به گزارش مشرق، متن اين نوشتار که در اختيار مرکز خبر حوزه قرار گرفته به شرح ذيل است.
آيا علم فيزيک ميتواند ماوراي طبيعت را نفي کند؟
علومي که انسان با آن سر و کار دارد، بر دو نوع تقسيم ميشوند:
?. علم مادي و تجربي، علمي است که ميتوان موضوعات آن را در آزمايشگاه تجربه کرد و آثار آن را به دست آورد و با نظم و نظام آن آشنا شد. اين نوع از علوم فقط ميتواند در مسائل مادي، قضاوت و داوري کند و بگويد فلان مولکول از چند عنصر تشکيل شده و يا مثلاً عنصر فلاني در آن موجود نيست. اين نوع داوري از او پذيرفته ميشود. چرا؟ چون آزمايش و آزمايش کننده، و مورد آزمايش همگي از سنخ واحدي هستند يعني ماده و مادي ميباشند.
?. دانشمند زيستشناس با ابزاري که در اختيار دارد، نميتواند درباره وجود روح و يا عدم آن داوري کند، مثلاً بگويد من در تشريح بدن انسان به روح برنخوردم، و چاقوي تشريح من، در فعاليت مستمر خود، به چنين واقعيتي نرسيد، زيرا ابزاري که در اختيار دارد نميتواند در موضوعات خارج از ماده نفياً و اثباتاً داوري کند.
يک فيزيکدان اگر بخواهد با دريافتهاي خود، وجود ماوراء طبيعت را نفي کند، به سان جنيني است که در رحم مادر، خارج رحم را انکار کند و بگويد: آسمان و زمين و دريا و اقيانوسي وجود ندارد. جهان و شرق و غرب آن، همين رحم است که من در آن پرورش مييابم. ولي اين قضاوت از او پذيرفته نيست و به همين روي، وقتي پردهها از ميان رفت و ديده به جهان گشود، از قضاوت خود، نادم و پشيمان ميشود و عالم ديگري را ميبيند، که در آن زمان در عقل او نميگنجيد، چه نيکو ميگويد شاعره نغز سخن:
مرغک اندر بيضه چون گردد پديد گويد اينجا بس فراخ است و سپيد
عاقبت کان حصن سخت از هم شکست عالمي بيند بسي بالا و پست
گه پرد آزاد در کهسارها گه چرد سرمست در گلزارها
بنابراين، مقام و موقعيت دانشمند فيزيکدان نسبت به صفحه هستي، اعم از مادي و مجرد موقعيت همين مرغک در بيضه يا جنين در شکم مادر است. او ميتواند در محيط کار خود، داوري کند، اما در ماوراي محيط خود، که ابزار و ادوات آن را ندارد، نميتواند نفياً قضاوت کند.
اينکه جهان خدايي دارد و يا ماده آفريدگاري دارد و اين نظام برخاسته از متن ماده نيست و اين خانه صاحبخانه دارد، در گرو براهين عقلي و فلسفي است که مسئله را به حد ضرورت و بداهت برساند، در اينجا بايد فيلسوف حکيم، در نفي و اثبات آن داوري کند، نه يک فيزيکدان، هر چند عالم و برجسته باشد. فيلسوف با اثبات حدوث ماده، ميتواند به محدث آن راه ببرد يا از هدفمند بودن نظام، کشف کند که اين نظام برخاسته از ماده نيست، چون هدفمند بودن، حاکي از اعمال شعور و خرد است و ماده، فاقد اين ابزار است. و همچنين براهين ديگر که در کتابهاي فلسفي و کلامي بيان شده است.
پديده جديد در انگلستان
اکنون برسيم به پديده جديدي که در انگلستان به وجود آمده است. غالباً علما و دانشمندان آنجا نسبت به ماورا طبيعت، مردد يا بياعتقاد هستند، برخلاف نوع دانشمندان آلماني که با مسائل فلسفي بيشتر آشنا هستند، مثلاً نبايد از خاطر برد که فيلسوف انگليسي «برتراند راسل» با آن سروصدايي که داشت در کتاب «چرا مسيحي نيستم» ميگويد: من سابقاً نسبت به خدا و مسيح اعتقاد داشتم و معتقد بودم که جهان، آفريده خداست، ولي بعداً با خود فکر کردم که اين اعتقاد، مخالف يک قانون قطعي فلسفي است و آن اينکه هر پديدهاي پديد آورنده دارد، پس بنابراين، خدا هم بايد آفريدگاري داشته باشد و حال آنکه دينداران او را ازلي و ابدي ميدانند، از اين جهت، من از گروه دينداران، جدا شدم.
انسان، واقعاً از فکر اين فيلسوف جنجالي، تعجب ميکند، زيرا آنچه از آن فرار کرده، دوباره به آن گرفتار شده است، زيرا اگر مشکل خدا اين است که آفريدگار ندارد، عين اين مشکل درباره ماده هم پيش ميآيد، اگر بگوييد ماده حادث است پس آفريدگار او کيست؟ و اگر بگوييد قديم است، پس معلول بلا علت را پذيرفتهايد!!
جناب راسل بين دو مسئله خلط کرده است:
?. هر پديدهاي پديد آورنده دارد.
?. هر موجودي پديد آورنده دارد.
آنکه صحيح است، همان گزاره اولي است که موضوع آن پديده است، يعني چيزي که نبوده و بعداً پديد آمده است که البته نياز به پديد آورنده دارد.
و اما دومي کاملاً غلط است، زيرا موضوع گزاره (موجود)، اعم از پديده و غيرپديده است، چيزي که اصلاً مسبوق به عدم نبوده و به اصطلاح ازلي بوده است، نميتوان براي آن پديد آورندهاي انديشيد وگرنه دچار تناقض ميشويم، زيرا اگر قديم است پس پديد آورنده ندارد و اگر علتي دارد، پس قديم نيست، بلکه حادث است.
اخيراً برخي از فيزيکدانهاي انگليسي نغمه ديگري را ساز کرده و سر و صدايي به راه انداختهاند. اکنون به داستان آن توجه کنيد:
«استفان هاوکينگ» فيزيکدان ?? ساله انگليسي، در سال ???? با نوشتن کتاب «تاريخ مختصري از زمان» به شهرت رسيد، وي پيش از اين اعتراف کرده بود که: اگر بخواهيم يک نظريه کامل را براي پيدايش کائنات پيدا کنيم و آنگاه پيروزي نهايي در استدلال انساني را به دست آوردهايم، آن زمان بايد خدا را به خاطر داشته باشيم.
حتي در کتاب ديگرش اعلام کرده بود که: کشف سال ???? در مورد سيارهاي که به دور ستارهاي ديگر غير از خورشيد ميگردد، به بازسازي نظريه اسحاق نيوتن پدر علم فيزيک کمک ميکند که بيان کرده بود: کائنات حاصل بينظمي نبوده و توسط خدايي آفريده شده است.
اکنون پس از گذشت چند سال که بيماري «هاوکينگ» بسيار پيشرفت کرده و تقريباً او را به فلج کامل مبتلا ساخته و او ديگر نميتواند سخن بگويد و با اشاره انگشت دست چپش به يک کامپيوتر، احساسات خود را بيان ميکند. در شهريور ????، کتابي جديد منتشر شده که مؤلف آن را «هاوکينگ» دانستهاند. در اين کتاب ادعا شده است:
«کشف منظومههاي ديگري نظير منظومه خورشيدي ثابت کرد که منظومه ما که دربرگيرنده يک خورشيد و سيارههايي است که پيرامون آن ميچرخند، يک پديده منحصر به فرد نيست. اين واقعيت نشان داد که وجود حالت فيزيکي ايدهآل بين خورشيد و کره زمين و پيدايش انسان روي کره زمين، يک پديده از پيشطراحي شده و دقيق براي موجوديت و رفاه انسان نيست».
حاصل دليل او اين است که ما منظومه خورشيدي ديگري بهسان منظومه خورشيدي خودمان کشف کردهايم. اين امر ثابت کرد که پيدايش انسان، روي کره زمين، يک پديده از پيش طراحي شده نيست؟!!
اصولاً دليل خداشناسان اين نيست که فقط ما يک منظومه شمسي داريم و انسان هم در کره زمين زندگي ميکند تا با کشف منظومههاي ديگر، برهان آنان باطل شود، اگر علم صدها منظومه خورشيدي ديگر کشف کند، کوچکترين خراشي در براهين فلسفي خداشناسي وارد نميشود، اگر مؤيد وجود او نباشد؛ زيرا به حکم «کل يوم هو في شأن» پيوسته خالق و مدبر جهان است و امر خلقت استمرار دارد، چون براهين فلسفي آنان مبني بر اصولي است که منافاتي با اين کشفها ندارد. زيرا طرح قديمي و ديرينه است، ولي اجراي آن تدريجي است.
آنان براي اثبات وجود خدا از براهين زير بهره ميگيرند:
?. برهان امکان و وجوب
?. برهان حدوث ماده از طريق حرکت جوهري
?. نظام هدفمند در عالم ماده که حاکي از دخالت شعور در پيدايش آن است.
?. برهان صديقين که خود برهاني برتر است که فقط ذائقه انسانهاي برتر آن را ميچشد.
?. برهان محاسبه احتمالات که پيدايش نظم نوين عالم را در پرتو تصادف به حد صفر ميرساند و امثال اينها.
اتفاقاً فيزيکدان انگليسي بايد از کشف منظومههاي ديگر بر وجود خدا استدلال بهتري پيدا کند، زيرا آن منظومه هم داراي نظم و نظامي است که نميتواند ساخته خود ماده باشد. طبعاً دست آفريدگار حکيم و توانايي در کار است که اين نظم را به آن ماده بخشيده است.
پيشرفت علوم و کشف نظامهاي هدفمند، بهترين حربه بر ضد ماديها است که نظم جهان را مولود خود ماده ميدانند. حالا چرا اين دانشمند پر سر و صدا، از برهان بر وجود خدا، ضد آن را نتيجه گرفتهاند؟!!
او فکر ميکند که نظام خورشيدي را، ميتوان دليل بر وجود خدا گرفت ولي اگر نظامات ديگري بهسان اين نظام کشف شد، بايد کثرت نظامها را گواه بر نفي او گرفت، در حالي که جريان برعکس است. هر چند نظام جهان، بالاخص نظام هدفمند کشف شود، احتمال پيدايش جهان را بر اصل تصادف، به حد صفر ميرسد و اتفاقاً برهان محاسبه احتمالات، بيشتر اين باور را تقويت ميکند که نظم اندک را ميتوان معلول تصادف دانست ولي اگر افزايش پيدا کرد، کار به جايي ميرسد که «پيدايش تصادف»، احتمالي بسيار اندک در مقابل احتمالات بيشمار به حساب ميآيد.
اتفاقاً حکيمان الهي، و پيش از آنها وحي آسماني بر نظم هدفمند که هر دو در زمين و آسمان رخ ميدهد، تکيه ميکنند و خردمندان را بر تفکر و انديشيدن در آن دعوت مينمايد. اينک گوشهاي از وحي:
«به راستي در آسمانها و زمين براي مؤمنان نشانههايي است و در آفرينش خودتان و آنچه از انواع جنبدهها پراکنده ميگرداند براي مردمي که يقين دارند نشانههايي است و نيز پياپي آمدن شب و روز و آنچه خدا روزي از آسمان فرود آورده و به وسيله آن، زمين را پس از مرگش زنده گردانيده است، و همچنين در گردش بادها بر هر سو براي مردمي که ميانديشند نشانههايي است. اينها است آيات خدا که به حق آن را بر تو ميخوانيم، پس بعد از خدا و نشانههاي او به کدام سخن خواهيد گرويد؟».
اميرالمؤمنين علي عليهالسلام نيز در بيانات خود، بسيار بر برهان نظم تأکيد ميکند بهطوري که به بسياري از موجودات منظم از جمله مورچه و طاووس و... اشاره کرده و ظرافتهاي خلقت آنها را برميشمرد و در واقع به آدميان توجه ميدهند که با تأمل و تفکر در خلقت موجودات منظم، ميتوان به خداوند حکيم و با تدبير پي برد.
ايشان بهروشني در تعابيري ميفرمايند:
?. «عجبت لمن شک في الله و هو يري خلق الله»
«من تعجب ميکنم از کساني که مخلوقات الهي را ميبينند و در وجود خدا ترديد ميکنند».
?. «بل ظهر للعقول بما أرانا من علامات التدبير».
«اين خداست که با نشانههاي تدبير که در آفريدگانش ديده ميشود، بر عقلها آشکار شده است».
?. «کفي بإتقان الصنع لها آية».
«در اتقان صنع (که همان نظم در مخلوقات است) نشانه کافي بر خداوند است».
چشم باز و گوش باز و اين عمي حيرتم از چشمبندي خدا
در پايان يادآور ميشويم بالأخره در ميان دانشمندان غرب نيز انسانهاي منصف و واقعبين وجود دارند. خوشبختانه آقاي پروفسور اريک پريست از استادان سابق رياضيات در دانشگاه «سنت اندرو» و از اعضاي هيئت امناي «انستيتو فارادي» در دانشگاه کمبريج پاسخ آقاي «هاوکينگ» را چنين داده است:
سخنان پروفسور هاوکينگ توجيهپذير نيست، اين حالت کاملاً تحملپذير و منطقي است که خداوند شرايط را براي وقوع انفجار بزرگ و شکلگيري کهکشانها بر اساس آن فراهم کرده باشد.
در جاي ديگري در مصاحبه با روزنامه «گاردين» همو ميگويد:
باورهاي مدرن در مورد جهان و عالم هستي با هدف پوشاندن شکافها و نقاط ضعف در دانش ما نيست بلکه هدف، دادن پاسخ به سؤالات گوناگون بشر مدرن است.
وي ميافزايد فلسفه و الهيات رشتههاي مناسب براي پاسخگويي به اين سؤالات هستند و مثالي را ميآورد به اين صورت:
داستان جوشيدن آب در کتري، با استفاده از قوانين فيزيک به دقت قابل توضيح است که چطور گرما از اجاق به کتري و سپس به آب منتقل ميشود و آن را به نقطه جوش ميرساند، اما چرا اين آب ميجوشد، را نميتوان صرفاً با فيزيک توضيح داد، شايد خانم خانه هوس چاي کرده باشد؟!
مقصود او اين است که ما نبايد به علل قريبه اکتفا کنيم، بلکه بايد به علتالعلل نيز توجه کنيم. اصولاً بايد پرسيد: کي اجاق گاز را روشن کرده است تا بر اثر آن حرارت نهايتاً به آب منتقل شود و آب به جوش آيد؟ و اين کار فيزيکدان نيست. کار فيزيکدان فقط ارائه علت قريبه است و علل بعيده را بايد از علوم ديگر مانند فلسفه و الهيات استفاده کرد.