به گزارش مشرق به نقل از تابناک، آيا قدرتي هست که فراتر از قانون باشد و بتواند رييس کميته انضباطي فدراسيون فوتبال را وادار به استعفا کند؟ آيا قدرتي هست که علي دايي با آن همه غرور و سوابق درخشان در تعصب و غيرت را پس از مشت خوردن از بوقچي باشگاه خودش، وادار به سکوت بکند و او هم هيچ واکنشي نشان ندهد؟!
آيا دست هاي پشت پرده اي هست که آشکارا از ضارب علي دايي حمايت کند و او را چند روز پس از کتک زدن با سلام و صلوات روي سکوهاي جايگاه ويژه مقامات در ورزشگاه آزادي مي نشاند؟
فراز و فرودهاى عجيب و غريب پرسپوليس در نوع خود جالب است؛ تيمى که يک روز نفت تهران را با پنج گل شکست مى داد و روز ديگر با دو گل مغلوب تيم ملوان مى شد؛ روزى مقابل بنيادکار ازبکستان در ورزشگاه آزادى نتيجه را سه بر يک به حريفش واگذار مى کرد و روزى ديگر در همان ورزشگاه آزادى و در يک فوتبال برتر، تيم سرگروهش يعنى الاتحاد عربستان را با حساب سه بر دو شکست مى داد.
و اما روز ديگر در اصفهان، سه گل به صدرنشين وقت ليگ مي زند، ولي روز ديگر مقابل صباي ميانه جدولي در تهران چهار گل مي خورد! و ده ها مورد ديگر که پرسش هاي بسيارى پيرامون پرسپوليس ايجاد کرده بود.
در روزهاى گذشته، سخناني درباره آينده پرسپوليس در گوشه و کنار بسيار به گوش مى رسيد؛ سخناني که اصولاً در فوتبال حرفه اى، بيان آن زمان خاص خودش را دارد، ولي در فوتبال ايران، به هيچ زمان و مکانى محدود نمى شود.
مى گويند جانشين على دايى براى فصل آينده در پرسپوليس مشخص شده و حتى شنيده مى شود، اين گفت وگوها تا پاى قرارداد هم پيش رفته است؛ چيزى که قطعاً خبر آن به خود على دايى هم رسيده؛ کسى که در سخنانش در روزهاى اخير، نوعى ناراحتى ديده مى شود، ولي او هرگز نخواسته اين حرف ها را جدى بگيرد تا خداى ناکرده خللى در وظايفش در جمع سرخپوشان پديد آيد.
حال اين پرسش مطرح است؛ کدام روز را در اين فصل ديده ايم که آب خوش از گلوي پرسپوليس پايين برود و آيا يک روز را سراغ داريد که پرسپوليس با دايي بدون جار و جنجال تمرين کند و مسابقه بدهد؟
چه لذتي در شکستن پرسپوليس با علي دايي هست که 48 ساعت پيش از مسابقه حساس با ذوب آهن، در نظرسنجي آنچناني آن هم در سايت باشگاه، رأي به شکست پرسپوليس با آمار 95 درصد مي دهند و جالب اينکه پرسپوليس مي رود و آن بازي را در اصفهان مي برد!
لج و لج بازي و دعواي شهرت تا کجا در پرسپوليس پيش رفته که حاضر است به دليل منيت و دعواهاي داخلي، پرسپوليس را از درون شکننده و با احساسات ميليون ها هوادار پرسپوليس به اين راحتي بازي کند تا جايي که علي دايي براي پايان قراردادش با پرسپوليس لحظه شماري کند؟!
البته ما هيچ کس را در اين آشفته بازار مقصر نمي دانيم و بر اين باوريم که مقصر اصلي اين گرفتاري ها، خود پرسپوليسي ها هستند که نمي توانند و يا حاضر نيستند زير يک سقف کار کنند و اتحاد داشته باشند تا افرادي از بيرون نتوانند به اين راحتي راه يابند و از نام و شهرت پرسپوليس به همه جا برسند، بدون آن که يک ريال بتوانند به اين تيم کمک کنند.
وقتي بزرگاني چون حسين کلاني، جعفر کاشاني، علي پروين، همايون بهزادي، محمد پنجعلي، حميد درخشان، فرشاد پيوس و... جايي در پرسپوليس ندارند و کساني در اين باشگاه راه يافته اند که تا پيش از اين، به عنوان بيننده هم بازي هاي پرسپوليس را نديده اند طبيعي است که بايد اينگونه باشد و يکي چون علي دايي که در تعصب و غيرتش به باشگاه پرسپوليس و به فوتبال اين مملکت، جاي هيچ شک و شبهه اي نيست، احساس غريبي کند.
واقعا علي دايي وصله ناجور اين چرخه معيوب در پرسپوليس است و او بايد جاي خود را به کساني بدهد که با گروهي خاص در پرسپوليس همخواني داشته باشند؛ کساني که برخي از اين به اصطلاح بوقچي هاي پولکي را دور خود جمع مي کنند و به محض ورود به ورزشگاه، تماشاگر را تحريک کنند که بي خيال بازيکن و بازي، نام آنان را فرياد بزنند!
آنها از اين شهرت به وجد مي آيند و خود را چنان مظلوم نشان مي دهند که تو گويي مورچه هم زير پاي آنها آزار نمي بيند، ولي آنچه در اين سال ها ديده ايم، چيز ديگري بوده و جابجايي هاي موجود در ساختمان باشگاه پرسپوليس و خط و خط دهي هاي بودار حکايت هاي تلخي را به ما نشان مي دهد که به يقين در زمان خود به آنها خواهيم پرداخت.
تنها در اين ميان، دلمان به حال فوتبال و سرمايه اي به نام پرسپوليس مي سوزد که اين گونه اسير دست کساني است که هيچ اثري از آنها در تاريخ باشگاه ديده نمي شود و در مقابل، بزرگاني داريم که خانه نشين شده اند!
فراموش نکنيم که اين تيم هنوز در ليگ برتر شانس گرفتن سهميه آسيا و در جام حذفي نيز بخت بلندي براي موفقيت دارد، ولي بايد ديد، کدام پرسپوليس مقابل حريفان به ميدان مي رود؛ پرسپوليس مقابل الاتحاد و ذوب آهن يا پرسپوليس برابر صبا و بنيادکار؟!.