به گزارش مشرق، شبکه ايران نوشت: امروز را در عرصه شعر و ادب به سبب سالروز خاموشي استاد شعر و ادب پارسي "روز ملي شعر و ادب" ناميدهاند.
سيد محمدحسين بهجت تبريزي متخلص به "شهريار"، فرزند آذربايجان و دلباخته ايران، آفريننده شاهکار ادبي "حيدربابا" است که نزديک به 80 زبان زنده دنيا ترجمه شده و به نوبه خود از شاهکارهاي ادبيات ترکي آذربايجاني بهشمار ميرود.
از سوي ديگر ايران، شهريار را با شعر به يادماندني «علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را / که بما سوافکندي همه سايه هما را» ميشناسند. شعري که در نهايت صداقت و صفا اولين پيشواي عالم تشيع حضرت اميرالمومنين علي(ع) را به جهانيان معرفي کرد.
خصوصيات اين شاعر موجب آن شده که رهبر معظم انقلاب که خود از فرزانگان عالم شعر و ادب و هنر هستند عنايت ويژهاي به شهريار و اشعار او داشته باشند.
ايشان در سخنان خود از شهريار به عنوان (شهريار شعر و ادب ايران) و بلبل داستانسراي غزل فارسي ياد نمودهاند و او را کسي دانستهاند که عاشق قرآن بود. به ويژه اينکه در آخر عمر خويش را وقف انقلاب اسلامي کرد و انقلاب، جهاد و شهادت را در شعر ماندگار خود سرود.
رهبر فرزانه انقلاب ميفرمايند: بنده از اوايل جواني و از آن زماني که با شعر آشنا شدم با نام ايشان نيز آشنا شدم. پس از ساليان دراز در آشنايي و انس با شعر و التذاذ از آن در برهههاي مختلف عمر شعري و ادبي همواره استاد عزيزمان را در ياد داشتم. بحمدالله آذربايجان آنچنان که شايسته آذربايجان است و در گذشته هم اينجور بوده چنين استوانههاي ادبي را هنوز در خود دارد.
ايشان ميفرمايند: شهريار يکي از پايههاي اصلي تمدن فرهنگ ادبيات و هنر و بخصوص شعر است مانند قرآن که نمونه عالي هنر است اگر قرآن يک اثر هنري نبود معلوم نبود برسر معارف آن چه ميآمد. احساس ميکنم که زبان شعر آقاي شهريار در اشعار ترکي بسيار زبان بلند، گيرا، قوي و پرجاذبه است که از اشعار حيدربابا هم کاملا مشهود است. البته شعر فارسي ايشان هم درحد بسيار بالاست اما من تصورم اين است که شعر ترکي ايشان در زبان آذري يک پديده عجيب و عظيمي است.
شهريار يکي از بزرگترين شاعران همه دورانهاي تاريخ ايران است و اين به لحاظ (حيدربابا يه سلام) اوست (حيدربابا يه سلام) يک شعر استثنايي است و همه خصوصيات شعري مثبت شهريار در آن هست يعني آنکه رواني، صفا، ذوق، سخن شيرين و چيزهائي که مربوط به يک شعر است، در شعر (حيدربابا يه سلام) نمايان است. مطالب حکمت آميز بسياري وجود دارد که با اين حساب مي توان شهريار را يک حکيم به حساب آورد.
حضرت آقا ميفرمايند: شهريار در دوران مهمي از زندگيش يک دوران عرفاني و معنوي بسيار زيبائي را گذراند و به انس با قرآن و معنويات و خودسازي پرداخت. زمانيکه انقلاب پيروز شد او با همان روحيه ديني و ذهنيت صاف و روشن خود از انقلاب اسلامي استقبال بسيار خوبي کرد و ديديم که شهريار همه جزئيات انقلاب را تعقيب مي کرد. تعداد شعرهائي که براي جنگ گفته حضوري که او در مراکز مربوط به جنگ و شعر جنگ داشته و ستايشي که او از بسيج عمومي مردم و يا سپاه و ارتش کرده بسيار زياد است. در همان اوقاتي که شهريار براي انقلاب شعر مي سرود خبر داشتم عده اي از روشنفکران وابسته به رژيم گذشته که با شهريار سابقه دوستي داشتند مرتب به او فشار مي آوردند که تو چرا براي انقلاب اسلامي اين چنين دل ميسوزاني ولي او مثل کوه ايستاده بود و من حقيقتا تعجب ميکردم. بعضي از آنها وابسته رژيم و جزو دربار و دستگاه شاه محسوب ميشدند و بعضي از آنها هم تودهاي بودند و از جيرهخواران شوروي سابق به شمار ميرفتند. شهريار براي خدا و به عنوان وظيفه کار ميکرد.
شهريار قدرت فزاينده انقلاب اسلامي را با سرودههايش به رخ بيگانگان کشيد و قدرت معنوي روحانيون درخط حضرت امام را لحظه به لحظه در ذهن مخاطبان قرار ميداد.
همانگونه که در کيهان آمده، استاد شهريار در سال 1366ضمن آرزوي سلامتي براي رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي (که آن زمان رئيسجمهور بودهاند و امام جمعه بزرگوار تهران) و حضرت امام(ره) و رزمندگان اسلام، سرودهاي را تقديم به رهبر فرزانه مينمايد.
رشکم آيد که تو حيدربابا
بوسي آن دست که خود دست خداست
داستان دست چپ از وي بوسند
که خدا بوسد از او دست راست
در امامت به نمازجمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بيان هنرم يک دل و بس
او عيان هنر از سر تا پاست
او شب و روز براي اسلام
پاي پويا و زبان گوياست
او چه بازوي قوي و محکم
با امامي که ره و رهبر ماست
شهريار فطرتا شاعري مسلمان است. ايمان مذهبي که بعدها در او تلطيف ميشود و جاي به عشقي عرفاني ميسپارد که نهايت مهرورزي با خداوند است.
کد خبر 6699
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۳
- ۰ نظر
- چاپ
در همان اوقاتي که شهريار براي انقلاب شعر ميسرود خبر داشتم عدهاي از روشنفکران وابسته به رژيم گذشته که با شهريار سابقه دوستي داشتند،مرتب به اوفشار ميآوردند که تو چرا براي انقلاب اسلامي اين چنين دل ميسوزاني. ولي او مثل کوه ايستاده بود و من حقيقتا...