تویی که وسعت روحت بی‌شک از اعجازهای هستی است، بی‌پیرایه و ساده و شفاف مثل آب همان روستایی که در آن قد کشیدی و دنیای غدار و مکار هر چه کرد نتوانست حتی ذره‌ای در روح ساده و روستایی تو رسوخ کند

گروه جهاد و مقاومت مشرق - یک سالی می‌شود که با تو آشنا شده‌ام، یعنی دقیقا از شب شهادت یعنی وقتی که پیام شهادتت در فضای مجازی منتشر شد؛ البته آن زمان تنها نامی ناآشنا برایم بودی، تا اینکه سیب روزگار چرخید و چرخید و در سبد روزی ما افتاد، قرعه خوبی بود که به نام من دیوانه زدند. روزهای خوشی بود آن روزها که فایل‌های صوتی مصاحبه‌ات را پیاده می‌کردم؛ برای ویژه‌نامه‌ای که قرار بود در مراسم چهلمین روز عروجت به دست دوستدارانت برسد. هر لحظه ابعاد و ابواب جدیدی از شخصیت اهورایی و فرازمینی‌ات برایم نمودار می‌شد و حیرت‌انگیزتر از همه اینکه تو در کنار ما زیسته بودی و از جنس ما بودی، یک انسان خاکی اما انسانی که با زهد و تقوا و مجاهدت و ایمان راسخش تمام معادلات انسانی را بر هم زده بود.

تویی که وسعت روحت بی‌شک از اعجازهای هستی است، بی‌پیرایه و ساده و شفاف مثل آب همان روستایی که در آن قد کشیدی و دنیای غدار و مکار هر چه کرد نتوانست حتی ذره‌ای در روح ساده و روستایی تو رسوخ کند و همین روحیه تو را بزرگ کرد، چرا که دنیا در بند تو بود نه تو در بند دنیا، دنیا را بایکوت کرده بودی؛ با روزه‌‌داری 30 ساله‌ات به او نشان دادی که حتی طعام‌هایش نیز تو را خوشایند نیست. فارغ از خیلی از قید و بندهای دنیایی، نه سمت‌ها تو را شیفته خود کرد و نه مدارج و مدارک، زیرا هدف، هدفی نبود که با وسیله توجیه شود، با ایمانی مستحکم چونان دژی تسخیرناپذیر، شاهدش نجواهای آرام شبانه و اشک‌های گرم استغفار توست که در خاطر دخترکان معصومت به یادگار مانده است.

با هوشی سرشار و ذکاوتی مثا‌ل زدنی مرد میدان‌های سخت و شب‌شکن روزهای دفاع، که تجربه آن روزها نیز به مدد آمده بود تا میدان‌های نبرد و جنگ‌های چریکی در ید مدیریت و برنامه‌ریزی‌های دقیق و بی‌نقصت باشد، پدر مهربان دخترهایت و «ابومریم» دختران عراقی، عکسهایت بر دیوارهای کشور همسایه، نقش زیبای همبستگی دینی است که همه مرزبندی‌های سیاسی و جغرافیایی را درنوردیده و خط بطلانی بر تفکرات التقاطی و جریان‌های انحرافی کشیده و خواب دستان تفرقه‌افکن در امت واحده اسلامی را برآشفته است و تو که شیر شرزه پیکار بودی چگونه با این همه رافت فضای خانه را آکنده از مهر و صمیمیت می‌کردی؟ برای فرزندانت لقمه‌های مهر می‌گرفتی و بر گیسوان آنان دست محبت می‌کشیدی و به آنان درس شجاعت و سخاوت می‌دادی. رفیق شفیق یارانت بودی و برایشان کم نمی‌گذاشتی، و آنها هم حق داشتند و یا شاید راهی جز این نداشتند که مرید مرامت شوند؛ «حاج سیدحمید تقوی‌فر» سردار عزیز و شهید، همه این دل‌نوشته‌ها وصف توست، ببخش که کم است یافته‌های من از تو. ولی همین هم برای من زمینی و هم‌نسل‌هایم غنیمتی عظیم، دری کم‌یاب و توشه‌ای ارزشمند است.
فاطمه زورمند
منبع: کیهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • حسین ۰۹:۴۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۷
    0 0
    خیلی زیبا بود

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس