به گزارش مشرق، جدايي مجتبي شريفي از کميته انضباطي فدراسيون فوتبال همراه با حرف و حديث فراوان بود دقيقا مانند اتفاقي که براي عبدالرحمان شاه حسيني رئيس پيشين کميته انضباطي افتاد.
شريفي با حضور در فارس پاسخگوي سؤالات مطرح شده بود. گفتوگوي تفصيلي با رئيس پيشين کميته انضباطي فدراسيون فوتبال را در زير ميخوانيد.
* گفته ميشود دو عضو هيات رئيسه فوتبال قرار است به عنوان شاهد عليه حبيب کاشاني در دادگاه حاضر شوند تا از شما دفاع کنند و شنيده شده اين مسئله ارتباط مستقيمي به انتخابات آينده فدراسيون فوتبال دارد.
من در جريان اين مسئله نيستم و فقط ميخواهم بگويم 4 عضو هيات رئيسه فدراسيون فوتبال قرار است به دادگاه بيايند تا به عنوان تکليف شرعي و قانوني خود در مورد آنچه که اطلاع دارند توضيح دهند. من ميگويم ستم ديدهام اما کمک نميخواهم. اين مسئله هيچ ارتباطي به ستم فوتبال به من ندارد زيرا آن مسئله تمام شده است. ميگويم چرا فردي به خاطر سخني نزد برخي افراد، غيرامين جلوه داده ميشود؟ چرا آنها تصور کنند زماني که من در کميته مسئول بودم و بايد امين اين کميته باشم، امانتداري نکردهام و راي کميته را قبل از ابلاغ در اختيار دايي قرار ميدادم؟ اين مطلب خلاف واقع است زيرا حبيب کاشاني در هيات رئيسه فدراسيون فوتبال در شيراز گفته "ميخواهيد تلفنم را بر روي بلندگو قرار دهم تا حرفهاي دايي را در اين زمينه بشنويد. " معناي اين حرف آن است که منبع آنچه که اظهار ميکنم سخنان دايي است. آن روز که نماينده دايي به فدراسيون آمد و من ايشان را نپذيرفتم به او گفتم چرا چنين مطلب ناروايي را به من نسبت دادي (اينکه احکام کميته انضباطي را در اختيار علي دايي قرار ميدادم.) سپس حراست وارد عمل شد و با دايي هم صحبت کرد، دايي متوجه اين مسئله شد و در مصاحبهاي اين مسئله را تکذيب کرد. مطلبي به من نسبت داده شده که خلاف واقع بوده است. اعضاي زيادي در آن جلسه هيات رئيسه حضور داشتند و مطلبي را کاشاني گفته که معنايش نشر اکاذيب است و نتيجهاش آن است که اعضاي هيات رئيسه تصور ميکنند شريفي با دايي رابطه پنهاني دارد. به همين دليل گفتهام هتک حيثيت و نشر اکاذيب. شما خبرنگاريد و هر حرفي که برخلاف وظايف شما گفته شود و اينکه شما امين اين جايگاه نيستيد، يعني هتک حيثيت شما. پرسپوليس رويايي، محبوب و دوست داشتني است اما عملکرد کاشاني در اين مورد نادرست بوده است. بنابراين نبايد عملکرد نادرست کاشاني را با محبوبيت باشگاه درهم آميخت.
* افرادي که قرار است در دادگاه به عنوان مطلع شهادت بدهند، چه کساني هستند؟
کفاشيان، عزيز محمدي، نبي و تاج 4 نفري هستند که به دادگاه اساميشان را دادهام تا به عنوان مطلع در دادگاه حاضر شوند. حراست فدراسيون فوتبال نيز مطلع است. آقاي تاج با دايي در اين زمينه گفتوگو کرد و به او اطلاع داد که حبيب کاشاني چنين مطلبي را در مورد تو و شريفي گفته است و براي ما هم ايجاد شبهه شده است. رئيس حراست فدراسيون فوتبال و روغني معاون کميته انضباطي نيز در آن جلسه حضور داشتند. برخي به من ميگويند اکنون دنبال چه هستي؟ من دنبال چيزي نيستم و فقط ميخواهم آن عدهاي که در آن جلسه حضور داشتند و اين ذهنيت برايشان ايجاد شده که من در کميته انضباطي امين نبودم، در مورد من بد فکر نکنند که من مورد اعتماد آنها نبودم. اين مسئله برايم مهم است. نکته ديگر که برايم جاي سؤال بود اين است که چرا سرپرست يک باشگاه حرف سرمربي تيم خودش را بيان ميکند آن هم بر فرض اينکه چنين چيزي وجود داشت. مورد ديگر، فرض کنيد اين موضوع درست بوده است، آيا يک مدير بايد مطلبي را که از سرمربياش ميشنود در جاي ديگر افشا کند؟ انگيزهاش از اين کار چيست؟ اين کار اخلاقي، ديني و وجداني نيست.
* شکايت شما به کدام مرجع بوده است؟
شکايت من به مرجع قضايي است و گفتهام علي دايي بايد بيايد زيرا کاشاني در آن جلسه خطاب به اعضاي هيات رئيسه فدراسيون گفته ميخواهيد تلفن را بر روي بلندگو بگذارم تا حرفهاي دايي را در مورد شريفي بشنويد. حبيب کاشاني نيز بايد در جلسه حاضر شود چرا که من از او شکايت کردم. همچنين خواستار حضور آقاي ملکآبادي رئيس حراست فدراسيون در دادگاه شدم، به اين دليل که روزي که نماينده دايي به کميته انضباطي آمد و من او را به حضور نپذيرفتم و او داد و بيداد کرد، گفته شده که شريفي هم داد و بيداد کرده در حالي که من همان روز فقط سکوت کردم. ايشان تند شدند و اهانت کردند ولي من يک کلمه هم حرف نزدم. سکوت محض کردم. ميتوانيد بپرسيد. بعد خود نماينده دايي از من عذرخواهي کرد و گفت: ببخشيد که من آمدم و داد و بيداد کردم. اگر شما حرف ناپسند بزنيد و من هم با حرف ناپسند جواب شما را بدهم رفتار برابري انجام دادهام. روز بعد نيز اين آدم به فدراسيون آمد و من آن را به حضور نپذيرفتم. گفتم همان آقاي پيشبين بيايد کافي است. او در پاسخ به من گفت چرا اينقدر لجبازي ميکني. آقاي حبيب کاشاني به علي کفاشيان زنگ زد و گفت: همان دوستت را که مشاورت هم بود (آقاي حسنزاده) رئيس کميته انضباطي بگذار.
* يعني حسنزاده با توصيه کفاشيان سرپرست کميته انضباطي شده است؟
من به اين که توصيه شده يا نه کاري ندارم. من ميگويم چنين تلفني انجام شده است. آقاي حبيب کاشاني يک جلسه در خبرگزاري فارس بگذارد، نه دوربيني بيايد و نه چيز ديگر. فقط بگويد انگيزهاش از بيان جملاتي عليه من چه بوده است آن هم در حالي که من روحم هم خبر نداشت. برفرض مطلبي خلاف واقع سرمربي تيمت به شما گفته چرا بايد آن را مطرح کني؟ هر چند که دايي قرص و محکم در رسانهها گفته من چنين حرفي نزدهام. اين مسئله، ميشود کذب يا نمامي که هر دو از نظر فقه گناه کبيره است و شکايتي هم که من کردهام تحت عنوان نشر اکاذيب است. مطلب خلاف واقعي عليه من در جلسه هيات رئيسه در حضور ساير افراد بيان شده و بعد به من ميگويند چرا برايت چنين چيزي مهم است؟ ميخواهم آن اعضا بفهمند که من در جريان چنين چيزي نبودم. من از مرجع قضايي خواستهام آن 4 نفري که نام بردم به عنوان مطلع بيايند و آنچه را که ميدانند بيان کنند. اين وظيفه ديني آنهاست. به يک نفر ستم شده است. درباره من گمان بدي زده شده که خدا شاهد است در جريانش نيستم.
* رسيدگي به شکايت شما چه زماني انجام ميشود؟
مرجع قضايي زمان را مشخص ميکند و دايي و ساير افراد ميآيند و صحبتهايشان را ميکنند. حبيب کاشاني و وکيلشان هم صحبت ميکنند. من هم صحبت ميکنم. جملهاي که من نگفتهام چرا به من نسبت داده شده است؟
* حاضر به پس گرفتن شکايتتان هستيد؟
بحث اين است که چگونه افراد ديگر يقين کنند من چنين جملهاي نگفتم و گمان بد در مورد من نداشته باشند.
* اگر اعضاي هيات رئيسه در دادگاه گفتند کاشاني چنين اظهاراتي نکرده است، چه خواهد شد؟
من يقين دارم ايشان چنين حرفي زده است زيرا اعضاي هيات رئيسه اين مطلب را به من گفتند. من که در آن جلسه حضور نداشتم. علم غيب هم ندارم. از طريق اعضا در جريان قرار گرفتم. خودم خواستم که مواجهه گذاشته شود تا حقيقت مشخص شود. اين مواجهه صورت نگرفت. الان افراد چگونه بايد متوجه شوند اين واقعه رخ نداده است؟ در آينده خواهند گفت شريفي در کارنامهاش اين نقطه تاريک هست که مطلبي را به صورت پنهاني به طرف مقابل داده است. من چگونه بايد اين را اثبات کنم. شما به من بگوييد؟ اگر کارم اشتباه است، بگوييد. من چگونه اين را اثبات کنم؟ به من بگوييد اين مسئله را چگونه اثبات کنم؟ من هدفي ندارم. از قول من بنويسيد که من به تمام آرزوهايم در کميته انضباطي رسيدهام. کفاشيان هم مکرر صحبت از خواست من براي کنارهگيري از کميته انضباطي کرد و حرفش هم درست است. من حرف ايشان را رد نکردم. بارها خواستم قطع همکاري کنم اما اينکه زمان قطع همکاري دو هفته پيش از پايان مسابقه است، ايجاد شبهه ميکند. در کنار آن اين مقدمات رخ ميدهد و بعد با چهره عبوس خبر ميدهيم چنين حرفي در مورد شما زده شده است. اينها ناراحت کننده است. من کجا بايد حرفم را بيان کنم؟
* در خانواده ورزش آن را بيان کنيد. چرا به مراجع قضايي شکايت کرديد؟
من به کسي کاري ندارم ولي عدهاي که بايد به اين نتيجه برسند که من چنين کاري نکردم از اين موضوع باخبر شوند. عناوين مجرمانه است و کميته انضباطي صلاحيت رسيدگي به اين عناوين را ندارد. اعضاي هيات رئيسه بيايند بنشينند مشخص کنند که آيا چنين حرفي زدهام؟ اين مطلب بايد به رفع اين ذهنيت بيانجامد که شريفي در محل کارش امين بوده است. من به گذشته کاري ندارم. رفع اين ذهنيت حق شهروندي من است. شما چه جايگزيني برايش داريد؟ خب من الان هم پناه بردم به مرجع قضايي، منهاي مباحث اخلاقي، اينکه آنچه رخ داده نشر اکاذيب بوده و خود نشر اکاذيب کذب يا خبرچيني است و از عناويني است که با مديريت در مدل ديني منافات دارد. اگر ميخواهيد در مدل ديني مديريت کنيد، يا مدعي چنين مديريتي هستيد، نبايد از ابزارهاي غيرديني استفاده کنيم. نکته ديگر اين که من نگفتم معاون حقوقي باشگاه نميتواند وکيل حبيب کاشاني باشد. من گفتم سايت باشگاه جزو منابع عمومي است و نميتواند در خدمت منافع فردي قرار گيرد که اقدامش مرتبط با اقدام باشگاه نيست. شما که نميتوانيد حرف خلاف واقع را جزيي از مسائل باشگاه بدانيد و بگوييد خلاف واقع گفتن يکي از مسائل مديريت در باشگاه است، بنابراين سايت بايد در خدمتش باشد.
* بگذريم. ظاهرا از اظهارات حسين عسگري در مورد خودتان ناراحت هستيد؟
ايشان گفتهاند همه فدراسيون از عملکرد کميته انضباطي ناراضي هستند. ميخواهم بدانم ايشان از کجا سخنگو و وکيل همه اعضاي فدراسيون فوتبال شدهاند؟ آيا همه اعضاي فدراسيون وکالت شفاهي يا کتبي به عسگري دادهاند؟ اگر شفاهي بوده يعني آنکه همايشي برگزار شده و بيش از 100 نفر گفتهاند آقاي عسگري شما از طرف ما وکيل هستيد و اين را به صورت تک تک به عسگري گفتهاند. اگر وکالت کتبي بوده که نامه داده شده است. يکي از اين دو مورد بايد صورت گرفته باشد. دوم اينکه احکام کميته انضباطي چه ربطي به افراد دارد. ما با افراد در فدراسيون رفيق بوده و هستيم. از آراي ما هيچ نفع و ضرري به اعضاي فدراسيون نميرسد. چگونه آنها ناراضي هستند؟ زمان حضور عسگري در کميته داوران چه مدت است؟ ايشان به راي ذوبآهن و مس کرمان اعتراض کردند. اين مسئله مربوط به زمان رياست مسعود عنايت در کميته داوران و طبق نظر کارشناسان داوري بوده است. او ميتواند از دوست صميمياش غياثي بپرسد. نکته بعدي اين است که کساني که راي صادر کردند سه نفرشان اکنون در فدراسيون حضور دارند. آرا با 4 امضا بوده است. چه طور فقط از يک نفر ناراضي هستند؟
* شما از کفاشيان ناراضي هستيد؟
نه ناراضي نيستم. ايشان عين دستور مقام بالادستي را اجرا کردند و گلايهاي از ايشان ندارم. در حالي که خودشان ميدانستند که دارم ميروم. ايشان منتسب ميکنند که رئيس سازمان تربيت بدني از حضور شما ناراضي هستند. ضمن اينکه نارضايتي سعيدلو همسو با خواسته و رضايت من بوده است، اين که ديگر من در کميته انضباطي نباشم.
* وقتي شما به دستور مقام بالاتر از خود يعني رئيس سازمان تربيتبدني گوش ميدهيد و جاسم کرار را ميبخشيد چرا از کفاشيان در اين مورد ايراد ميگيريد؟
بحث جاسم کرار اينگونه نبود. ايشان به من تلفن زدند و تلفن هم روي بلندگو بود. از من پرسيدند که امکان قول دادن براي بخشش بازيکن تراکتورسازي وجود دارد يا نه؟ من هم گفتم اگر دو سوم محروميتش را گذرانده باشد، امکانش وجود دارد. ايشان گفتند مناسبت تاريخي (22 بهمن) داريم و اگر ميشود اين بخشش انجام شود. گفتم تمام افرادي که در ليگ محروم هستند را بازنگري ميکنيم تا ببينيم چه تعداد هستند که ديديم 16 نفر هستند. دوست خود من آنجا بود که سعيدلو از طريق بلندگوي تلفن با من صحبت ميکرد.
* نقدي که به شما در دوره رياستتان وارد است اين است که هيچ گاه با محمد مايليکهن برخورد جدي انضباطي نداشتيد، آن هم در حالي که او بارها عليه فدراسيون و مسئولانش مصاحبه کرد موضع گرفت.
يکي از مسائلي که هميشه ميگفتم اين بود که همه بايد حرفشان را بزنند اما اهانت نکنند. يعني ايرادها و کاستيها را بگويند ولي اهانتي نکنند. براي مايلي کهن هم يک جريمه 5 ميليون توماني در نظر گرفتيم. اگر يادتان باشد دو سال پيش محروميت سه جلسهاي هم برايش در نظر گرفتيم. زماني هم اولتيماتوم داديم و گفتيم از اين به بعد هر کس صحبت کند به شدت با او برخورد خواهيم کرد و از آن تاريخ به بعد نيز رحم نکرديم. قبل از آن خيليها صحبتهاي تندي انجام دادند. يکي هم به من ميگويد از بد حادثه همزمان با ضربالاجل شما من مصاحبه تندي انجام دادم، آيا نبايد از مزاياي قبل از ضرب الاجل برخوردار باشم؟ نکته ديگر در مورد مايلي کهن اين بود که حرفهايي که او ميزد واقعيتهاي فوتبال بود. چند بار هم با مايلي کهن صحبت کردم. به او گفتم ادبيات تبيين واقعيت نيز بايد منطبق بر آئيننامه انضباطي باشد. خود آن واقعيتها مورد توجه بسياري از خواص بود. ما به خيلي از مسائل رسيديم. در جريان بسياري از مسائل قرار گرفتيم و پيگيريها انجام داديم اما گاهي اوقات برخي مصاحبهها هيچ فايدهاي ندارد. اينکه گفته شود او که مربي نيست، ميوه فروش بوده، اين تبيين واقعيت نيست و صرفا تحقير است اما گاهي اوقات در برخي مصاحبهها فقط شاهد اهانت هستيم.
* اما يادمان هست پرويز مظلومي به دليل انتقاد از تيم ملي از سوي کميته انضباطي جريمه شد. آن مصداقها براي مايلي کهن وجود نداشت؟
کولاک جريمههايمان از بعد از ضربالاجل شروع شد که رحم نکرديم که حدود 5-6 ماه پيش بود. اعلام کرديم از حالا به بعد تنبيهات حداکثري در نظر ميگيريم و ديگر به روي جريمههاي نقدي متمرکز شديم زيرا ديديم هر چه توصيه ميکنيم و تذکر ميدهيم ثمري ندارد. مثلا ميتوان گفت يک سرمربي از نظر من تواناييهاي لازم فني را ندارد اما اينکه گفته شود اين مربي در حد آناليزور هم نيست، در حد کوچک کردن و تحقير طرف است. اين مسئله فرق ميکند. گاهي اوقات نيز نزديک به جام ملتهاي آسيا بود و بازيکنان ميخواستند در خدمت تيم ملي باشند و دو هفته قبل از آن ميگوييم اين مربي در حد آناليزور هم نيست. اين بازيکنان قرار است زير نظر آن مربي کار کنند. به هر حال هر کدام اين موارد بايد به طور موردي بررسي و مطالعه شود و همه را نميتوان با يک چوب راند.
* شما استعفايتان را به سعيدلو داديد در حالي که بايد آن را به فدراسيون فوتبال ميداديد. چرا اين کار را نکرديد؟
من حکم روز اولم را پيدا نکردم زيرا عليآبادي به من گفت ميروي فدراسيون فوتبال، کميتهات را راهاندازي ميکني و هر مشکلي هم داشتي به خود من ميگويي. آيا بايد دروغ بگويم؟ اين شما و اين هم آقاي عليآبادي، از او بپرسيد. علي آبادي به من گفت ميروي اتاقت را تحويل ميگيري و کارت را شروع ميکني. حالا هم به من ميگويند سعيدلو از حضور شما ناراضي است خب پس ضمن اينکه مينويسم کار نميکنم شبهات را نيز توضيح ميدهم. من به اين حاطر استعفايم را به سعيدلو دادم که آقاي کفاشيان گفت رئيس سازمان از شما ناراضي است. به مناسبت کاغذ کارم را شروع نکردم. اصلا دقت هم نکردم که اين کاغذ کجا بود. توضيح من هم همين است. فدراسيون که استقلال مالي ندارد مگر ميتواند از کسي که منابع مالياش را تامين ميکند تبعيت نکند؟ شما به عنوان تامين کننده منابع مالي، فقط منابع مالي در اختيار ميدهيد و ميگوييد من هيچ کارهام؟ توانايي تامين منابع مالي در واقع به طور خود به خود سيطره و تفوق و توانايي ايجاد ميکند. لازمهاش اين است. مگر ميتوان گفت منابع مالي را تامين کن و کارهاي هم نباش؟تامين منافع مالي يعني اينکه او مافوق باشد و ما مادون باشيم.
* در مورد حسنزاده سرپرست جديد کميته انضباطي صحبت کنيد.
حسنزاده را چند بار ديدهام و از همکاران قضاييام است ولي در مورد ايشان هيچ اطلاعاتي ندارم. از صميم قلب برايش آرزوي موفقيت دارم. از اعضاي کميته انضباطي بپرسيد، آنها به من گفتند ما وقتي با شما آمدهايم با شما هم ميرويم زيرا شما ما را آوردهايد که من گفتم اين حرف درست نيست. زمينه خدمت براي من فراهم نيست و براي شما فراهم است. در کنار حسنزاده انجام وظيفه کنيد تا زماني که بگويند ديگر به خدمت شما نياز نداريم. در مورد اين همکار (حسنزاده) هم چيزي جز آرزوي توفيق ندارم. شناخت جزئي نسبت به امور ايشان ندارم.
* حسنزاده ميگويد 20 سال است که در فوتبال حضور دارد...
نميخواهم در مورد همکارم، آينده و آراي صادره صحبتي کنم.
* به عملکرد خودتان در کميته انضباطي چه نمرهاي ميدهيد؟
براي استقرار آموزههاي ديني و مبادي اخلاقي به کميته آمدم اما به دليل آنکه ابزارهاي لازم فراهم نبود، تحقق معيارهاي اخلاقي به آن شکلي که در باشگاه علم و ادب به دنبالش بودم، اتفاق نيفتاد.
* راي اشتباه هم در کميته انضباطي داشتهايد؟
راي مالي اشتباه داشتهايم. در برخي موارد تنبيهمان کمتر از تخلف بوده است. بعد به اين نتيجه رسيديم که اي کاش تامل بيشتري ميکرديم. در برخي موارد هم تنبيه شديدتر بوده. خودم براي استيناف نوشتم که من در چند مورد اشتباه کردم. ميتوانيد اين را از آقاي صالحي؛ رئيس کميته استيناف بپرسيد.
* بدترين پرونده شما در کميته انضباطي کدام بود؟
پرونده بد نداشتيم. پروندهاي که حواشي زيادي داشت و وقت زيادي از نظر پاسخگويي از ما گرفت پرونده خداداد عزيزي، پرونده نيکبخت واحدي و پروندههاي مرتبط با حوزه دلالي و تباني در فوتبال در آن زماني که مباحثش مطرح شد؛ بود.
* گفتهايد ميخواهيد با دايي آشتي کنيد. آشنايي شما با دايي از کجا شروع شد، چگونه قهر کرديد و چگونه آشتي خواهيد کرد؟
من و دايي مثل دو تا داداش بوديم. چند وقت پيش به سرعين اردبيل رفتم. اول به خانه مادر دايي رفتم. من مثل پسر او ميمانم. بعد از سر زدن به مادر دايي به سرعين رفتم. خدا ميداند در اين مدت با برادران دايي رابطهام منعقد بود. محمد دايي که داداش بزرگ است، داداش محمد صدايش ميکنم. با اينها قهر نبودم. مشکلي بين من و دايي پيش آمد. در آن بحث ممنوعالمصاحبه شدن دايي به عبداللهي گفتيم با يک خبرگزاري مصاحبه کن و بگو دايي فقط در امور غيرفني مصاحبه نکند که دايي نظر درستي داد و گفت نميشود در راي مطلق بگوييد مصاحبه نکن و در يک خبرگزاري حرف ديگر و تفسير ديگري بگوييد. تا رايتان را اصلاح نکنيد من مصاحبه نميکنم حتي در امور فني، که بعدها اين مسئله باعث شد فايل ممنوعالمصاحبه شدن مربيان را حذف کنيم. الان فقط جريمه و محروميت داريم. چيزي به نام منع از گفتوگو نداريم. مربي ميتواند مدام صحبت کند و مدام هم جريمه شود. خداوند جلوي بنده گناهکار را نميگيرد. ميگويد در ازاي هر گناه، کيفر ميبيني. اراده و اختيار داري.
* اين راي ارزش داشت که رابطه شما و دايي خراب شود؟
متاسفانه من و دايي نتوانستيم با هم صحبت کنيم. وقتي من از گوانگجو آمدم مسائل و اظهارنظرهايي پيش آمد و جبههگيريهايي شده بود که به اين نتيجه رسيديم که عبداللهي صحبت کند. حالا ما يا رويمان نميشد در کميته انضباطي بنشينيم و با دايي صحبت کنيم يا مسئله ديگري. اگر تلفني هم با دايي صحبت ميکردم رفع ابهام ميکردم. رابطه من و دايي به اين جا نميرسيد اما نحوه ارتباط مجدد من و دايي خيلي راحت است. به مادرش ميگويم و انجام ميشود. به هر يک از اعضاي خانوادهاش بگويم انجام ميشود. هيچ مشکلي هم نداريم. حاجآقا قاسمي هم در مشهد خيلي به دايي علاقمند است. ايشان معلم من هم هست که گفته اين روزها ميآيم تهران. بايد اين مسئله تمام شود. برخي ميگويند فلاني دوست دارد با دايي عکس داشته باشد. از دايي بپرسيد چه سالهايي با هم بوديم. کجاها با هم بوديم بنابراين خود وجود مجسم دايي هميشه همراه ما بوده و اگر عکسش مورد نياز است به دوستان هديه ميکنيم.