کد خبر 4559
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۶:۱۲

خالي از هرگونه شوخي نمي‌دانم چرا تا اسم اسفنديار وسط مي‌آيد نيش همه باز مي‌شود!

اينکه پشت پرده ماجراي اسفنديار جان مشايي چيست، نياز به يک تحليل اساسي (مثلاً تحليل زير) دارد که تقديمتان مي‌کنيم:

1-بعضي عزيزان اعتقاد دارند که مشايي يک مکتب انحرافي و خطرناک راه‌اندازي کرده و با جمع کردن مريدان و جادو و اغفال آنها در مسير تسلط بر مملکت و منحرف کردن مسير انقلاب و نظام تلاش مي‌کند! اين عده از ارتباط اسفنديار با اجنه يا مرتاضان هندي و نيروهاي ماورايي صحبت مي‌کنند و البته اين نظريه نيازي به رد ندارد چرا که اساساً مردود است!

2- برخي ديگر از دوستان معتقدند که اسفنديار جان يک نفوذي جريان تجديد نظر‌طلب است که سعي در خراب کردن دولت اصولگراي نهم و دهم و ايجاد اختلاف در ميان آدم خوب‌هاي مملکت دارد و تا حدود زيادي هم در اين مسير موفق بوده است! اگر اين دوستان براي ادعاي خودشان دلايلي منطقي ارائه مي‌کردند مي‌پذيرفتيم اما چون تا امروز چنين نکرده‌اند ما نيز چنان نمي‌کنيم! (يعني ادعاي بدون دليل را قبول نمي‌کنيم!)

3- عده‌اي ديگر هم معتقدند احمدي‌نژاد با علم و آگاهي از وجود سوتي‌آفرين و مسأله‌ساز اسفنديار، عمداً اين طفلکي را در کنار خودش جا داده تا حواس رقبا و منتقدين را از عملکردها و مشکلات دولت به سمت اسفنديار منحرف کند و عملاً او (اسفنديار) را سپر بلاي خودش نموده است! اين عده مدعي‌اند اگر اسفنديار نبود آن وقت منتقدين اصولگرا و باوجدان احمدي‌نژاد روي کارهاي اشتباه و تخلفات دولت متمرکز مي‌شدند و حال دولت‌هاي نهم و دهم را به صورت اساسي مي‌گرفتند! اما وجود اسفنديار مثل سيستم انحراف موشک عمل کرده نيروهاي منتقد را به سمت خود کشيده و عملاً دولت‌هاي نهم و دهم را در برابر انبوه انتقادات محافظت نموده است!
(لازم به توضيح است که برخي جنگنده‌ها در هنگام شليک موشک‌هاي ضدهوايي از سيستمي به نام انحراف موشک استفاده کرده و با رها کردن قطعاتي فلزي موشک‌هايي را که به سمت آنها شليک شده را به سمت آن قطعات منحرف نموده و خودشان از خطر فرار مي‌کنند!!)
به هر حال اين هم يک عقيده است که ما درباره صحت يا سقم آن اظهار نظر نمي‌کنيم و پاسخ به آن را به دوست عزيز محمودجان احمدي‌نژاد واگذار مي‌کنيم.

4- اما يک نظر ديگر هم وجود دارد که به شنيدن و خواندنش مي‌ارزد! براساس اين نظريه مشايي يک آدم بسيار معمولي است که دستيابي به موقعيت فعلي‌اش را حتي در خواب هم نمي‌ديد! از اين رو با رسيدن به چنين جايگاهي روي ابرها پرواز مي‌کند و هنوز گاه‌گاه خودش را نيشگون مي‌گيرد تا متوجه شود که بيدار است و يا اينکه خواب مي‌بيند! طبيعي است وقتي يک آدم بسيار معمولي (و شايد بيش از حد مجاز معمولي) مثل اسفنديار به چنين جايگاهي برسد يک جورهايي از تنظيم خارج شده و به رفتارهايي عجيب و غير معمولي دست بزند! ازجمله اينکه بدون دعوت و سرزده هرجايي که چند نفر آدم نشسته باشند حاضر شده و به اظهار فضل و نظر مشغول شود! (از انجمن رياضي‌دانان پايتخت گرفته تا مجمع روحانيون جنوب شرق کشور!) البته مشکل از اينجا شروع مي‌شود که ايشان علاقه دارد در خصوص موضوعاتي سخن بگويد که درباره آنها هيچ نمي‌داند اما خيال مي‌کند که خيلي دانشمند است!
براي اين عزيز، بودن در رسانه و در منظر مهم است!
اينکه به چه بهانه‌اي و به چه قيمتي، ديگر اهميتي ندارد! (عشق به ديده شدن، اصولاً بد آفتي است! اميدوارم به خدا که اين آفت به جان هيچ بني بشري نيفتد!) مي‌گويند برادر حاتم طايي (بخشنده معروف عرب) دوست داشت مانند برادرش مشهور باشد اما از آنجا که هنري نداشت لذا تصميم گرفت با آب زمزم براي خودش شهرتي دست و پا کند که کرد و به اين عنوان در تاريخ مشهور شد!
از سوي ديگر برادر احمدي‌نژاد از اينکه يک نفر مثل اسفنديار جان در کنارش باشد و فرمايش کند که: «احمدي‌نژاد تنها طريق اتصال به ولايت است» و يا اينکه بفرمايد: «احمدي‌نژاد برترين رئيس جمهور 30 سال اخير است» و يا اينکه اعلام کند: «احمدي‌نژاد در هر عرصه‌اي از وزارت بهداشت تا وزارت نيرو و ارشاد کارشناس ارشد است!» بسيار راضي و خوشحال است و لذا تصميم گرفته تا قاطعيت خود را در موضوع مشايي به نمايش بگذارد! غافل از اينکه آنچه احمدي‌نژاد در حق مشايي مرتکب شده قاطعيت نيست و لج‌بازي آن هم از نوع خفن آن محسوب مي‌شود!
نکته ديگر آنکه رئيس جمهور محترم هم احساس مي‌کند که همه به عشق پاک و زلال ميان او و اسفنديار حسودي مي‌کنند و از آميختگي جهل مرکب (از جانب اسفنديار) با لجبازي غيرمعقول (از جانب محمود) مسأله و بحراني به نام «مشايي» پديد آمده که آتش آن قبل از هرکس دل حاميان احمدي‌نژاد را سوزانده و خواهد سوزاند! حامياني که براي به قدرت رسيدن محمود هر بلايي را به جان خريده و در دفاع از برادر محمود و دولتش از هرچيز که توانسته‌اند مايه گذاشته‌اند! حامياني که همه ضعف‌هاي دولت‌هاي نهم و دهم را ماله کشيده؛ ولي در توجيه و رفع و رجوع «بحران مشايي» ناکام و مستأصل مانده و زير لب براي هدايت محمود دعا مي‌کنند!
حقيقتش را بخواهيد نه اسفنديار عددي است و نه گوهرافشاني‌هاي او ارزش جدي گرفتن دارد! اين مسأله نه ارزش گفتن دارد و نه ارزش نوشتن يا شنيدن! حيف وقت که براي پاسخ دادن به فرمايشات اسفنديار صرف شود! در اين ميان لج‌بازي‌هاي برادر محمود هم ديگر از حد مجاز فراتر رفته و به شکلي درآمده که محمودجان خيال مي‌کند هرکسي همپايه اسفنديار از او تعريف نکند يک معاند، عضو مافياي اقتصادي، رانت‌خوار، مفسد اقتصادي و يا برانداز و فتنه‌گر است! بنا بر اين:
الف)تداوم اين وضعيت نه به نفع احمدي‌نژاد است و نه به نفع دولت دهم و نه به نفع ملت و نه به نفع نظام! اينکه حواس ملت و دولت به جاي توجه به امور اساسي مملکت معطوف به چنين امر بي مايه اي شود به شدت جاي تأسف دارد! (خدا آخر و عاقبت ما را به خير کند!)
ب) آدم بايد به عقل جمعي احترام بگذارد و از اجماع نظر عقلا پيروي کند! اينکه رئيس رئيس جمهور نظر متحد عاقلان متدين مملکت را نديده بگيرد و حذف مشايي را منوط به فهم خود از خطر مشايي کند ناديده گرفتن سيره عقلا تلقي مي‌شود که اصلاً براي يک رئيس جمهور (خصوصاً اينکه محمود احمدي‌نژاد باشد) خوب نيست!
ج) اگر فرصت‌ها و هزينه‌هايي که مملکت در اين بحران پوچ و بي‌حاصل متحمل شده محاسبه شود آنگاه متوجه خواهيم شد معناي ضرب‌المثل «سوزن و چاه»چيست!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس