زمين‌هاي چمن ما كلا «تيكه‌خور» ملسي دارند، تا آنجا كه عباس ترابيان نقل مي‌كند:«كرش در زمين آزادي قارچ پيدا كرده، گفته اينجا سوپ درست كنيد!» اينها براي شما جوك است آقاي كرش، براي ما خاطره است. تازه اين زمين آزادي به‌نوعي گل چمن‌هاي فوتبال كشورمان محسوب مي‌شود كه اين‌جوري است؛ حالا حساب كنيد گل كه بايد ناز باشد و ملوس باشد و زيبا باشد كه اين است، خار زمين‌هاي چمن ما چه ريختي است. باز هم خدا را شكر كه قارچ پيدا كرد؛ بنده‌خدا الان پيش خودش فكر مي‌كند ما چه آدم‌هاي مرفه و بي‌دردي هستيم كه از قارچ براي تزيين زمين‌هاي فوتبال‌مان استفاده مي‌كنيم و محل سگ به قارچ نمي‌گذاريم، غافل از اينكه ما آدم‌هاي مرفه و بي‌دردي هستيم كه محل سگ به قارچ نمي‌گذاريم! شانس هم هميشه با اين مربيان خارجي يار است؛ تا موقعي كه فيروز كريمي در ليگ برتر مربيگري مي‌كرد، جز ميخ طويله و يك سري ابزار خشن ديگر، چيزي پيدا نمي‌كرد اما تا نوبت به كرش رسيد، معلوم نيست از كجا قارچ روييد. البته خيلي خوب شد كه عكس اين اتفاق نيفتاد، چون به‌ هر حال كرش خارجي است، چهار جا تعريف مي‌كند اينجا چي پيدا كرده، اين كشف ناخواسته يك‌جورهايي برد بين‌المللي هم دارد، اما كريمي نهايتا مي‌خواسته چهار تا جمله با قارچ بسازد، كه كارش با همان ميخ طويله هم راه افتاده!

بالاخره يك نفر پيدا شد كه از دليل اصلي ورود عليپور به فدراسيون فوتبال پرده‌برداري كند. محمد دادگان كه بنده‌خدا توي دلش چيزي نيست، فقط يك‌مقدار زبانش تند است، در اين خصوص گفته:«عليپور را آورده بوديم كه شكيات نونهالان را برطرف كند!» يعني حتي نوجوانان و جوانان هم نه، فقط در حد نونهالان، اما حالا آقا براي ما شده رايزن فرهنگي فدراسيون، در ايران! خدا قسمت كند ما هم بشويم مسوول برطرف كردن شكيات نورچشمي‌ها؛ اصلا از فردا هر كسي به هر چيزي شك دارد روي ما حساب كند. شك و شبهه شما را در كمترين زمان ممكن به يقين تبديل مي‌كنيم. اصلا مگر ما بد شك برطرف مي‌كنيم؟ تا ديروز مي‌گفتند فلاني شكاك است، يعني بنده‌خدا مريض است و بي‌خودي به اين و آن گير مي‌دهد، امروز طرف براي رفع شك و شبهه حقوق هم مي‌گيرد؛ خب چرا اينجور پست‌ها را انحصاري مي‌كنيد؟ يعني آقا شكيات نونهالان و نوجوانان و جوانان و اميدها را برطرف كرده، رسيده به بزرگسالان؟ شكر خدا يك كار حرفه‌اي در زندگي‌اش كرده، آن‌هم اين بوده كه از پايه‌ها شروع كرده تا به بزرگسالان رسيده! حالا اين شغل كه پريد، اما اگر از اين به بعد كارمندي خواستيد كه وسواسي، كمبود محبتي يا عقده‌اي داشته باشند روي ما حساب كنيد!

 

تاكتيكي كه علي دايي براي بازگشت به پرسپوليس و مقابله با حبيب كاشاني از آن استفاده كرده بود را اگر مورينيو در مقابل بارسا در پيش مي گرفت، حتما حال و روز بهتر از حالا داشت. ببينيد موضوع كل‌كل با كاشاني چقدر براي شهريار مهم بوده كه او حاضر شده قيد مبلغ قرارداد يك فصل را بزند، اما هر طور شده به پرسپوليس بازگردد...
«ببينيد آقايون؛ خدا خودش ناظره كه من مي‌خواستم علي دايي رو بيارم، خودش برنامه نداد...»
«حاجي، همين الان 300 صفحه فكس رسيده، مي‌گن برنامه علي داييه؛ خيلي هم كامل و قرص و محكمه.»
«هزار دفعه گفتم اين فكس لعنتي رو بي‌خودي روشن نذارين، پول بيت‌المال حروم شه! خب دوستان، شكر خدا برنامه آقاي دايي هم رسيده، فقط ايشون چون مربي گرون قيمتي هستن، متاسفانه ما نمي‌تونيم با ايشون قرارداد ببنديم...»

«حاجي متاسفانه در قرارداد قيد كرده، هيچ پولي نمي‌خواد، حقوق بازيكن‌ها رو هم از جيب خودش مي‌ده، حقوق شما رو هم تقبل كرده!»

«داريد شوخي مي‌كنيد انشاا... ديگه؟! خب البته ديگه بحث مبلغ قرارداد هم خيلي مهم نيست، چون ما نمي‌تونيم بيش از اين منتظر آقاي دايي بمونيم و بايد تا 30 ثانيه ديگه مربي منتخب رو به مردم معرفي كنيم. متاسفانه ....»

منبع: رجانیوز