لطفاً ابتدا درباره ماجرای دستگیری پدر خودتان و سپس وضعیت خانوادههای دیگری را توضیح بدهید که در جریان پروندههای آنها هستید.
پدر من الآن 5 سال است که در ترکمنستان است؛ به جرم حمل مواد مخدر؛ آن هم مواد مخدری که در بیرون ماشین، جایی بوده که به سادگی دیده میشده است. خودتان بهتر میدانید رانندههای ترانزیت اگر بخواهند چیزی را در تریلر خود مخفی کنند، آن را جایی میگذارند که خود سازنده تریلر هم نتواند آن را پیدا کند. کاملاً واضح است که اینها را خود ترکمنستانیها جاسازی کردهاند تا برای رانندهها پرونده جعلی بسازند.
جرم پدرم را حمل یک کیلو تریاک اعلام کردهاند، در حالی که نه اثر انگشت پدرم روی پلاستیک بوده و نه حتی پلاستیک را به او نشان دادهاند. پدرم میگوید: من حتی نمیدانم یک کیلو تریاک در آن پلاستیک بوده یا یک تکه آجر. طبق قانون، هیچکس اجازه ندارد تریلرهای ترانزیت را بازرسی کند، مگر آنکه اجازه بازرسی را خود راننده داده باشد و خودش هم ناظر بر بازرسی باشد.
دست آخر هم حکمی که برای پدرم صادر کردهاند، به جای یک کیلو تریاک که خودشان میگفتند، نوشته بود 100 گرم حشیش. 19 سال هم برای او حبس بریدهاند. 4 ماه تمام ما از پدرمان هیچ خبری نداشتیم؛ نمیدانستیم مرده است یا زنده. ترکمنستان اعلام نمیکرد که او را دستگیر کرده است. مانند پدر من هم زیاد بودهاند؛ رانندههایی که مواد مخدر را روی باک ماشین آنها پیدا کردهاند یا مثلاً روی زاپاس؛ جاهایی که هیچ قاچاقچی عاقلی نمیآید مواد مخدر را آنجا بگذارد.
علاوه بر اینها رانندههایی بودهاند که برای مصرف شخصی خودشان سیگار همراهشان بوده؛ اینها را هم دستگیر کردهاند. البته هستند افرادی که واقعاً به خاطر قاچاق دستگیر شدهاند. مثلاً پدر من میگوید یک نفر افغانستانی اینجا هست که فریب قاچاقچیان را خورده است. به او گفتهاند 10 میلیون تومان به تو میدهیم، اینبار را با الاغ ببر آنطرف مرز. مسلماً قاچاقچیهای بزرگ که این کار را نمیکنند؛ فقط افراد بیچارهای گیر میافتند که به خاطر کمی پول محمولهای را جابهجا میکنند که بعضاً نمیدانند داخلش چیست. به هر حال اینطور افراد هم هستند، اما اکثراً رانندههایی هستند که برایشان پروندهسازی شده است.
همه داستان هم سر مواد مخدر نیست. یک سری از این زندانیها چوپانهایی هستند که در نقاط مرزی گلهشان را برای چرا بردهاند. مرز که مشخصه خاصی ندارد. هر 4 کیلومتر یک میله گذاشتهاند که یعنی اینجا خط مرزی است. گوسفند هم که نمیداند نباید از خط مرزی بگذرد. چوپان بدبختی را هم که دنبال گوسفندش از خط مرزی رد شده، دستگیر کردهاند و 25 سال زندان برایش بریدهاند. یا ماهیگیرانی که متوجه نمیشوند و مرز آبی را رد میکنند[1]. اینها را دستگیر میکنند و حبسهای خیلی طولانیمدت برایشان میبرند.
قوانین ترکمنستان خیلی سختگیرانه است. فکر میکنم اگر یک بسته قرص استامینوفن کدئین از رانندهها بگیرند، 5 سال زندان دارد، اگر بیشتر باشد، 10 تا 15 سال. من حتی کسی را میشناسم که به دعوت وزارت خارجه خود ترکمنستان به عنوان کارشناس سکوهای نفتی به این کشور رفته بود. این فرد با نسخه پزشک، با خودش قرص متادون برده بود. او را دستگیر کردند و 9 ماه خانوادهاش هیچ خبری از او نداشتند. ترکمنستان وقتی کسی را دستگیر میکند، خبری به خانواده آنها نمیدهد تا وقتی که آنها را دادگاهی کند؛ که این روند معمولاً بین سه ماه تا یک سال طول میکشد.
ما حتی به پلیس اینترپل هم مراجعه کردیم. به ما گفتند حتماً مفقود شدن پدرتان را اعلام کنید تا ما بتوانیم از این طریق پیگیری کنیم. ما 5 سال پیش نامه از طرف دادگاه بردیم، اما هنوز جواب ما را ندادهاند. اگر پدر ما خودش تماس نگرفته بود و نمیگفت که من اینجا دستگیر شدهام، ما هنوز هم هیچ خبری از او نداشتیم. پدرم قبل از آنکه به ترکمنستان برود، کلیههایش مشکل داشتند؛ الآن دیابت گرفته است و در نامهاش نوشته که 17 کیلو وزنم کم شده است.
طی این پنج سال، ما چندین هزار دلار (با این قیمت دلار) فقط وسیله برای پدرم خریدهایم، چون زندانهای آنجا هیچ امکاناتی ندارند. چند وقت پیش، به آنها گفته بودند: میخواهیم شما را آزاد کنیم، همه وسایلتان را اینجا بگذارید و با ما بیایید. اینها را با یک دست لباس تابستانی برده بودند به زندان «سیدی». اگر در اینترنت جستوجو کنید، میبینید که زندان «سیدی» یا زندان «شغال» ترکمنستان بدترین زندان دنیاست.
نه تنها هیچیک از وسایل زندانیها را به آنها برنگرداندند، بلکه روحیه آنها را کاملاً خراب کردند. وقتی شما در زندان هستید، خبر آزادیتان بهترین خبری است که میتوانید بشنوید. اما وقتی به جای آزاد کردن شما، شما را به زندانی میبرند که بدتر است، قطعاً روحیه شما خیلی خراب میشود.
همه تلاش ترکمنستانیها این است که امید اینها را از بین ببرند. مثلاً هیچکس در زندان حق ندارد لباس رنگی بپوشد. همه لباسهایشان مشکی است؛ برای آنکه روحیهشان هر روز خرابتر بشود. شما تصور کنید در سالنی که 2000، 3000 نفر هستند، اگر تمام سال اینها لباسهای مشکی پوشیده باشند، چه روحیهای پیدا میکنند. البته خودشان میگویند به خاطر این است که مشکی دیرتر کثیف میشود، اما به نظر من بیشتر برای تضعیف روحیه زندانیهاست.
ما در این مدت فقط سه نامه از پدرم دریافت کردهایم؛ در اینها گفته که هر 10 روز یک بار همه ما را با هم به یک اتاق به عنوان حمام میبرند؛ باید خودمان را گربهشور کنیم، لباسهایمان را هم با آب خالی بشوییم، صبر کنیم تا خشک شوند، آنها را بپوشیم و بیاییم بیرون. روزی سه بار در این سرما اینها را برای آمارگیری بیرون میبرند. تا همین هفته گذشته، حتی کنسولگری ایران هم اجازه ملاقات با زندانیها را نداشت. چهارشنبه گذشته بالأخره اینها توانستهاند به زندان بروند. باز هم اجازه ورود به زندان را به آنها ندادهاند، فقط یک سری جلیقه را که دولت ایران تهیه کرده بود، برای زندانیها بردهاند.
خیلی از زندانیها در زندان بیماریهای وخیم گرفتهاند. حتی پارسال یک نفر از این زندانیها فوت کرد، اما تا سه روز جسد او را از زندان خارج نکردند. هر روز برای آمارگیری میآمدند، جسد را میدیدند، اما آن را با خودشان نمیبردند[2]. علاوه بر «سیدی» یک زندان دیگر دارند به اسم «کریته». آنجا مختص افرادی است که بیش از 20 سال حبس دارند. مثلاً اگر 23 سال حبس داشته باشند، 3 سالش را در کریته هستند و بعد به زندانهای دیگر منتقل میشوند. سلولهای کریته یک متر در یک متر است. یعنی اگر یک نفر قدش بیش از یک متر باشد، نمیتواند در آن سلول دراز بکشد.
همه زندانیهایی که از کریته میآیند بیرون، بیماریهای وخیم مانند آسم یا سل گرفتهاند یا استخوانهایشان از بین رفته است. در کریته در شرایط عادی، آفتاب را نمیبینند؛ فقط هر 15 روز یک بار، حق دارند 15 تا 20 دقیقه در یک اتاق شیشهای، پیادهروی کنند. شرایط این زندانیها از هرچه که شما بتوانیم تصور کنید، بدتر است.
قرارداد انتقال محکومین میان ایران و ترکمنستان تا چه مرحلهای پیش رفته و به کجا رسیده است؟
قرارداد نهایی شده است[3]. امضای اول را آقای روحانی اسفند 93 انجام دادند[4]، اما تا تیرماه امسال طول کشید تا قوههای قضائیه، دادگستریها و مجالس دو کشور این توافقنامه را تأیید کنند. ایران فهرست 130 نفر را به ترکمنستان داده است تا اینها را به ایران انتقال بدهند. از همان تیرماه سال 93 تا الآن ترکمنستان میگوید: داریم پروندههای اینها را بررسی میکنیم. هر باجی هم که میخواستند از ایران گرفتهاند.
دولت هم تلاش خودش را میکند، اما ظاهراً ترکمنستان هیچ جوری نمیخواهد راه بیاید. تمام خواهش ما از مسئولان این است که به داد این زندانیها برسند. اینکه دائماً میگویند برج 5، برج 6 خیلی ما را آزار میدهد. الآن هم که تمام امیدمان به سفر وزیر کشور به ترکمنستان است.
گفتید پدرتان 5 سال است در زندان ترکمنستان است. سایر خانوادهها وضعیت زندانیشان چگونه است؟
بیشترین حکمی که الآن برای یک ایرانی بریدهاند، 25 سال است و او 17 سال است که در زندان حبس است. درست است که پدر من 35 سال است که ازدواج کرده، اما اکثر ایرانیهایی که در ترکمنستان زندانی هستند، خانوادههای جوانی هستند. تازه ازدواج کرده بودند که آنها را دستگیر کردهاند. حدود 20 تا 25 نفر از اینها وقتی دستگیر شدهاند، خانمهایشان باردار بودهاند. بچههایشان تا حالا پدر ندیدهاند.
من یکی از خانمها را میشناسم که دختربچهای 8 ساله دارد. به این بچه نگفتهاند که پدرش در ترکمنستان زندانی است؛ گفتهاند دارد آنجا کار میکند. این بچه التماس میکند که «به پدرم بگویید من پول نمیخواهم. فقط از سر کار بیاید او را ببینم.» نه میتواند پدرش را ببیند و نه میتواند با او صحبت کند. شما فرض کنید این خانمی که تازه وضع حمل کرده و بچه کوچک دارد، وقتی سرپرست خانوادهاش نیست چهقدر زندگی برایش سخت است.
ترکمنهایی در ایران هستند که من خودم رفتهام و دیدهام، پدر و مادر پیری هستند که فرزندشان را در ترکمنستان دستگیر کردهاند؛ اینها سرپرست دیگری ندارند؛ همسایههایشان از روی ترحم دارند خرج اینها را میدهند. متأسفانه اینها را هیچکس در نظر نمیگیرد و هیچ کاری برای آنها انجام نمیدهند.
دریافت پاداش و ترفیع رتبه قطعاً میتواند یکی از انگیزههایی باشد که پلیس ترکمنستان به خاطر آنها اقدام به پروندهسازی برای رانندگان ایرانی بکند. آیا دلیل دیگری هم میتواند پشت این قضیه باشد؟
یکی از دلایلی که هست، توقیف ماشینهای اینهاست. فکر میکنم حدود 600 تریلر را ترکمنستانیها از ایرانیها توقیف کردهاند. وقتی یک ماشین قرار است ماشین ترانزیت بشود و از کشور خارج شود، باید ماشین بِروز اروپا باشد. این ماشین ها وقتی به ترکمنستان میروند، دولت اینها را مصادره میکند و به رانندههای خودشان میدهند تا با آنها کار کنند. وقتی در زندان باید برای آب معدنی پول بدهند و حتی برای استفاده از دستشویی هم باید پول بپردازند، این یعنی زندان هم برای آنها یک منبع درآمدی شده است.
درباره سرپرستی خانوادهها هم بیشتر توضیح بدهید. این خانوادهها معمولاً همه منبع درآمدشان همین تریلرها هستند که هم قسط خودشان را درمیآورند و هم خرجیِ خانوادهها را. این خانوادهها الآن چگونه خرج زندگی خودشان را درمیآورند؟
نامههای لیزینگ هر ماه درِ خانه این خانوادهها، و از جمله خود ما، میآید. پدر من که تا قبل از دستگیری حتی یک قسط معوقه هم نداشت، الآن 49 میلیون تومان بدهکار شده است. هر بار هم اینها تهدید میکنند که مبلغ قسط را از ضامنتان کم میکنیم و البته این کار را هم کردهاند. اولین باری که این اتفاق افتاد، حدود 100 نفر از این خانوادهها به شرکت لیزینگ مراجعه کردند و گفتند: چون این ماشینها در رهن لیزینگ است، شما یک وکیل بفرستید به ترکمنستان که این ماشینها را برگردانند ایران. لیزینگ هم میتوانست این کار را بکند، اما متأسفانه همکاری نکردند.
خانوادههای دیگر را هم من میشناسم. یکی از این خانمها هست، که پدرش هر ماه دارد چکهای تریلر را پاس میکند. از یک طرف، ماشین آنجا مصادره است و نمیتوانند با آن کار بکنند، و از اینطرف، این بندههای خدا مجبور هستند هر ماه قسط بدهند. ماشینی هم که ترکمنستان مصادره کرده که به اینها برنمیگرداند. بنابراین باید قسط ماشینی را بدهند که ترکمنستان مصادره کرده است.
من درباره ماشین خود پدرم میدانم که ماشینش تنها ولوی افاچ (افهاش) سقفبلند آبی کاربنی توی ایران بود. آن وقتی که این ماشین را مصادره کردند، تازه پدرم 200، 300 میلیون تومان فقط تریلر (بارکش) آن را خریده بود. «کله» را فکر میکنم 600، 700 میلیون تومان خریده بود. این ماشین با آنکه چند سال از خریدش گذشته، اما هنوز هم ماشین بِروز دنیا و اروپاست. فکر کنید وقتی چنین ماشینی را مصادره میکنند چهقدر برایشان سود دارد. متأسفانه اینها را هیچکس نمیبیند و به آنها توجه نمیکند.
به نظر خیلی واضح میآید که وظیفه دولت است که به خانوادههای زندانیان ایرانی در ترکمنستان تا جایی که امکان دارد، کمک کند. وقتی این اتفاق افتاده، چه فرد مقصر باشد و چه نباشد، وظیفه چه کسی است که به این خانوادهها کمک کند تا زندگیشان از هم نپاشد؟
من تماس میگیرم با وزارت خارجه و میگویم: خواهش میکنم به این قضیه رسیدگی کنید. در جواب به من میگویند: مگر ما گفتهایم اینها بروند خلاف کنند؟ من نمیدانم مگر اینها در مقامی هستند که درباره مجرم بودن یا نبودن این افراد قضاوت کنند. من با برخی از این مسئولین وزارت خارجه هم که صحبت میکنم، میگویند: ما میدانیم که اینها دسیسه است برای رانندههای ما، اما نمیتوانیم کاری بکنیم.
میگویند گاز استان گلستان را ترکمنستان دارد تأمین میکند، بنابراین ما نمیتوانیم کاری بکنیم. مگر ما خودمان گاز کم داریم؟ چرا صادر میکنیم، اما به مردم خودمان نمیدهیم؟ من نمیخواهم مسئله را سیاسی کنم، اما اگر دو روز مرزهای ما با ترکمنستان بسته شود، آنها فلج میشوند، چون هر چیزی که اینها از افغانستان و ترکیه میخرند از طریق ایران به این کشور وارد میشود.
مسئولین کشورمان میگویند ترکمنستان با ما راه نمیآید. اما مشکلات مالی این خانوادهها را هم باید ترکمنستان حل کند؟ مگر دولت نمیتواند یک مقدار هزینه را برای تأمین مالی این خانوادهها اختصاص بدهد؟
یک سازمان برای حمایت زندانیان و خانوادههای آنها وجود دارد. من خودم چند روز پیش به خاطر یک وامی که دریافت کردیم و اقساط آن را نتوانستیم پرداخت کنیم، آنجا بودم. به من گفتند، چون خانواده زندانی هستید، اقساط وام را به شما میبخشیم. با این حال، این کار نکردند. فقط به ما گفتند میتوانیم دوباره برایتان قسطبندی کنیم؛ که آن هم دوباره سود تعلق میگیرد و بعدها هم اگر دوباره یکی دو قسط را نتوانید پرداخت کنید، باید همه وام را یکجا تسویه کنید. من هم نهایتاً از خیر این قضیه گذشتم.
این سازمان قبلاً 300 هزار تومان یا حتی 500 هزار تومان در ماه هم به خانوادههای زندانیان پول میداد، اما الآن مدیریت آن تغییر کرده و فقط 150 هزار تومان در ماه به این خانوادهها کمک میکنند. الآن شما با 150 هزار تومان چه کاری میتوانید انجام بدهید؟ ضمن اینکه خیلی از این خانوادهها حتی خبر هم ندارند که چنین سازمانی وجود دارد. مگر کسی غیر از دولت باید به این خانوادهها کمک کند یا حداقل خبر بدهد که بروید و از فلان سازمان کمک بگیرید؟ دولت الآن میداند که این مشکل وجود دارد، اما باز هم پیگیر وضعیت خانوادهها نمیشود.
گفتید ایران 130 نفر را به ترکمنستان معرفی کرده است. چند نفر ایرانی در زندانهای ترکمنستان هستند؟
آمار در اینباره متأسفانه ضد و نقیض است. خود دولت اعلام میکند که 390 نفر. یک جای دیگر میگویند 400 نفر. یک منبع دیگر حتی میگوید 3700 نفر. چند روز پیش هم که من شنیدم گفتند 470 نفر. من مطمئنم که تعداد این افراد از 500 نفر بیشتر نیست. به نظر من آن رقم 3700 نفر واقعاً شایعه است.
چرا فقط 130 نفر معرفی شدهاند؟ آیا معیار خاصی برای انتخاب این افراد وجود داشته است؟
این مسئله، امنیتی است و نمیتوانند همه را یکباره منتقل کنند. این 130 نفر قرار است در مرحله اول منتقل شوند و از افرادی هستند که بیمار هستند، بالای 50 سال سن دارند و ظاهراً افرادی که حکمشان کمتر از 10 سال است.
همانطور که شما اشاره کردید و پیگیریهای مشرق نیز نشان میدهد، روند نهایی شدن توافقنامه انتقال محکومین میان دو کشور خیلی طول کشیده است. آیا این تعلل از طرف ایران بوده یا ترکمنستان؟
راستش این موضوع، سیاسی شده و ما دیگر نمیدانیم حرف کدام طرف را باید باور کنیم. یک سری از خانوادهها 23 آبانماه رفته بودند وزارت دادگستری و آنجا به آنها گفته بودند که ما همه کارها را انجام دادهایم و فقط منتظر هستیم تا کنسولگری عشقآباد به دولت ترکمنستان فشار بیاورد تا تأییدیه را صادر کند و ما سریع برای انتقال زندانیها اقدام کنیم. الآن که بیش از 40 روز میگذرد، هنوز این فشار را نیاوردهاند.
من با وزارت خارجه هم صحبت کردم، گفتند این مسئله به گوش بالاتر از وزارت خارجه رسیده و آنها دارند موضوع را پیگیری میکنند.
ظاهراً در نامهای که رهبری به وزارت خارجه فرستادهاند، تأکید کردهاند که این خانوادهها هر کاری که میخواهند، برایشان انجام بدهید و زندانیانشان را انتقال بدهید. اما من نمیدانم کار اینها چهقدر طول میکشد. دو ماه؟ سه ماه؟ هر روز دارند وعدههایی به ما میدهند، اما این انتظار بدترین حالت ممکن برای ماست. قولی که به ما داده بودند، آخر بهار امسال بود. الآن 6 ماه از آن تاریخ گذشته است. من حتی بارها درخواست کردهام که اجازه بدهند این زندانیها با هزینه خودشان زنگ بزنند به ایران. هزینه تلفنی را که میکنند از زندانیها بگیرند. اما متأسفانه این کار را نمیکنند.
من شنیدم که تجمع شما مقابل وزارت کشور و وزارت خارجه غیرقانونی بوده است. چرا مجوز تجمع دریافت نکرده بودید؟
دریافت مجوز برای تجمع، یک ماه طول میکشد. من که حرفی ندارم که بخواهم بروم و مجوز بگیرم، اما مجوز یک ماه دیگر به چه درد ما میخورد؟ اگر بهلحظه به ما مجوز بدهند، من حاضر هستم هر بار بروم و مجوز بگیرم.
آیا برای موضوع به این مهمی نمیتوانند استثنایی قائل بشوند؟
این موضوع فقط برای این خانوادههاست که مهم است، بعید میدانم برای بقیه آنقدرها اهمیتی داشته باشد.
95/10/04 |
منتظر نتیجه سفر وزیر کشور به ترکمنستان هستیم/ خانوادههای زندانیان در مسافرخانه ساکن شدهاند |
94/09/30 |
|
94/09/14 |
همسر زندانی ایرانی: آیا ارزش زندانیهای ما در ترکمنستان از سیبزمینی کمتر است؟ |
94/08/28 |
|
94/08/27 |
پروتکل انتقال محکومین ایران در ترکمنستان به تصویب کمیسیون قضایی رسید |
94/08/24 |
|
94/08/14 |
|
94/05/08 |
تمام زندانیان ایرانی در ترکمنستان تا سال آینده به کشور منتقل می شوند |
93/12/24 |
|
93/11/28 |
|
93/11/28 |
|
93/11/27 |
|
93/11/13 |
|
93/11/12 |
|
93/09/15 |
|
93/09/11 |
|
93/08/04 |
|
93/06/23 |
|
93/06/10 |
|
93/04/08 |
خبر تکاندهنده از درون زندان ترکمنستان/ مرگ یک ایرانی در زندان "ماری" |
93/04/04 |
|
93/03/17 |
|
93/03/03 |
گفتند برای آزادی همسرت مکاتبه نکن/ سفارت وکیل خود را حمایت نمیکند/ همسرم امیدی به زندهماندن ندارد |
93/02/22 |
مسوولان وزارتخارجه گفتند کمکاری قوه قضاییه مانع حل مشکل زندانیان ایرانی است |
[1] خبر بازداشت ماهیگیران برای سال گذشته است/سند انتقال زندانیان ایرانی تا دو ماه آینده امضا میشود لینک
[3] آزادی گروه جدیدی از زندانیان ایرانی در ترکمنستان/ احتمالا با سفر روحانی به عشقآباد انتقال زندانیان نهایی میشود لینک
[4] احتمال نهایی شدن انتقال محکومین طی شش ماه آینده/ ترکمنستان سختگیرترین کشور دنیا درباره مواد مخدر/ رییس جمهور ترکمنستان طی سه سال گذشته با عفو زندانیان ایرانی موافق نبود لینک