به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، حشمت مهاجرانی، به عنوان مشاور فنی استیلی، محمد مایلی کهن (مدیر فنی)، محمد پنجعلی (عضو کمیته فنی)، محمدرضا زادمهر (کمیته فنی)، بیژن ذوالفقارنسب (عضو کمیته فنی)، سوم دیک (مشاور فنی سرپرست موقت و کمک حال استیلی) هستند، جالب این که علی دایی در فصل گذشته بدون این که چنین مشاورانی داشته باشد هواداران را در جایگاه بالای فوتبال ایران نشاند و آن ها را آسیایی کرد ضمن این که مجبور بود در جلسات کمیته فنی افراد بی تجربه را پیش روی خود ببیند که از فوتبال فقط تعداد بازیکنان دو تیم را می دانستند و حتی نمی دانستند فوتبال چند دقیقه است، اما در این فصل حبیب کاشانی یک لشكر فنی انتخاب کرده تا حمید استیلی هر جا به این بن بست خورد از آن ها استفاده کند.
آیا همه این مشاوران رایگان قبول کرده اند به سرمربی پرسپولیس کمک کنند؟ آیا زادمهر، پنجعلی، ذوالفقارنسب، مایلی کهن، و سوم دیک بدون چشمداشت آمده اند؟ آیا بهتر نبود به جای این همه افراد یک مربی توانا و کاربلد می آمد تا بتوان لااقل به آینده تیم خوشبین بود؟ این جاست که باید به خیلی چیزها شک کنیم، به این که برای شخصی چون کاشانی وفای عهد به دوستان (حمید استیلی) مهم تر از خدمت به هواداران است و برای این که كاشاني به قولی که به حمید استیلی داده بود تا وی را سرمربی پرطرفدارترین باشگاه ایران کند چه طور اقدام به کنار گذاشتن علی دایی کرد.
اگر حمید استیلی بزرگ و کاربلد بود نیازی به این لشگر فنی برای مشورت کردن، نداشت و اگر هم کوچک و ناکار بلد است چرا برای این صندلی بزرگ انتخاب شد؟ آیا اگر دایی را حفظ کرده و کمی تیم او را تقویت می کردیم نمی توانستیم خود را از همین حالا به عنوان یک مدعی قهرمانی معرفی کنیم، نکته دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد این است که بعد از این پیروزی ها و شکست ها به نام چه کسی سند می خورد؟ فکر نمی کنید در پیروزی های احتمالی، هر کدام از این اعضا به دنبال آن هستند تا نقش خود را پر رنگ تر کنند؟ فکر نمی کنید در روزهای شکست استیلی باید سینه سپر کند و دیگران پنهان شوند و همه این دوستان فنی که کاشانی پیرامون سرمربی دلخواه خود قرار داده چه قدر به وی وفادار هستند و چشم به صندلی او ندارند؟
آیا همه این مشاوران رایگان قبول کرده اند به سرمربی پرسپولیس کمک کنند؟ آیا زادمهر، پنجعلی، ذوالفقارنسب، مایلی کهن، و سوم دیک بدون چشمداشت آمده اند؟ آیا بهتر نبود به جای این همه افراد یک مربی توانا و کاربلد می آمد تا بتوان لااقل به آینده تیم خوشبین بود؟ این جاست که باید به خیلی چیزها شک کنیم، به این که برای شخصی چون کاشانی وفای عهد به دوستان (حمید استیلی) مهم تر از خدمت به هواداران است و برای این که كاشاني به قولی که به حمید استیلی داده بود تا وی را سرمربی پرطرفدارترین باشگاه ایران کند چه طور اقدام به کنار گذاشتن علی دایی کرد.
اگر حمید استیلی بزرگ و کاربلد بود نیازی به این لشگر فنی برای مشورت کردن، نداشت و اگر هم کوچک و ناکار بلد است چرا برای این صندلی بزرگ انتخاب شد؟ آیا اگر دایی را حفظ کرده و کمی تیم او را تقویت می کردیم نمی توانستیم خود را از همین حالا به عنوان یک مدعی قهرمانی معرفی کنیم، نکته دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد این است که بعد از این پیروزی ها و شکست ها به نام چه کسی سند می خورد؟ فکر نمی کنید در پیروزی های احتمالی، هر کدام از این اعضا به دنبال آن هستند تا نقش خود را پر رنگ تر کنند؟ فکر نمی کنید در روزهای شکست استیلی باید سینه سپر کند و دیگران پنهان شوند و همه این دوستان فنی که کاشانی پیرامون سرمربی دلخواه خود قرار داده چه قدر به وی وفادار هستند و چشم به صندلی او ندارند؟
از هر راهی که وارد می شویم به جایی می رسیم که می بینیم کاشانی راه را به اشتباه رفته است و باید انتخاب نا به جا و غلط چندین راه پر اشتباه دیگر پیش روی خود قرار داد که قدم گذاشتنی در هر کدام از راه ها افتادن در پرتگاه است و در این بین دلمان به هوادارانی می سوزد که گمان می کنند مدیران حاکم بر تیم دلشان برای آن ها می سوزد و تصمیماتی که اتخاذ کرده اند همه به نفع آن ها بوده اما غافل از این موضوع هستند که کاشانی و شرکای وی، حقی را ناحق کردند و با دور نگه داشتن افراد توانا از نیمکت پرسپولیس به قولی که به حمید استیلی داده بودند وفا کردند.
چرا بهنام ابوالقاسم پور و هنکه حاضر به همکاری با استیلی در پرسپولیس نشدند؟ چون بهنام ابوالقاسم پور به عنوان عضوی از خانواده بزرگ پرسپولیس نمی توانست خیلی از لابی بازی ها را تحمل کند و هنکه که با میاچ و دایی ارتباط خوبی داشت استیلی را کوچک می دانست و نمی توانست قبول کند باید زیر نظر او کار کند.
چرا بهنام ابوالقاسم پور و هنکه حاضر به همکاری با استیلی در پرسپولیس نشدند؟ چون بهنام ابوالقاسم پور به عنوان عضوی از خانواده بزرگ پرسپولیس نمی توانست خیلی از لابی بازی ها را تحمل کند و هنکه که با میاچ و دایی ارتباط خوبی داشت استیلی را کوچک می دانست و نمی توانست قبول کند باید زیر نظر او کار کند.