اسفنديار رحيم مشايي از يکسو تلاش کرده اقدام زشت و غيرقانوني جريان انحرافي در ماجراي خانه نشيني 11 روزه رئيس جمهور را نه فقط موجه! بلکه نشانه اعتقاد عميق به اصل ولايت فقيه قلمداد کند و از سوي ديگر، فرصت را غنيمت شمرده و به ملت مسلمان ايران و عالمان ديني در

مشرق--- دقيقاً به خاطر نمي آورم که اين داستان را کجا خوانده ام؟ شايد در يکي از مجموعه کتاب هايي که درباره «عمليات رواني» نوشته شده است و به احتمال قوي در کتاب «جنگ رواني» اثر «پل لاينبرگر». ماجرا، اما اينگونه است که يکي از اساتيد عمليات رواني در پنتاگون وقتي به مبحث «انکار واقعيت ها» -FACTS DENEGATION- مي رسد، بعد از شرح مفصلي درباره اين بخش از عمليات رواني، براي آزمون يک صندلي روي ميز مي گذارد و از افسران تحت آموزش خود مي خواهد که هر يک از آنها مقاله اي در نفي وجود اين صندلي بنويسند و از همه ترفندهايي که آموخته اند براي انکار اين واقعيت استفاده کنند! استاد در جلسه بعد يکي از افسران حاضر در کلاس را به عنوان کسي که بدترين مقاله را نوشته ولي بهترين نمره را گرفته است، معرفي مي کند.

اين افسر در مقاله خود فقط نوشته بود «کدام صندلي»؟ استاد خطاب به وي گفت؛ انگيزه شما براي نفي واقعيات بسيار قوي و درخور تقدير است و به همين علت، مقاله شما را شايسته نمره 20 مي دانم، اما به شعورتان نمره «صفر» مي دهم، چرا که درک و شعور مخاطبان خود را ناديده گرفته ايد و ظاهراً چيزي به نام «شعور» به گوشتان نخورده است! به شما توصيه مي کنم از ارتش آمريکا استعفاء بدهيد و در يکي از «سيرک»هاي سيار آمريکا به عنوان «دلقک» استخدام شويد!
اين خاطره هم شنيدني است؛ در سال هاي اول انقلاب، سرکرده منافقين با بهره گيري از برخي نفوذي ها- که بعدها شناسايي و فراري يا بازداشت شدند- در مسجد دانشگاه تهران کلاس ايدئولوژي داير کرده بود و لاطائلات خنده داري را به نام اسلام راستين! و خاستگاه قابل احترام! مارکسيسم به هم مي بافت. همان روزها، نورالدين کيانوري، دبير کل حزب توده علي رغم پيوند نانوشته، اما مستحکمي که با منافقين داشت، در يکي از سخنراني هاي درون حزبي خود ضمن تقدير از سرکرده منافقين، با تمسخر گفته بود؛ مسعود رجوي با اندک سواد نم کشيده خود در کلاس هاي ايدئولوژيک، به مسلمانان درس «اسلام راستين» مي دهد! و براي گروه هاي مارکسيست و از جمله حزب توده، «مارکسيسم واقعي»! و دست نخورده! را آموزش مي دهد! کيانوري با اشاره به تحليل هاي دم دستي و مضحک سرکرده منافقين از اسلام و مارکسيسم گفته بود؛ دو چيز خيلي سر و صدا مي کند، يکي «خرده پول» و ديگري «خرده معلومات»!...
آقاي اسفنديار رحيم مشايي در مصاحبه با ايرنا- 23/2/90- از يکسو تلاش کرده است اقدام زشت و غيرقانوني جريان انحرافي در ماجراي خانه نشيني 11 روزه رئيس جمهور را نه فقط موجه! بلکه نشانه اعتقاد عميق به اصل ولايت فقيه قلمداد کند و از سوي ديگر، فرصت را غنيمت شمرده و به ملت مسلمان ايران و عالمان ديني و حوزه هاي علميه درس ولايت فقيه داده است! مشايي که انگار در ميان «نان به نرخ روزخورها»ي جريان انحرافي ايستاده است، در بخشي از اين مصاحبه مي گويد «دولت، زندگي در سايه ولايت فقيه را تمرين زندگي در حکومت جهاني امام عصر«عج» مي داند و عقيده دارد تبعيت از ولايت فقيه، از لوازم اعتقاد به امام عصر«عج» است» خب! اينکه حرف جديدي نيست و مردم مسلمان و پاکباخته ايران اسلامي با همين اعتقاد، نداي امام راحل(ره) و خلف حاضر او را لبيک گفته و هميشه و همه جا از ولي فقيه به يک اشاره بوده است و از مردم به سر دويدن.

آقاي مشايي توضيح نمي دهد که اگر قسم حضرت عباس(ع) ايشان باور کردني است، پس دم خروس چيست؟! و اين پرسش بسيار ساده، منطقي و عقلايي را بي پاسخ مي گذارد که اگر «تبعيت از ولايت فقيه يکي از لوازم اعتقاد به امام عصر(عج) است»- که هست- بي توجهي به حکم قانوني و شرعي ولي فقيه در ابقاي آقاي مصلحي که بعد از عزل سؤال برانگيز ايشان صادر شده بود، چگونه قابل توجيه است؟ به ولي فقيه اعتقاد نداريد يا به امام زمان(عج) و يا خداي نخواسته به هيچکدام؟! خودتان بفرمائيد که آيا از قضيه اي که مطرح کرده ايد، نتيجه اي غير از آنچه گفته آمد، مي توان گرفت؟!... و آيا بهتر نيست درباره ايران و ايراني و اسلام و امام زمان(عج) و... سکوت بفرمائيد؟! و افکار گره گشاي! خويش را به قول خودتان به «مديريت دنيا»! اختصاص دهيد؟ چرا که باز هم به قول خودتان انبياء الهي که نتوانستند دنيا را مديريت کنند! شايد شما...!!
آقاي مشايي در همين مصاحبه با اشاره به عالمان دلسوز و کساني که به قهر يازده روزه آقاي رئيس جمهور انتقاد کرده و بر ضرورت شرعي و قانوني تبعيت ايشان از حکم ولي فقيه تاکيد ورزيده بودند، مي گويد؛ «برخي از خواص به علت برداشت غلط از سکوت چند روزه رئيس جمهور، به صورتي شتابزده واکنش نشان دادند و منويات دروني خود را بروز دادند»!
و اما، بايد به جناب مشايي گفت؛ ماجرا بسيار روشن تر از آن است که با اين پرگويي هاي دم دستي قابل توجيه باشد. آقاي احمدي نژاد در يک اقدام نسنجيده- و گفته مي شود در پي گزارش هاي ساختگي جريان انحرافي- وزير اطلاعات را عزل کردند و رهبر معظم انقلاب که اين اقدام را يک حرکت انحرافي و زمينه ساز آسيب هاي جدي مي دانستند، ادامه حضور ايشان به عنوان وزير اطلاعات را ضروري تشخيص داده و طي حکمي برخاسته از جايگاه ديني و قانوني ولي فقيه بر ابقاي آقاي مصلحي تاکيد ورزيدند. ماجرا به همين سادگي است و معلوم نيست، آسمان و ريسمان کردن هاي آقاي مشايي براي چيست؟ آيا لازمه پيروي از ولي فقيه و اعتقاد به قانون اساسي که رئيس جمهور در اين بستر انتخاب شده است، اجراي بي وقفه حکم ولي فقيه نيست؟ و آيا کساني که با دلسوزي براي اسلام و نظام و خود آقاي رئيس جمهور، ايشان را به اطاعت از حکم ولي فقيه و تبعيت از قانون اساسي توصيه کرده اند، «برداشت غلط»! داشته و «شتابزده»! عمل کرده اند، يا کساني که با ترفندهاي جريان انحرافي، در اجراي اين دستور شرعي و قانوني يازده روز تاخير غيرقابل توجيه داشته اند؟!
آقاي مشايي، اگر همانگونه که ادعا مي کند، پيروي از ولي فقيه را لازمه اعتقاد به ولي عصر(عج) مي داند، بايد بلافاصله پس از آن که ولي فقيه، حضور ايشان به عنوان معاون اول رئيس جمهور را به مصلحت ندانستند، از اين پست کناره مي گرفتند، نه آن که بعد از يک هفته تعلل و به اجبار کنار گذاشته شود و در عوض، بيش از 18 پست حساس و کليدي ديگر را در دولت قبضه کند، يعني پدرجد معاون اولي؟! و يا نبايد بعد از تاکيد آقا بر اجتناب از موازي کاري در سياست خارجي، عنوان «نماينده ويژه رئيس جمهور» را به «مشاور ويژه» تبديل کند و باز هم همان بازي را ادامه دهد که نمونه آن دعوت از ملک عبدالله اردني و- به قول خودشان- «سفياني» براي شرکت در جشن هاي نوروزي است... و اين رشته سر دراز دارد!
حسين شريعتمداري

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس