کد خبر 51527
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۸

به گزارش مشرق به نقل از پارس توریسم، پرویز پرستویی در تازه ترین گفت وگوی خود روایت جالبی از تاثیرات فیلم آژانس شیشه ای برروی یک جانباز بازگو کرده است. 
پرستویی گفته :من فیلم «آژانس شیشه‌ای» را کار کردم. خودم همدانی هستم و رفتم آنجا که جشنواره‌ی دفاع مقدس در همدان قرار بود به من جایزه دهد. وقتی من رفتم و پا گذاشتم به سینمای همدان، ۱۰ روز بود که «آژانس شیشه‌ای» آنجا در کنار جشنواره اکران بود. مردم ازدحام کرده بودند و اول وقتی مرا دیدند، خیلی ابراز احساسات کردند.
بعدش دیدم از ته سالن یکنفر با دو عصا و با بدبختی دارد به طرف من می‌آید. من هم رفتم طرفش. نیم‌متر مانده بود به او برسم که عصا را انداخت و افتاد توی بغل من. او گریه کرد، من گریه کردم. دم گوشش گفتم، چکار می‌کنی؟ چرا ما را خراب‌مان کردی؟ گفت، من خود عباس‌ام! عباسی که در آژانس شیشه‌ای ترکش توی گلویش هست و می‌خواهد بمیرد. گفتم، یعنی چی خود عباس‌ام؟ گفت، فقط اسمم فرق می‌کند. من ترکش توی بدنم هست، کمیسیون پزشکی تشکیل شده، باید بروم لندن. ولی من را نمی‌فرستند. ولی یک اتفاقی در من افتاده. گفتم چی؟ گفت، من در واقع به ضرب و زور قرص و دارو زنده‌ام. وقتی پایم را از خانه می‌گذارم بیرون، نمی‌دانم پنج دقیقه‌ی دیگر می‌خورم زمین یا ۱۰ دقیقه‌ی دیگر. اصلاً امید به برگشت من ندارند. اما این فیلم باعث شد اتفاقی در من بیفتد. مدیر سینما لطف کرده و من را بیرون نمی‌کند. ۱۰ روز است که از صبح میآیم سینما و تا شب آژانس شیشه‌ای می‌بینم و این موجب شده من ۱۰ روز داروهایم را قطع کنم.
یعنی فیلم به عبارتی داروی او شده بود.
بله. خب چه چیزی مهم‌تر از این؟ اینجاست که من می‌بینم چه وظایف سنگینی دارم، چه مسئولیت سنگینی‌ست. پس هنر آن قدر وسیع و ژرف است که می‌تواند زندگی یک انسان را نجات دهد. متاسفانه اکثر فیلم‌های‌ما الان درگیر سوژه‌های دم دستی شده‌اند که حتی وقت پرکن هم نیستند. من فکر می‌کنم که امروزه مردم ایران با پروسه‌ای که طی کرده‌اند، انقلاب، جنگ و پس لرزه‌های جنگ و بعد بقیه مسائلی که همین طوری می‌آید جلو، هنوز حال خوب خودشان را شاید پیدا نکرده‌اند. فراغتی پیدا نکرده‌اند که به یک آرامش کامل برسند.
آن وقت من هنرمند وظیفه‌ام در قبال این مردم چیست؟ هر جای دنیا من فکر می‌کنم، این اصلاً خاص ایران نیست که هنرمند یک شرح وظایف خیلی سنگینی دارد. ما می‌توانیم یک بیمار را نجات دهیم، لبخندی گوشه‌ی لب کسی بنشانیم. خیلی سخت است خنداندن آدمها در خیلی از مواقع. خیلی سخت است اشک آدم را درآوری. ما اگر بتوانیم این ارتباط را داشته باشیم، خیلی وضع خوبی خواهیم داشت. در هر جای دنیا.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • سید مصطفی ۲۱:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۱
    0 0
    دم این پرویز گرم که انقدر فهمیده ست.... ای کاش 10 بازیگر دیگه با فهم و شعور پرستویی داشتیم!!!
  • ۰۰:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۳
    0 0
    این محمد تاجیک سردبیر سایت پارس توریسم عاشقه فیلم آژانس شیشه ایه وخوشو کشته با فیلم حاتمی کیا!شورشو در آورده

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس