان
12-13 سالگي افتادم دنبال گواهينامه گرفتن. به مرور زمان گواهينامه پايه 2 را گرفتم، بعد موتور. آنجا در ذهنم جرقهاي زده شد كه تا آخر قضيه بروم و ته آن را دربياورم. براي همين انگيزهاي پيدا كردم براي ثبتنام گرفتن گواهينامههاي ويژه.
از كجا فهميديد كه وسيلهاي مثل ليفتراك هم گواهينامه ميخواهد؟
در شهرك آزمايش موقع ثبت آييننامهها و گواهينامه گرفتن اين اسمها را در ليست گواهينامهها ديدم. يك بار اتفاقي به چشمم خورد و رفتم آزمون آييننامهاش را دادم. براي گرفتن اين گواهينامهها يكبار در آزمون آييننامه شركت كردم اما براي عملياش جدا جدا امتحان دادم.
عجيبترين ماشيني كه با آن كار كردهايد چه بوده است؟
شايد براي خيليها ساده باشد اما براي من دامپر سخت بود. ماشين عجيبي بود. چون لودر و بولدوزر را قبلا ديده بودم. كار ظريفي هم هست و بايد سانتيمتري عمل كرد. مثلا افسر ميگويد برو اين انبوه خاك را جابهجا كن. اگر 10 سانتيمتر اشتباه كني كار سختتر ميشود و انگار داري 10تن خاك را جابهجا ميكني.
براي آموزش و گرفتن اين گواهينامهها چقدر هزينه كردهايد؟
براي هر گواهينامهاي حدود 5/ 1 تا دو ميليون هزينه كردهام. سختياش براي من جذابتر است. حالا بعد از اين همه سختي دوست دارم حداقل تقدير و تشكري كنند. هزينهاش برايم اهميت ندارد. سختياش بيشتر بود. معمولا از سركار هم يكي دو روز مرخصي ميگرفتم و لابهلاي روزهاي كاري هم در روزهاي پنج شنبه و جمعه وقت ميگذاشتم.
الان كجا مشغول هستيد؟
من كارشناس بازنشسته سازمان بهزيستي شهرستان خمين هستم. حدود 32 سال در سازمان بهزيستي و در معاونتهاي مشاركتهاي مردمي كار كردهام.
اين گواهينامهها را از كدام شهرها گرفتهايد؟
از شهرستانهاي مختلف گواهينامه گرفتهام. بهطور مثال گواهينامه دوچرخه را از استان مركزي گرفتهام و چند تاي ديگرش را در تهران. خيلي زحمت كشيدم. به مرور زمان در سنهاي مختلف 15 گواهينامه مختلف گرفتهام.
از پيگيري 37 ساله براي گرفتن اين همه گواهينامه، خسته نشدهايد؟
بعضيها ميگفتند كه اين گواهينامهها را ميخواهي چه كار اما خيليها هم كه ميفهميدند كه من در اين كار همتايي ندارم انرژي مضاعفي به من ميدادند و تشويقم ميكردند.
همسرتان با گرفتن اين همه گواهينامه مشكل ندارد؟
چون اين يك ويژگي مثبت بود مشكلي نداشت. من هم رفتم و از عهدهاش برآمدم. من «خواستن توانستن است» را تمرين كردم. خانمم هم خيلي من را تشويق ميكرد. چون در ايران نمونهاي نداشت اشتياق داشت كه من اين كار را تا آخر انجام بدهم.
براي ثبت اين ركورد در جهان هم اقدامي كردهايد؟
مداركم را به صورت PDF براي گينس فرستادم و مكاتبههايم كمتر از يك ماه نتيجه داد و از من تقدير و تشكر كردند. اگر ايران حمايت كند، يكسري كارهاي عملي بايد انجام بدهم و مدارك را تحويل بدهم تا اين ركورد ثبت جهاني شود. وزارت خارجه ايران هم اين موضوع را تاييد كرده است. البته هزينههايي هم دارد كه نهادهاي دولتي بايد حمايت كنند. راهنمايي و رانندگي هم گفته ما فقط ميتوانيم مدارك را تاييد كنيم.
دنبال اين گشتهايد كه نمونه خودتان در دنيا وجود دارد يا نه؟
از طريق رسانهها يكي، دو مورد را پيدا كردهام اما نهايتا پنج تا مدرك داشته و كسي تا اين تعداد گواهينامه نداشته است.
چندتا از اين گواهينامهها را استفاده ميكنيد؟
قبلا تقريبا از همه گواهينامهها استفاده ميكردم اما الان ديگر استفاده نميكنم. از دوچرخه شروع ميشد كه با آن ميرفتم مدرسه و سركار كه براي سال 52 بود. الان سن و سالم كمي بالا رفته و بهخاطر بازنشستگي و كم حوصلگي كمي اين كار را كنار گذاشتهام.
الان ماشين داريد؟
يك پژو دارم كه دست پسرم است.
پسرتان هم دوست دارد اين همه گواهينامه داشته باشد؟
پسر بزرگم مهندس عمران است و گواهينامه پايه2 دارد. پسر كوچك هم علاقه خاصي نسبت به گواهينامه گرفتن دارد. سنش تازه به 18سالگي رسيده و منتظر گواهي تحصيلي است تا كارهايش را رديف كند.
اين همه گواهينامه به آدم اعتمادبهنفس ميدهد. كمي درباره رانندگي خودتان هم بگوييد. الان احتمالا بايد با سرعت 200كيلومتر رانندگي كنيد!
من هميشه سعي كردهام قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي را در چارچوبش رعايت كنم. از دوچرخه و موتور تا اتوبوس. البته زمان جواني وسوسه ميشدم و سرعت غيرمجاز هم ميرفتم!
بيشترين سرعتي كه رفتيد يادتان هست؟
آن زمان دوربين وجود نداشت و اتوبان تهران- قم هم در كار نبود! سختگيريها به اندازه الان نبود. البته براي اتوبوس و ماشين سنگين سقف سرعتي وجود داشت اما معمولا بالاتر هم ميرفتم.
چندتا از اين گواهينامهها تاريخ اعتبار دارد؟
همه گواهينامهها اعتبار دارد. گواهينامه پايه يكم تا حالا سه بار تمديد شده است. هر كدام هم شرايط خاص خودش و آزمايشهايي مثل عدم اعتياد را دارد. اين دفعه اگر بخواهم تمديدش كنم فكر ميكنم بايد با عينك بگيرم. الان همه گواهينامههايم بدون عينك هستند. ولي الان علاقه دارم كه همه گواهينامههايم تمديد شوند و تاريخ اعتبار داشته باشند.
گواهينامهاي هم مانده است كه نگرفته باشيد؟
نه. الان همه گواهينامهها را گرفتهام.
الان كاركنان شهرك آزمايش شما را ميشناسند ديگر؟!
بله. چند تا از افسر و سرهنگهايي كه با آزمون دهندهها ارتباط دارند من را كاملا ميشناسند. خيلي هم برايشان جالب بود. دوست دارند كه من الگويي باشم براي ديگران.