
به گزارش خبرنگار ورزشي مشرق، ناصر حجازي روز گذشته از جمع فوتبال دوستان جدا شد و درگذشت؛ اما از نام او درست مثل روزهايي که روي تخت بيمارستان حضور داشت، سوء استفاده ميشود. در حالي که نزديکان وي، براي هر چه باشکوهتر برگزار شدن مراسم تدفين، خود را به آب و آتش ميزنند، عدهاي مقابل در منزل حجازي دکان باز کرده و براي خود به دنبال شهرت و امتيازات ويژه هستند.
براي بهتر برگزار شدن مراسم چنين شخصيتي بايد نظم خاصي برپا باشد؛ اما به نظر ميرسد اين اتفاق نيفتد. شماري که معلوم نيست از کجا آمدهاند، با فريادهاي خود مقابل منزل حجازي، براي خود به دنبال جمع کردن «نوچه» هستند تا از اين طريق به اهالي فوتبال و اشخاص معروفي که به منزل ميآيند، ثابت کنند در اين فوتبال دستي بر آتش دارند. نکته جالب اين است که همين افراد با يک چلوکباب تغيير عقيده ميدهند و فقط کافي است يک نفر مثل مدير يک باشگاه به آنها بگويد حفظ حرمت کنيد. آنجاست که سکوت ميکنند و تا کمر خم ميشوند.
اين روزها به نوعي بساط مرده پرستي، بار ديگر زنده شده است. گروهي که منفعت خود را در هياهو مي بينند، چنان در بوق و کرنا مي کنند که تو گمان مي کني چه اتفاقي افتاده است. اينکه ناصر حجازي بازيکن خوبي بوده، بر کسي پوشيده نيست؛ اما چه دليل دارد که درباره وي چنين غلو شود؟ وي که اکنون در ميان ما نيست، اسطوره فوتبال نبوده و اين تعابير، از سوي کساني به کار مي رود که اساسا، فرصت طلب هستند. اکنون بساط منفعت طلبي آنها در مرگ بازيکن سال هاي دور فوتبال پهن شده است.
در سوي ديگر نيز گروهي قرار دارند که به دنبال بهره برداري سياسي از مرگ ناصر حجازي هستند. آنها که ديگر اين را پيشه خود ساخته اند، در پي فرصتي هستند تا به اميال شخصي و سياسي خود دست يابند. البته، صحبت هاي اخير حجازي که در آستانه مرگ صورت گرفت و موجب تعجب کارشناسان شد، بر دامنه اين اقدامات افزود.
در حقيقت، گروه هاي فرصت طلب (هر يک با توجه به مقاصد خود)، بار ديگر بساط خود را بر گور ديگري پهن کرده اند؛ در غير اينصورت، چرا تا
ديروزها که حجازي سالم بود، خبري از اين مدح نامه ها و ابراز ارادت ها نبود؟ اگر او اسطوره به شمار مي رود، چرا به هنگام مرگش به اين درجه نائل شد؟ و ده ها سوال ديگر که همگي بي جواب