بهش می‌گفتم: مادر، من فقط یه پسر کاکل به سر دارم. مواظب خودت باش و عیسی فقط می‌خندید.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - عیسی در سال 44 در محله نازی آباد تهران به دنیا آمد. مادر این شهید عزیز می گوید: من عیسی رو بار دار بودم که حادثه تصادفی برای ما رخ داد و من صدمه دیدم . همه می‌گفتند از محالاته که این بچه زنده به دنیا بیاید. اما لطف خدا شامل حال من شد و عیسی سالم به دنیا آمد. تا اینکه فدایی راه اسلام و امام شود. عیسی تیرماه و در ایام ربیع الاول و تاج گذاری امام عصر(ع) به دنیا اومد. پدرش رفت برای او شناسنامه بگیره.

من مریم بودم و اسم پسرم را گذاشتم «عیسی» 
به من گفت: خانوم اسمش رو چی بگذاریم. گفتم: من میگم اسمش رو امیر بگذاریم. او رفت و از ثبت احوال زنگ زد که خانم با این اسم شناسنامه نمیدند. میگن امیر یعنی شاه و سلطان، این توهین به اعلی حضرته.

من تعجب کردم و به پدرش گفتم: آقا... اسم من مریمِ... اسمش رو فرزند مریم بگذار ... و اسم نوزاد من در شناسنامه ثبت شد عیسی کره یی...

خدا همین یک پسر رو بیشتر به من نداد. بزرگ که شد بارها تنها که می‌شدیم بهش می‌گفتم: پسرم، عیسی بی پدر به دنیا اومد و او من  رو می‌بوسید و می‌خندید...

عیسی برای من خیلی عزیز بود. سنش خیلی کم بود که به جبهه رفت. هر وقت می‌گفتم مادرجون کجایی؟ می‌گفت: اون عقب عقب ها هستم.

بهش می‌گفتم: مادر، من فقط یه پسر کاکل به سر دارم. مواظب خودت باش و عیسی فقط می‌خندید.

بعدها فهمیدم که این شازده پسر در واحد اطلاعات عملیات لشکر سیدالشهداء(ع) برای خودش بیا و برو داره. هر بار اومدم برای عیسی، زن بگیرم با یک بهونه از زیر کار فرار کرد. عیسی در همه عملیات‌های لشکر10 خط شکن بود. عملیات والفجر8 جزو غواص‌هایی بود که از اروند رود گذشت. و نمیدانم خدای مهربان چی مقدر کرده بود که عیسیای مریم در روز ولادت حضرت عیسی شهید بشه.

عیسایِ من در روز 4 دیماه 65 و در صبح عملیات کربلای 4 در کنار مسجد جامع خرمشهر به شهادت رسید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس