کد خبر 47472
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۱:۴۹

قبل از آن که آوار ِ فاجعه ، اکثر مردم انقلابي را تکاني بدهد ، عده ي نه چندان زيادي هم بودند که به دلايل مختلف ، زودتر از بقيه حواسشان آمد سرجايش و همان هفته ي اول ، خودشان را رساندند پاي کار،

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، مهر ماه سال 1359 ، در کشوري که تنها 19 ماه از انهدام نظام نظام سياسي سابق آن و برپايي نظامي جديد در آن مي گذشت ، آتش جنگي برافروخته شد. آغاز کننده ي جنگ ، سياستمداري جاه طلب و نژادپرست بود که گرچه بعضي سياسي کارها ، کم و بيش با نامش آشنا بودند اما نامش براي اغلب مردم ايران ، مانند جنگي که به راه انداخته بود تازگي داشت: صدام

مردمِ انقلاب کرده ، فکر مي کردند که بعد از انقلاب بايد سرگرم پاکسازي بازمانده هاي ابله و يا ديوانه ي رژيم قبلي و بازسازي کشوِرِ ديکتاتور زده ي خود باشند. هيچ کس نمي دانست که يک جنگ تمام عيار يعني چه. عموم مردم تا همين دوسال قبل فکر مي کردند ارتش کشورشان ، همانطور که پسرِ رضا خان مدعي بود ، پنجمين ارتش جهان است. هيچ کس نمي دانست نيروي داوطلب يعني چه.

تا مردم خودشان را جمع و جور کنند و حواسشان جمع شود که اين تو بميري از آن تو بميري ها نيست و اين بار هم بايد خود پابرهنه هاي انقلابي آستين بالا بزنند ، خرمشهر سقوط کرد. تازه آن موقع بود که خيلي ها فهميدند بايد کاري کرد.

اما قبل از آن که آوار ِ فاجعه ، اکثر مردم انقلابي را تکاني بدهد ، عده ي نه چندان زيادي (به غير از اهالي شهر هاي خوزستان) هم بودند که به دلايل مختلف ، زودتر از بقيه حواسشان آمد سرجايش و همان هفته ي اول ، خودشان را رساندند پاي کار، اسلحه به دست گرفتند و مشغول جنگيدن شدند. مهم ترين ويژگي اين جماعت ، بي آدابي و بي ترتيبي ِ آن ها بود. راستش اين که کسي نبود تا آداب و ترتيب يادشان بدهد. بعضي هاشان حتي اسلحه ي انفرادي هم نداشتند. بعضي هاشان با برنوهاي قديمي آمده بودند به خرمشهر. همان برنوهاي قديمي که پدر زير خاک پنهان کرده بود تا به وقتش ، يک گلوله ، فقط يک گلوله بکارد وسط پيشاني «خان» که به ناموسِ رعيتش نگاه چپ نکند. بعضي ها  هم با همان اسلحه هاي بي فشنگي آمده بودند که  هنگام اشغال پادگان هاي ارتش شاه نصيبشان شده بود و دلشان نيامده بود تحويلشان بدهند به  کميته. حتي بودند کساني که با فشنگ هاي بي اسلحه آمده بودند که يادگاري همان اشغال پادگان هاي بود.

  بعضي ها با همان «شلوار لي» هاي پاچه گشادي آمده بودند که همين دوسال پيش ، موقع رفتن به سينما براي ديدن فيلم هاي «خشم اژدها» و «شعله» به پا مي کردند. همان ها که با کمربندهاي سگک درشت مزين مي شد و هيبتي مي داد به جوان هاي پايين شهري .

خلاصه ديدني بود آن روزهاي اول که هيچ کدام از اين مدافعانِ دستِ خالي ، توي نخِ شکل و قيافه ي نظامي نبود و فقط روبرو را نگاه مي کرد که دشمن خيلي خوش به حالش نشود و خيال نکند بر و بچه هاي خميني فقط اهل نماز و روزه و شعار دادن هستند.

دو عکس زير ، يادگار همان روزهاي اول است. هر دوي اين عکس ها حدود دو هفته پيش از سقوط خرمشهر برداشته شده اند و جمعي از اولين مدافعان شهر را نشان مي دهند. نگاهي به پوشش اين مجاهدان به خوبي نشان مي دهد که آن روزها چه فضايي بر اين رزمندگان غريب و بي توشه حاکم بوده است؛ تفنگ هاي کهنه ، گلوله هاي بي تفنگ و البسه ي شخصي.

روحمان با يادشان شاد 

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس