جواني که با حزب مسيحي «احرار» کار مي‌کرد نزد من آمد و گفت مي خواهم بروم و دوره ببينم، گفتم کجا مي‌خواهي دوره ببيني، گفت در اسرائيل.از اين جا بود که فهميديم چه بر سرمان آمده است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، امروزه اگر کسي داراي سابقه مبارزاتي و جهادي باشد؛ سر به لاک خود برده و سکوت اختيار مي کند ، چرا که در اين روزگار مبارزه و جهاد با تروريسم همسان معرفي مي شود؛ در چنين ايامي مردي سر برمي‌آورد که شاهدي است بر مقاطعي از سال هاي مبارزه ملت فلسطين با اشغالگران سررزمينش. روي سخن ما با «محمد داود عوده» معروف به "ابو داود" است . او در اين گفتگو که آخرين بخش از آن را مي خوانيد،  بخشي از تاريخ مبارزات فلسطيني که به دست اين مرد يا به همراه ديگر همرزمانش رقم خورد را براي ما روايت کرد.

ابوداوود در آخرين سال هاي عمرش در کنار خالد مشعل
 

«محمد داود عودة» (ابو داوود) به تاريخ 19 مي 1937 در قدس متولد شد. «ابو داوود» فرماندهي لشکري از فداييان فلسطيني مقيم اردن را برعهده داشت که 14 هزار نظامي را دربرمي‌گرفت. در حوادث سپتامبر سال 1970در اردن که به «سپتامبر سياه» شهرت يافت و در مشارکت داشت. در برنامه‌ريزي و طراحي عمليات عليه صهيونيست هاي شرکت کننده در المپيک مونيخ 1972 نيز از عوامل اصلي بود.
در اين گفتگو به مرور زندگي پر هيجان مردي پرداختيم که گرچه غرب و رژيم صهيونيستي او را يک تروريست مي‌خوانند، اما وي هيچ گاه از تاريخ مبارزاتي طولاني‌اش ابراز شرمندگي نکرد، بلکه همواره آن را مايه مباهات خود مي دانست. محمد داود عوده ،عضو «مجلس ملي فلسطيني»، عضو «شوراي انقلابي جنبش فتح» و رئيس هيئت نظارت« جنبش فتح» ، سرانجام در روز شنبه 12 تير ماه 1389 در حالي که 73 سال داشت در اثر نارسايي کليه درگذشت.

تشييع جنازه محمد داوود عوده ، معروف به ابوداوود ، طراح عمليات مونيخ

درآخرين بخش از اين گفتگو ، ابوداوود نگاهي دارد به ماجراهاي جنگ داخلي لبنان و زمينه هاي آن. متاسفانه «ابوداوود» به دليل مشکلاتي که اظهاراتش در اين گفتگوها برايش ايجاد کرده بود ، از ادامه ذکر خاتراتش صرف نظر کرد و بخش هاي مربوط به مبارزات وي در يک دهه ي آينده ناگفته ماند:

*مجري: استاد ابو داود پس از آزادي از زندان در سال 1973 به لبنان رفتيد، در حالي که اکثر نيروهاي فلطسطيني نيز پس از خروج از اردن در سپتامبر 1970 و حوادث جرش و عجلون در سال 1971 رو به لبنان آوردند و اين کشور پايگاه اصلي نيروهاي فلسطيني شد، در 13 آوريل 1975 حادثه "عين الرمانه"بوقوع پيوست که در پي آن فلسطيني‌هايي بدست کتائبي‌ها کشته شدند و درگيري‌ها يا جنگ 1975 – 1976 ميان کتائبي‌ها يا همان ماروني‌ها از يک سو و گردان‌هاي فلسطيني و مسلمانان لبنان از سوي ديگر شروع شد، چه عواملي در بروز اين درگيري‌ها و رويارويي‌ها دخيل بودند، با توجه به اين که شما در آن زمان فرمانده نيروهاي فلسطيني در بيروت غربي بوديد؟

 

*محمد داوود عوده: عواملي چندي در بروز اين جنگ دخيل بودند، اول اين که ماروني‌ها اعتقاد داشتند، فلسطيني‌ها ارتش سني‌ها هستند، در حالي‌که براي ما فرقي نمي‌کرد چه ارتش سني باشيم يا شيعه، ما براي سرزمين خود مي جنگيديم و مي‌خواستيم از جنوب لبنان براي جنگ با اسرائيلي‌ها استفاده کنيم، اما آن ها فتنه انگيزي کردند و ما نيز در "فتح لند" در کوه "الشيخ" در طرابلس مرتکب اشتباهاتي شديم . اين موضوع را انکار نمي‌کنم، در عين حال متحدان و هم‌پيمانان ما را غير مسلمان‌ها هم تشکيل مي‌دادند، از جمله احزاب ملي‌گراي لبنان و جبهه مقابل ما را اکثرا ماروني‌هايي تشکيل مي‌دادند که عضو کتائب بودند و هم چنين بايد از احزاب تندرو و افرطي لبنان نام ببرم که آن ها نيز در جبهه مخالف ما قرار داشتند.

*مجري: در چه زمينه‌هايي تندرو و افراطي مي‌نمودند؟

 

*محمد داود عوده: آن ها شعار "فلسطيني‌ها نبايد در لبنان بمانند" را سرمي‌دادند و مي‌گفتند ما بايد از لبنان خارج شويم، نه فقط نيروهاي فلسطيني يا سازمان آزاديبخش بلکه همه فلسطيني‌ها.

 

*مجري: حتي مهاجران و پنهاندگان؟

 

*محمد داوود عوده: بله حتي آن ها. يعني مي‌خواستند حتي يک فلسطيني هم در لبنان نباشد.

 

*مجري: چنين شعارهايي در اردن هم سر داده شد. اين که مقاومت و فلسطيني‌ها از اردن خارج شوند، به نظر شما اين ايده‌هاي افراطي بود که به درگيري ميان شما منجر شد، ميزان اين افراط گرايي در لبنان چه اندازه بود؟

*محمد داوود عوده: اوضاع و احوال هميشه و به سرعت در حال تغيير تحول بود. همه چيز به سرعت تغيير مي‌کرد و کانون‌هاي بحران در هر دو طرف مشاهده مي‌شد، اما در ميان ما کمتر، نزاع سياسي ميان گروه‌ها و احزاب در جريان بود، ماروني‌‌ها مي‌خواستند قدرت سياسي را در سراسر لبنان هم چنان بدست داشته باشند و آن را حفظ کنند، در حالي که واقعيت‌هاي جمعيتي جديدي در اين کشور درحال شکل گيري بود. شيعيان و سني‌هاي بسياري که در اين کشور زندگي مي‌کردند به خوبي مي‌فهميدند که ماروني‌ها به آن ها ستم روا مي‌کنند.

 

*مجري: در واقع شما مي‌خواهيد بگوييد از زمان پايان قيموميت فرانسه بر لبنان ماروني‌ها هم چنان اوضاع متمايزي داشتند و در راس قدرت بودند، درحالي که قدرت سني‌ها کم و از حق و حقوق چنداني برخوردار نبودند؟

 

*محمد داوود عوده: بله دقيقا هم سني‌ها و هم شيعيان.

 

*مجري: طي سه دهه تغيير و تحولات جمعيتي حادث شد و سني‌ها حق و حقوق خود را مطالبه کردند. هنگامي که شما از اردن خارج شديد و رو به سوي بيروت کرديد، مسلمانان شما را يک وزنه و يک قدرت حامي و پشتيبان حساب کردند تا بوسيله شما بتوانند موازنه‌اي ميان خود و ماروني‌ها ايجاد کنند، آيا اين برداشت من درست است؟

*محمد داوود عوده: نه تنها سني‌ها چنين برداشتي داشتند، بلکه شيعيان و احزاب ملي هم اين تصور را پيدا کردند.

 

*مجري: مي‌توانيم بطور کلي بگوييم مسلمانان.

 

*محمد داود عوده: نه. چون برخي از ماروني‌ها نيز  چنين برداشتي داشتند، مثلا رهبران حزب کمونيست لبنان يا حزب ملي سوريه ، ماروني بودند يا نيروي FREE يک نيروي ماروني بود.

 

محمد داوود عودة در دهه 1960

*مجري: به طور خلاصه مي‌توانيد نقشه احزاب را در لبنان برايمان توضيح دهيد؟

*محمد داود عوده: حزب کتائب و حزب "احرار" ستون اصلي احزاب را در لبنان تشکيل مي‌دادند.

*مجري: اين احرار چه کساني بودند؟

*محمد داود عوده: "کميل شمعون" و "پير جميل" اعضاي اصلي آن بودند، آن ها ستون اصلي جبهه لبنان را تشکيل مي‌دادند و در جبهه  ما هم بايد از احزاب ملي و هم‌چنين شيعيان و سني‌ها نام ببرم، به اضافه "کمال جنبلاط" که او دروزي بود، اما او بزرگتر از طايفه و حتي لبنان بود او مرد بسيار بزرگي بود.

*مجري: نماينده سني‌ها که بود؟

*محمد داود عوده: نماينده سني‌ها هميشه نخست وزير بود.

*مجري: در آن زمان فکر مي کنم "صائب کمال" بود، درست است؟

*محمد داود عوده: نه، بعدا صائب کمال روي کار آمد.

*مجري: به خاطر ندارم، اما مهم اين است که نخست وزير نماينده جناح سني‌ها در لبنان بود، اما وضعيت ديگر احزاب چطور بود، مثلا کمال جنبلاط که نماينده دروزي‌ها بود؟

*محمد داود عوده: در لبنان آن زمان حزب کمونيست و حزب ملي‌گراي سوريه و احزاب کوچک ديگري را هم داشتيم که فعاليت مي‌کردند.

*مجري: همه اين احزابي که نام برديد در جناح مخالف قرار داشتند؟

*محمد داود عوده: بيانگر نيروهاي ملي بودند. هنگامي‌که انفجار عين الرمانه حادث شد، برادرم کمال جنبلاط نزد من آمد و همه را راضي کرد که کتائب را تحريم کنند، از جمله چنين درخواستي را از مقاومت فلسطيني هم کرد، ما پيش از آن هيئتي تشکيل داده بوديم تا با گفتگو با حزب کتائب و يافتن راه حل‌هايي براي اختلافاتمان اندکي فضاي موجود را آرام کنيم. رياست هيئت از سوي کتائب را "کريم بقرادوني" برعهده داشت که در حال حاضر هم در قيد حيات است، و از جانب طرف فلسطيني مرحوم ابواياد رياست آن را برعهده داشت و من نيز در آن عضويت داشتم و با هم در تماس و گفتگو بوديم تا موانع موجود را از پيش رو بردايم و به آن ها بفهمانيم که ما نه ارتش سني هستيم و نه مسلمان، هرچه و هرکه هستيم با تمام لبناني‌ها براي اين که لبنان باقي بماند و پايگاهي براي فعاليت ما باشد همکاري مي‌کنيم.

محمد داوود عودة در دهه 1970

*مجري: در آن زمان يعني در سال 1975 تمام گردان‌ها و نيروها در هر دو طرف مسلح بودند؟

*محمد داود عوده: بله. همه سر تا پا مسلح بودند .

*مجري: آيا اين همه تسليحات پس از انتقالتان از اردن به لبنان وارد اين کشور شد و همه سر تا پا مسلح شدند؟

*محمد داود عوده: نه. کتائب پيش از اين که ما به لبنان برويم مسلح بودند، البته در آن زمان برخي از گروه‌هاي ملي‌گرا نزد ما مي‌آمدند و از ما مي خواستند به آن ها آموزش‌هاي نظامي بدهيم، اما در مورد تامين سلاح نه.

*مجري: سلاح‌هاي خود را از کجا تامين مي‌کردند؟

*محمد داود عوده: مي‌خريدند.

*مجري: از کجا ؟

*محمد داود عوده: در همان لبنان. در لبنان آن زمان همه چيز پيدا مي‌شد، حتي سلاح يعني قاچاقچيان سلاح همه جاي دنيا پراکنده بودند.

*مجري: سلاح بله اما هزينه آن را از کجا تامين مي‌کردند؟

*محمد داود عوده: نمي‌دانم، اما هر حزبي يک بودجه مخصوص به خود داشت. مثلاً کمال جنبلاط شرکت‌ها و کارخانه‌ها و طرفداران مخصوص به خود داشت و بودجه خود را از آن ها تامين مي‌کرد.

*مجري: اما براي تامين اين همه سلاح‌ تسليحات بودجه يک دولت هم کفايت نمي‌کرد؟

*محمد داود عوده: بله ، حق با شماست، اما به هر روي بودجه خود را تامين مي‌کردند، کمونيست‌ها نيازهاي مالي خود را از اتحاد شوروي تامين مي‌کردند، ملي‌گرايان سوري از آمريکاي لاتين تامين مي‌شدند و مبالغ هنگفتي به دست آن ها مي‌رسيد به نحوي که هيچ حزبي بودجه آن ها را نداشت، فکر مي‌کنم ما اولين کساني بوديم که در آموزش دادن به آن ها سهيم بوديم و در اين زمينه آمادگي خود را به آن ها اعلام کرده بوديم، چون آن زمان آنچه براي ما اهميت داشت آموزش ديدن همه لبناني‌ها بود و برايمان فرقي نمي‌کرد از چه حزب يا جناحي باشند، فقط مي‌خواستيم همه سلاح بدست گيرند و مانع ورود ارتش رژيم صهيونيستي به لبنان شوند. مي‌خواستيم از لبنان سدي مستحکم در برابر نفوذ صهيونيست‌ها ايجاد کنيم. به همين دليل در آن زمان "امام موسي صدر" شعار "تفنگ زينت مردان است" را سر مي‌داد. من در آن زمان با نيروهاي ملي‌ کار مي کردم و در کنار امام موسي صدر در روستاهاي شيعه نشين و سني نشين جنوب بودم، مي‌ديدم او چگونه مردم را به حمل سلاح تشويق مي‌کرد و من از اين حيث بسيار راضي و خشنود بودم، چون اين موضوع براي ما بسيار اهميت داشت.

*مجري: تمرکز فلسطيني‌ها درلبنان کجا بود؟

*محمد داود عوده: در ابتدا در جبل الشيخ در "عرقوب" و کلا جنوب لبنان.

*مجري: اينها رزمندگان بودند؟

*محمد داود عوده: بله رزمندگان بودند.

*مجري: در سال 1975 تعداد آن ها چقدر بود؟

*محمد داود عوده: مي‌توانم بگويم کمتر از 20 هزار نفر.

*مجري: رزمنده؟

*محمد داود عوده: بله.

*مجري: همه اموزش ديده و مسلح؟

*محمد داود عوده: بله ، رزمنده بودند.

ابو داوود در دهه 1980

*مجري: در آن زمان چه سلاح‌هايي در اختيار داشتيد؟

*محمد داود عوده: سلاح‌هاي سبک. همه تفنگ بودند، بعدها نوع تسليحاتمان تغيير کرد و توپ 130 و 155 ميلي‌متري خريديم و همين تسليحات بود که اسرائيل را واداشت چند بار درخواست آتش بس با ما را بدهد.

*مجري: چه چيزي موجب حادثه عين الرمانه در 13 آوريل 1975 و شعله‌ور شدن آتش جنگ شد و باعث شد، شما در کنار نيروهاي ملي در يک طرف و مقابل کتائب قرار گيريد؟

*محمد داود عوده: هنگامي‌که کمال جنبلاط تصميم گرفت کتائب را از ساير نيروها جدا کرده و قدرتش را از ميان ببرد، درگيري ميان ما و آن ها به امري حتمي تبديل شد و از آنجا که مهارت و تجربه لبناني‌‌ها کم بود، ما بيروت به چند قسمت ميان خود تقسيم کرديم و فرماندهي هر قسمت را به کسي واگذار کرديم، البته منظورم نيروهاي فلسطيني است.

*مجري: يعني با اين حساب بايد بگوييم فلسطيني‌ها جبهه اصلي را تشکيل مي‌دادند و مابقي نيروها تحت فرمان شما بودند؟

*محمد داود عوده: بله، همين طور است.

*مجري: و شما بخش بيروت غربي را در اين جنگ برعهده داشتيد و لبناني‌ها تحت فرمان شما شده بودند.

*محمد داود عوده: البته .

*مجري: از احزاب ملي هم تحت فرمان شما بودند؟

*محمد داود عوده: هم از احزاب ملي و هم از ملي‌گرايان سوري و هم از کمونيست‌ها و هم‌چنين سازمان "عمل" که "محسن ابراهيم" آن را رهبري مي‌کرد، اين سازمان که در ابتدا نام آن را فراموش کرده بودم، از پايه‌هاي اساسي جنبش ملي بودند، جوانان سني سازمان‌هاي بسياري داشتند از جمله سازمان "ابراهيم قليلات" به نام "المرابطون" و همه اين ها در منطقه غربي که منطقه مربوط به من بود فعاليت مي‌کردند.

*مجري: ممکن است بطور خلاصه در مورد جنگ براي ما بگوييد؟

*محمد داود عوده: بايد بگويم اين جنگ در ابتدا برايمان خيلي راحت بود، يعني هنگامي که برخورد با جبهه لبناني شروع شد ، در حمراء مستقر بودند، در مرکز منطقه‌اي که به من محول شده بود. من تدارک زيادي براي عقب نشاندن آن ها به شرق در نظر نگرفته بودم، جز در برخي موارد از جمله هتل‌هاي "هالي دي ان" که وضعيت خاص خود را داشت.

*مجري: مسئله «هالي دي ان» در طول آن جنگ معروف بود.

*محمد داود عوده: بله، به خاطر وضعيت يک مقدار دشوارش. اما يکباره وقتي به بندر نزديک شديم، يعني اوايل ژوئيه 1976 همه چيز تغيير کرد و درگيري‌ها ديگر از جانب آن ها شدت يافته بود و آن ها بر جنگ سوار شدند.

*مجري: چه عامل يا عواملي باعث شد چنين شود؟

*محمد داود عوده:  براي من هم خيلي عجيب بود . راستش را بخواهيد تعجب کرده بودم . سلاح‌ها آن ها بهتر از ما بود و آن ها مجهزتر از ما بودند.

*مجري: شما در آن جنگ قصد داشتيد چه کار کنيد؟ پيشروي کنيد؟ پيشروي آن ها را متوقف کنيد؟ مواضع خود را حفظ کنيد؟ کدامش؟

*محمد داود عوده: نه، ما پيشروي مي‌کرديم و مناطق لبناني را آزاد مي‌کرديم و به لبناني‌ها مي‌سپرديم مثلا «هالي‌دي» را وقتي دفعه اول تصرف کرديم ، به لبناني‌ها تحويل داديم.

*مجري: يعني اين شما بوديد که اولين بار در جنگ «هالي‌دي» شرکت داشتيد؟

*محمد داود عوده: بله، هم دفعه اول و هم دفعه دوم. اولين بار آنجا را گرفتيم و به "مرابطون" تحويل داديم، 3 ساعت بعد کتائب آن  را از مرابطون پس گرفتند. بازگشتم و با کمک فني احمد جبرئيل آن را دوباره پس گرفتيم. هنگامي‌که اوضاع و احوال تغيير کرد، شروع کرديم به يافتن دلايل اين موضوع. اين که چرا اوضاع و احوال به نفع آن ها تغيير کرده است؟ بعد جواني که با حزب مسيحي «احرار» کار مي‌کرد (خدا رحمتش کند)نزد من آمد و گفت مي خواهم بروم و دوره ببينم، گفتم کجا مي‌خواهي دوره ببيني، گفت در اسرائيل.

*مجري: يعني او براي شما جاسوسي مي کرد؟

*محمد داود عوده: نه. او جاسوس نبود، او يک عرب ملي گرا بود و در مواردي به ما کمک مي‌کرد.

*مجري: براي شما اطلاعات مي‌آورد؟

*محمد داود عوده: بله، از اوضاع و احوال شرق بيروت براي خبر مي‌آورد. به من گفت دوست دارد به اسرائيل برود، گفتم چرا اسرائيل، گفت چون کتائب و الاحرار دوره‌هايي آموزشي در سرزمين‌هاي اشغالي دارند. گفتم نه، اين کار را نکن، حواست را جمع کن. اين اسرائيل است، شوخي نيست ، تو را خواهند شناخت و وقتي از رابطه تو با ما آگاه شوند حتما تو را خواهند کشت. اين کار را نکن، نرو. از اين جا بود که فهميديم چه بر سرمان آمده است و اين صحبت‌ها بدين معنا بود که آن ها اسرائيل را وارد قضيه کرده بودند و پس از آن ديگر همه چيز روشن و شفاف بود.

*مجري: من کتاب "توپ برفي" نوشته "شيمون شيفر" روزنامه نگار اسرائيلي را خوانده ام که در آن از نشست‌ها و گردهمايي‌هاي کتائبي‌ها با اسرائيلي‌ها سخن گفته بود و ديدار اخير کريم بقرادوني از اسرائيل هم راز و رمز بسياري از مسائل را حل کرد . حتي برخي از کتائبي‌ها از اين رابطه صحبت‌هايي هم کرده بودند.

*محمد داود عوده: البته آنگونه که مي‌گويند نيست، اين موضوع بحث مفصلي را مي‌طلبد، چون يکي از رهبران آن ها ادعاي جالبي کرده و گفته دليل اولين سفرشان را که در ابتداي سال 1976 حادث شد(بدون در نظر گرفتن سوابق تاريخي)، وقوع طوفان در دريا بوده و اين که در وضعيت وخيمي گرفتار شده بودند و همين امر باعث شده بود از اسرائيلي‌ها کمک بخواهند و بعدا سوري‌ها وارد صحنه شده بودند و آن ها را از اسرائيلي‌ها گرفته و گفته بودند آن ها با اسرائيل همکاري داشته‌اند.

*مجري: ورود سوريه به ماجرا درسال 1976 بود ، اما بعد دخالت اسرائيلي‌ها در لبنان در کنار کتائبي‌ها براي همه اشکار و عيان بود.

*محمد داود عوده: ميان هر دو طرف موازنه قوا برقرار شد. در « بازار ها» توازن برقرار شد چون «جنگ بازارها»[حرب الاسواق] بيش از حد طولاني شد. امروز ما اين ساختمان را از آن ها مي‌گرفتيم و فردا يا دو سه روز بعد آن ها آن را از ما پس مي‌گرفتند. همين باعث شد، در مواضع خود باقي بمانيم و پيشرفتي نداشته باشيم.

*مجري: هنگامي‌که از رابطه کتائبي‌ها و اسرائيلي‌ها در جنگ مطلع شديد چه کار کرديد؟

*محمد داود عوده: در آن زمان دريافتيم که ما ديگر با اسرائيلي‌ها مي‌جنگيم، به همين دليل با مشکلات بسياري مواجه شديم. تعدادي از نيروهاي خود را از جنوب فراخوانديم و آن ها را در محورهايي در بيروت متمرکز کرديم تا موقعيتمان را مستحکم کنيم.

*مجري: اگر بخواهيد اهداف و دلايل و نتايج جنگ 1975- 1976 لبنان را ارزيابي کنيد چه مي‌گوييد؟

*محمد داود عوده: در يک کلام مي‌گويم، يک: دليل جنگ تفاوت‌ها و اختلاف‌هاي اجتماعي و تقسيمات قدرت سياسي ميان احزاب و طوايف لبنان بود. و اما دو: تلاش اسرائيل براي ساخت و بناي کشوري طايفه‌اي در لبنان جهت تحقق روياهاي بن گورين و موشيه شاريت در دهه پنجاه بود. و سوم اين که : وجود ما در لبنان باعث شد طرف مقابل حضور ما را نشانه تقويت کفه ترازوي مسلمانان و ملي گرايان در لبنان بداند.

مجري: چقدر در اين جنگ خسارت ديديد؟

*محمد داوود عوة: به خدا خيلي خسارت ديديم. کادر هاي مهمي را از دست داديم. خسارات ما در بيروت از اردن هم بيشتر بود[منظور در جريان سپتامبر سياه است]. از نظر کادر هايمان خسارت خورديم. يعني رهبران بزرگي را از دست داديم.

*مجري: مي‌توان گفت در اين جنگ شما هدف بوديد يا اين که اين جنگ بر شما تحميل شد و شما مجبور شديد وارد آن شويد؟

*محمد داود عوده: نه! ما به خاطر دفاع از خود وارد اين جنگ شديم، چون شعارهايي که عليه ما سر داده مي‌شد، بسيار خطرناک بودند.

*مجري: هيچ راهي نبود تا وارد چنين جنگي نشويد؟ بويژه آن که شما در اردن چنين جنگي داشتيد که نتيجه آن شکست بود؟

*محمد داود عوده: تلاش کرديم، سعي کرديم با کتائبي‌ها صحبت کنيم، اما بي‌فايده بود.

*مجري: يعني اشتباهاتي را که در اردن مرتکب شده بوديد، در اين جا مرتکب نشديد؟

*محمد داود عوده: نه .. نه .. به هيچ عنوان. ممکن بود لبناني‌ها مرتکب اشتباهاتي ميان خود شوند، اما ما نه. مثلا در منطقه غربي ، همان جايي که من بودم، ميان لبناني‌ها قتل و کشتارهاي وحشتناکي صورت مي‌گرفت که دليلش  تصفيه‌هاي طايفه‌اي بود. در اين منطقه شخصي به اسم "احمد شنجر" وجود داشت که نمي دانم الآن کجاست . او هرکس را که مسيحي بود  تصفيه مي‌کرد. خيلي تلاش کردم به او دست يابم، اما نشد. اگر او را به دست مي‌آوردم، در جا اعدامش مي‌کردم،اما از بيروت فرار کرد. و موارد ديگري از اين دست.

*مجري: يعني شما مي‌گوييد فرماندهي شما در منظقه غربي پاک و بي‌نفص بوده است؟

*محمد داود عوده: نه ، نه ، اما من کاري به طايفه افراد نداشتم. البته با اين حساب بايد بگويم بله، اين فرماندهي پاکي بود که آن روزها کمتر ديده مي شد.من کاري با غارت خانه‌ها و کشتن افراد بر اساس اين که هويت آن ها مسيحي يا غير مسيحي بود نداشتم و با اين که بارها اتفاق افتاده بود که مي‌توانستم  بازارها را غارت و چپاول کنم، دست به اين کار نزدم. نه من و نه ناجي علوش که با من در بيروت بود.

*مجري: از وقتي که در اختيار من گذاشتيد متشکرم. 

*ترجمه از: گروه جهاد و مقاومت مشرق

ويرايش و تنظيم: روح الله فاطمي

پايان/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس