به گزارش مشرق، عبدالله گنجی طی یادداشتی روزنامه جوان نوشت: تجربه سالهای پس از انقلاب اسلامی نشان میدهد جمهوری اسلامی همیشه از دل چالشها و تهدیدات فرصتهای ذیقیمتی را تولید نموده است. این بدان معنی نیست که چالشها بدون هزینه بوده است، اما بهرغم آن، تولید فرصتها را نباید از نظر دور داشت.
جنگ تحمیلی چالش بزرگی بود، اما دهها فرصت نیز در خود داشت؛ از تولید نسلهای انقلابی برای آینده کشور تا رشد آنچنانی صنایع نظامی و ... . فتنه 1388 هزینههای زیادی به همراه داشت، اما توجه نظام و نیروهای مؤمن به انقلاب به فضای سایبر، ترکیدن نفاق درون نظام و... دستاورد این چالش بود. تحریم پدیده نامبارکی است، اما بدون دستاورد هم نبود...
علنی شدن حقوقهای نجومی یا ارتباطات مالی بابک زنجانی آثار سوء زیادی بر سرمایه اجتماعی نظام میتواند داشته باشد. جنگ رسانهای سران قوه پدیده نامیمون و چندشآوری است، اما ممکن است به همان نتایجی منجر شود که آرزو و خواست اکثریت ملت و خصوصاً نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی است.
اگرچه پدیده حقوقهای نجومی یک واقعیت بود، اما شاید در ابتدا با دلایلی سیاسی طرح شد. اما آوردههایی که برای سلامت نظام و مدیران آن به بار میآورد، کم نیست. منبعد مدیران ششدانگ حواس خود را جمع میکنند تا از سقفهای جدید عدول نکنند، ضوابط و مقررات در حال اصلاح شدن است. دیوان محاسبات و سازمان بازرسی مدیران عاملی را که تا سقف 15 میلیون پاداش گرفتهاند احضار میکند و خواستار استرداد مبالغ میشود. حقوق وزرا دارای سقف شد و بسیاری از پلشتیها به تیغ جراحی و اصلاح سپرده شد.
در آن سوی ماجرا رئیس قوه قضائیه پرده از هزینههای دفتر ریاست جمهوری برمیدارد و نسبت بین یک مفسد اقتصادی و ستاد انتخاباتی رئیسجمهور را نور تابانی میکند. قطعاً اگر این مسائل در جلسه سران طرح و شفاف میشد، بهتر بود و البته شاید نتیجه جدیای نداشت، اما واکنش رئیسجمهور به دستگاه قضا موجب اعلام آمادگی برای «سامانه شفافیت» هزینههای هر دو قوه میشود. درست است که این موضوع در ابتدا ژست، توپاندازی و فرار به جلو تلقی میشود، اما ممکن است به شفافیت و اعتمادسازی عمومی منجر شود. باید قوه قضائیه فراتر از نیت روحانی از این کار استقبال نماید و دو قوه به جای مسابقه اثبات پلشتیها مسابقه اثبات سلامت و شفافسازی را به رخ هم بکشند و ملت به هر دو آنها احسنت بگوید، اما آنچه باید در فرآیند شفافسازی اتفاق بیفتد شامل چه مواردی باید باشد؟
1- دولتی که مدعی توجه به افکار عمومی است باید بررسی نماید که کدام عرصهها از جذابیت بیشتری برای شفافسازی برخوردارند. سپس آن را در اولویت قرار دهد. اولین اقدام این است که سامانه شفافیت «حقوق و دارایی» مدیران عالی دولت و قوه قضائیه ایجاد شود و دسترسی به آن برای همه ممکن باشد. این اقدام روحانی میتواند هم باقیات صالحات وی شود و هم سلامت دولتش را توشیح اجتماعی کند. در جلسهای که چندی پیش با وزیر محترم اقتصاد داشتیم، وی مدعی بود که ظرف 15 دقیقه همه داراییها، حسابها، املاک خودرو و... یک نفر (به جز پاداش) را میتوانیم احصا کنیم.
همین اطلاعات آماده باید به سامانهای سپرده شود. دولت افغانستان این سامانه را ایجاد کرده است. طبیعتاً ما در این اقدام سزاوارتر هستیم.
2- باید شفاف شود یک کارمند دولت در 30 یا 35 سال گذشته چطور به دارایی بالای هزار میلیارد رسیده است. به صورتی که جسارت استفاده و لذت از آن را نیز ندارد. از سالها پیش این موضوع طرح بود که سه نفر از مسئولان نظام (شخص هاشمی، ولایتی و مرحوم حسن حبیبی) قبل انقلاب از وضع مالی نسبتاً خوبی برخوردار بودهاند، اما بقیه باید شفاف نمایند که با حقوق کارمندی و مدیریتی چطور به اینجا رسیدهاند؟
3- باید شفاف شود رانت اطلاعاتی چطور مزیتهای نسبی را از حوزه دولتی به حوزه خصوصی منتقل میکند و مدیران هر دوره دولتها پس از فراغت از مسئولیت بر کدام سامانههای ثروتساز «خصولتی» سوار میشوند.
4- باید شفاف شود ضرایب دریافتی مدیران از یک دولت به دولت بعدی چقدر و چگونه افزایش مییابد و علت آن چیست؟
5- از همه مهمتر اینکه به کلی شفاف نیست چقدر از درآمدهای دستگاهها صرف پاداش و خدمات مدیران میشود که وزارت اقتصاد نیز به آن اشرافی ندارد.
6- باید دارایی حداقل 50 نفر از سران هر جناح کشور در یک جدول متناظر اعلام شود تا حقیقت حملات جناحی به همدیگر شفاف شود و جنبههای سیاسی حملات رسوبگذاری شود. باید شرکتها و کارخانههای آنان اعلام شود و مردم ببینند کدام جریان قدرت را برای ثروتاندوزی میخواهد.